تأثیر علم سلوک بر فرهنگ

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی‌ـ‌ترویجی «تأثیر علم سلوک بر فرهنگ» روز چهارشنبه ۱۴ آبان‌ماه سال جاری توسط گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه، با همکاری انجمن فلسفه حوزه علمیه قم، شورای عالی انقلاب فرهنگی و مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، به‌صورت حضوری و مجازی برگزار شد.

این کرسی علمی با ارائۀ حجت الاسلام دکتر علی فضلی و نقد ناقدان محترم جناب دکتر سید حسین شرف الدین و حجت الاسلام دکتر کریم خان محمدی به انجام رسید.

دکتر فضلی پس از عرض خیرمقدم به اساتید و حاضران در جلسه، به تبیین دیدگاه خویش پرداخت. در گام نخست این پرسش را طرح کرد که جایگاه مؤثر علم سلوک بر فرهنگ چیست؟ سپس بر آن شد تا روزنه‌های ورود عرفان به ساختار فرهنگ را شناسایی کند؛ اینکه عرفان در کدام لایۀ فرهنگ می‌تواند ورود کند، بر کدام مؤلفه تأثیر می‌گذارد و در کدام‌یک از نمودهای فرهنگ خود را نمایان می‌سازد.

مدیر گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه پس از طرح پرسش، به‌عنوان درآمد بحث به تعریف فرهنگ پرداخت و آن را جهانی در امتداد جهان شخصی و انسانی معرفی کرد؛ چنان‌که جهان شخصی امتداد جهان هستی است. زیرا جهان شخصی از یک حیث دارای چهار ساحت بینشی، منشی، کششی و کنشی است که انسان در موقعیت‌های مختلف و با توجه به نیازهایش آنها را به منصۀ ظهور می‌گذارد و به مرحلۀ صدور افعال و اعمال، مانند گفتارها، نوشتارها و کردارها، می‌رساند. این صدور، نقطۀ آغاز آفرینش جهان فرهنگی است؛ یک آفرینش روحی و معنوی. یعنی آن بینش‌ها، منش‌ها، کشش‌ها و کنش‌های متناسب با نیازها که تولید می‌شوند، در هم تنیده و درهم‌تافته شده، به‌صورت سازوار و منسجم سامان می‌یابند و در طی یک روند خاص به فرهنگ تبدیل شده و به‌صورت نمودهای فرهنگی مانند دانش‌ها، ارزش‌ها و سنت‌ها خود را نشان می‌دهند و می‌دهند. در حقیقت، جهان فرهنگی آینۀ جهان‌های شخصی است که بینش‌ها، منش‌ها، کشش‌ها و کنش‌های آنان در آن آینه بازتاب یافته و در وجود آن امتداد پیدا می‌کند. بنابراین لایه‌های فرهنگ عبارت‌اند از: بینش‌های جهان‌بینانه، منش‌های شخصیت‌ و هویت‌دهنده، کشش‌های انگیزنده و کنش‌های جامعه‌پسندانه که خود را در پدیده‌های مادی و پدیده‌های غیرمادی نمایان می‌سازند و به فرهنگ مادی و فرهنگ غیرمادی تبدیل می‌شوند.

دکتر فضلی پس از تعریف جهان فرهنگی و ساحت‌های چهارگانۀ آن، دربارۀ تأثیر علم سلوک بر فرهنگ به بحث نشست و در آن به دلایل امکان تأثیر عرفان عملی بر فرهنگ و دلایل ضرورت تأثیر عرفان عملی در فرهنگ پرداخت. سپس دامنۀ تأثیر عرفان عملی بر فرهنگ را تشریح کرد و در این تشریح نشان داد که آموزه‌های سلوکی از سنخ منش‌ها هستند؛ که اگر به‌عنوان خوی‌های پایدار در جامعه نهادینه شوند، از موقعیت فردی گذر کرده و به منش فراگیر اجتماعی بدل می‌شوند و با لایۀ منش فرهنگ تناسب یافته و در آن لایه می‌نشینند. اینجاست که اهمیت علم سلوک آشکار می‌شود و جایگاهش در فرهنگ نمایان می‌گردد؛ چه اینکه علم سلوک زمینۀ علمی پدیداری منش‌های سلوکی جامعه را فراهم می‌سازد. در نتیجه مستقیماً بر ایجاد، توسعه و تقویت لایۀ منش فرهنگ تأثیر می‌گذارد و روابط جامعه با خدا و سپس روابط افراد جامعه با یکدیگر را تحت تأثیر متعالی خود قرار می‌دهد. دکتر فضلی در پایان، کارکردها و راهکارهای تأثیر علم سلوک بر فرهنگ را تشریح می‌کند که در مقالۀ ایشان بیان شده است.

پس از فضلی، ناقدان به نقد دیدگاه وی پرداختند. نخست استاد شرف‌الدین نکات خود را بیان کرد و گفت موضوع، موضوع جدیدی است اما مسئلۀ روشنی ندارد و روش بحث نیز مشخص نیست و بیان نیز در حد تبیین و تفسیر انتقادی نیست و منابع فرهنگ نیز چندان زیاد نیست. در بیان ارائه‌دهندۀ محترم گاهی از علم سلوک استفاده شده و گاهی وارد بحث عرفان نظری شده که این امر به روند بیان لطمه می‌زند. افزون بر این، اگر به جای «تأثیر علم سلوک بر فرهنگ» عنوان «تأثیر دینداری بر فرهنگ» گذاشته شود، آیا چیز افزوده‌ای به دست می‌آید یا تفاوتی نمی‌کند؟ نسبت فرهنگ و جامعه، فرهنگ و انسان و فرهنگ و عرفان چندان روشن نیست. خود علم سلوک نیز تعریف نشده تا مخاطب دریابد چه امری در حال بررسی است. درباره آفرینشگر اصلی فرهنگ یعنی انسان نیز بحثی نشده است. همچنین مناسب بود که آقای دکتر فضلی آرای عارفان دربارۀ فرهنگ را استخراج و گزارش می‌کرد و مکاتب مختلف عرفانی را از حیث نسبت با فرهنگ مورد مطالعه قرار می‌داد.

ناقد محترم دوم، جناب حجت‌الاسلام دکتر خان‌محمدی، به ایراد سخن خود پرداخت و به ساختار، جامعیت، نگارش و نگاه نوآورانه اشکال کرد و روش بحث را روشن ندانست و بیان داشت که مدل ارائه مشخص نیست. متن مقالۀ ارائه‌شده مسئله‌محور نیست و معلوم نیست چه مشکلی می‌خواهد حل کند. راهکارهایی که ارائه شده نیز هم‌اکنون در حال اجراست. چه چیز جدیدی پیشنهاد شده که قابل طرح باشد؟ جایگاه عرفان، اخلاق و دین روشن نیست و فراز و فرود بحث در این حوزه به نوعی نشان از خلط مباحث دارد. بیان و قلم دکتر فضلی نیز صریح نیست و با نگاه انتقادی ـ که لازمه این بحث است ـ به انجام نرسیده است.

در پایان، دبیر محترم کرسی جناب آقای دکتر بابایی نیز سه پرسش را طرح کرد: یکی اینکه فرهنگ و عرفان چه نسبتی دارند؟ دوم اینکه وقتی اخلاق و فقه حضور دارند، در فرهنگ چه نیازی به عرفان وجود دارد؟ و سوم اینکه عرفان عملی و علم سلوک چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟