رهایی از فراق ولی خدا (امام زمان) با تاسی از الگوی حضرت زهرا(س)
نوشتاری از حجتالاسلام و المسلمین غلامرضا پیوندی مدیر گروه فقه و حقوق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
داشتنن ولی فصل انسان است
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
ای اهل ایمان! هنگامی که خدا و پیامبرش شما را به حقایقی که به شما [حیات معنوی و] زندگی [واقعی] می بخشد، دعوت می کنند اجابت کنید، و بدانید که خدا میان آدمی و دلش حایل و مانع می شود [تا حق را باطل و باطل را حق مپندارد] و مسلماً همه شما به سوی او گردآوری خواهید شد.
نکته: اگر در دین فقط توحید و معاد را در نظر بگیریم و هیچیک از اصول و فروع دیگر هم را در نظر نگیریم ، در چند چیز در زندگی تاثیرگذار است؛
در انگیزه
در اهداف
در روابط: نوع ارتباط ها هم تغییر می کند
در برنامه ریزی : برای ابدیت خود و وسعت غیب و ماوراء برنامه ریزی می کنید
نکته مهم: در این مورد ولایت ولی حق بسیار کارساز و کارگشاست ؛در اینجا وجود امام در انسان بسیار مهم و نقش محوری دارد.
در یکی از نامه های امام زمان (علیه السلام) به شیعیان چنین آمده است:
… وَ لَوْ لَا مَا عِنْدَنَا مِنْ مَحَبَّةِ صَلَاحِكُمْ وَ رَحْمَتِكُمْ وَ الْإِشْفَاقِ عَلَيْكُمْ لَكُنَّا عَنْ مُخَاطَبَتِكُمْ فِي شُغُلٍ فِيمَا قَدِ امْتُحِنَّا بِهِ مِنْ مُنَازَعَةِ الظَّالِمِ الْعُتُلِّ الضَّالِّ الْمُتَتَابِعِ فِي غَيِّهِ الْمُضَادِّ لِرَبِّهِ الدَّاعِي مَا لَيْسَ لَهُ الْجَاحِدِ حَقَّ مَنِ افْتَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ الظَّالِمِ الْغَاصِبِ وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِي أُسْوَةٌ حَسَنَة…. [۱]
اگر محبت و علاقه ما به صلاح و رحمت شما و شفقت و مهربانی به شما نبود، به جای این که با شما ارتباط داشته باشیم، در آنچه که به آن امتحان شده اید؛ یعنی منازعه با ستمگر شکم باره گمراه که پیروی از سرکشی و ستمش میکند و نسبت به پروردگارش گمراه است. و چیزی را ادعا میکند که حقش نیست و حق کسی را که خداوند اطاعتش را واجب نموده انکار کرده و ظالم و غاصب است. به کار خودمان مشغول میشدیم و شما را از گمراهی هدایت نمی کردیم. سیره و عمل یگانه دختر پاک رسول خدا برای من اسوه نیکو و پسندیده ای است.
معنای الگو بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
داستان این نامه این است که یکی از شیعیان، ادعا می کند که بعد از امام عسکری (علیه السلام) امامی نیست. در این نامه حضرت دلیل هایی برای اثبات امامت می آورند. و بعد عبارتی که ذکر شد را بیان می کنند.
با توجه به قبل و بعد کلام چند احتمال در مورد الگو بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای امام زمان (علیه السلام) می باشد.
محبت به شیعیان:
همانطور که حضرت زهرا (سلام الله علیها)، از روی محبتی که به امت جدشان داشتند با زخم و جراحات به درب خانه های آنها می رفتند تا هدایتشان کنند؛ امام زمان نیز در اینجا می فرمایند ما از روی محبتی که به شما داریم، در پیروز شدن امتحانات، به شما کمک می کنیم.
استفاده نکردن از اسباب غیر عادی:
همانطور که حضرت زهرا (سلام الله علیها)، حقشان توسط ظالمان غصب شد ولی از اسباب غیر عادی استفاده نکردند. امام زمان هم در اینجا می فرمایند: شیعیان باید این امتحانات را پشت سر بگذارند تا روز ظهور فرا برسد.
بیعت نکردن با ظالم:
حضرت زهرا (سلام الله علیها) با هیچ ظالمی بیعت نکردند. امام زمان (علیه السلام) هم بیعت هیچ ظالمی را در ذمه خود ندارند. که این خصوصیت در سایر ائمه به صورت ظاهری می باشد.
احتمالات اول و دوم با توجه قبل و بعد متن حدیث است. اما احتمال سوم، توجه به این شده است که چرا اینجا به خصوص حضرت زهرا (سلام الله علیها) را مثال زدند؟ چراکه ائمه قبل یک بیعت ظاهری و با اجبار انجام داده بوند ولی حضرت زهرا و امام زمان (علیهما السلام) اینگونه نیستند.
فراق امام زمان(عج) برای دلهای مؤمن، طبیعیترین و عمیقترین نوع دلتنگی است؛ چرا که دوری از «حجّت زندهی خدا» به معنی دوری از کاملترین راهبر برای زندگی انسانی است. اما در مکتب اهلبیت، این اندوه مقدّس قرار نیست انسان را زمینگیر کند؛ بلکه باید به انرژی حرکت، عمل، رشد و بندگی تبدیل شود. یکی از زیباترین الگوها در این مسیر، حضرت فاطمه زهرا (س) است؛ بانویی که زندگیاش سراسر «انتظار فعال» و «ولایتمداری آگاهانه» بود.
در ادامه، سه محور اصلی برای رهایی از سنگینیِ فراق اما زنده نگه داشتنِ سوز انتظار—آنگونه که حضرت زهرا (س) نشان دادهاند—بیان میشود:
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در یکی از بیانات خود پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)، افعال و اعمال امت اسلامی را آبستن مجموعهای از وقایع اجتماعی شوم در آینده میداند، که روند رو به انحطاطی را برای جامعه اسلامی ترسیم میکند؛ روندی که ناگزیر به غیبت امام دوازدهم شیعیان میانجامد و تا ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) ادامه مییابد:
«أَمَا لَعَمْرِی لَقَدْ لَقِحَتْ قنطرةٌ رَیْثَمَا تُنْتَجُ ثُمَّ احْتَبلوا مِلاءَ الْقَعْبِ دَماً عَبِیطاً وَ رعَافاً مبِیداً هُنَالِکَ یَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ یُعْرَفُ الْبَاطِلُونَ غب مَا أُسِّسَ الْأَوَّلُونَ ثُمَّ طِیبُوا عَنْ دُنْیَاکُمْ أَنْفُساً وَ اطْمَأَنُّوا لِلْفِتْنَةِ حاشاً وَ أَبْشِرُوا بِسَیْفٍ صَارِمٍ وَ سَطْوَةِ مُعْتَدٍ غَاشِمٍ وَ بِهَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِینَ یَدَعُ فَیْئَکُمْ زَهِیداً وَ جَمْعَکُمْ حَصِیداً فَیَا حَسْرَتَى لَکُمْ وَ أَنَّى بِکُمْ وَ قَدْ عَمِیَتْ عَلَیْکُمْ أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُون
آگاه باشید! به جان خودم سوگند که راه اعراض و روگردانی از خیر و حقیقت و احکام اسلام (از همین اعمال مردمان، مبنی بر غصب خلافت حضرت علی(علیه السلام) و ابداع نوآوریها) مهیا میشود، و به زودی نتیجه آن که ریختن خون بسیار است، ظاهر میشود در این جنگ و ستیزهایی که در آن هیچ نفع و اثری نیست، مردم توسط سموم هلاک کنندهای به سرعت میمیرند، اینجاست که افراد باطل، زیان میبینند و از دیگران شناخته میشوند اینها همه نتیجه اعمال پس از رحلت رسول خداست که به ظواهر مادی دنیا دل خوش داشتند و به چند روز ریاست آن راضی شدند.
حاشا! بشارت دهید آن زمان را به اختلاف و هرج و مرجی که ایجاد میگردد، و کشتار زیادی که دامنگیر امت اسلام می شود، و استبداد ستمکاران. بىشکّ منافع شما نابود و مزارعتان محصود و بهره شما افسوس و دریغ خواهد بود، به زودی گریبان ندامت بدرید و هیچ نمىدانید به کجا اندر افتادید، بىگمان کورکورانه در ظلمت خانه ضلالت اسیر و در چاه جهالت دستگیر گشتید، چگونه شما را ملزم کنیم به سوى راه هدایت و حال آنکه از شنیدن کلمات ما کراهت دارید؟» (۳)
به نظر میرسد که این روایت و برخی روایات رسیده از این گونه (۴) مبین سنن الهی هستند که به واسطه پیمان شکنی امت اسلامی پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جامعه اسلامی به جریان درآمد. به عبارت دیگر از چنین متونی میتوان مجموعهای از قوانین الهی را کشف و دریافت کرد که سیر تاریخ اسلامی را به ناگزیر به سرگردانی امت اسلامی، فاصله گرفتن ایشان از اسلام واقعی و غیبت حجت الهی از جامعه پیش میبرد.
امام علی(علیه السلام) نیز در خطبه طالوتیه به روشنی این مساله را بیان میکند. بر اساس این دسته روایات اگر معصومان(علیهم السلام) زمینه تشکیل حکومت اسلامی با تمام ابعادش را در جامعه مییافتند، زمین و آسمان برکات و خیرات را از مردم دریغ نمیکرد و مردم خوش و فراوان میخوردند و هیچگاه گرفتار فقر نمیشدند و حق هر کس به خودش میرسید. ولی مردم این زمینه را فراهم نکردند، بنابراین تنگدستی بر آنها چیره شد و گروهی اموال عمومی را به نفع خود جمعآوری کردند و حق دیگران را به ناحق خوردند، بنابراین جامعه دو قطبی شد، گروهی فقیر و گروهی ثروتمند شدند.
به علاوه وقتی مردم پیشوایان حق را رها کردند، هر کسی به خلافت طمع ورزید و برای به دست آوردن آن خونها ریخته شد و افراد شرور بر مسلمانان تسلط یافتند. نکته آخر آن که اگر مردم از امامان بر حق پیروی میکردند، در تشخیص حق و باطل دچار خطا نمیشدند و اسلام با تمام ابعادش در جامعه پیاده میشد ولی از آنجا که امت اسلامی پیشوای بر حق را رها کردند و به دنبال امامان باطل حرکت کردند، در تشخیص حقیقت و ارزشهای اسلامی دچار لغزش و سرگردانی شدند و این سرگردانی تا ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) ادامه دارد. (۵)











