نشست علمی شناخت عوامل وحشت در ادبیات جادویی برگزار شد

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به همت گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه نشست علمی با موضوع «شناخت عوامل وحشت در ادبیات جادویی» ۱۸ اسفندماه ۱۳۹۹ با حضور و ارائه آقای مهدی کاموس و خانم دکتر سمیه علم زاده به صورت مجازی برگزار شد.

دکتر مهدی کاموس در این نشست گفت : من در ۳ بخش به ارائه مباحث خود می پردازم؛کلیات،یافته ها و تحلیل مباحث. ادبیات جادو معمولا جایگزینی برای قصه پریان است؛در ادبیات فارسی اینچنینی از سحر و طلسم و جادو استفاده می شود.البته معمولا در این قصه ها قهرمان پیروز داستان خودش اهل جادو نیست. برخی نیز به تسامح جادو را مرتبط به ادبیات جادویی مطرح می کنند.ما در اینجا ادبیات ژانر وحشت را که در آنها جادو و جادوگری به حل گره های داستانی می پردازد،مورد پژوهش قرارداده ایم. آثاری که در انها جادو محوریت دارد مورد توجه ما بوده است. برخی ریشه ادبیات جادویی را به اسطوره های یونان و روم باستان مربوط می کنند،برخی  نیز جادو را جزء وقایع تاریخی می دانند.در تاریخ ادبیات،جادو، وام گرفته از  مکتب گوتیکی است که در آلمان شکل گرفت؛با ساختمان نوک تیز و پله های فراوان و حیوانات وحشتاک و ساختمان های تو در تو دهلیزهای مخوف.معمولا در این آثار خون و سیاهی و تاریکی هم به وفور دیده می شود. بعد ها سینمای ژانر وحشت شکل گرفت. ادبیات جادو ذیل ادبیات گمانه زن قرار می گیرد؛علت این دسته بندی ظاهرا چنین است که متون با محوریت امور جادویی ایجاد شک و گمان و ظن در امر واقع می کند وخواننده بر روابطی که بر جهان حاکم است تشکیک می کند.مثلا اگر برگی از درخت بیفتد انسان تردید می کند که باد این برگ را انداخت یا نیرویی دیگر و یاحیوانی مرموز یا نیروهای ماورایی. این ادبیات ایجاد شک و تردید می کند .

دکتر سمیه علم زاده(محقق و پژوهشگر)در این نشست گفت: ادبیات ژانر وحشت با هنر و ادبیات گوتیک آغاز گشت و با رازآلودگی و پیچیدگی شروع شد اما با گذشت زمان ریشه ادبیات که به اساطیر و فرهنگ بر می گشت ، به سمت جنبه های ناخوداگاه و علم حرکت کرد.

تحقیق انجام گرفته که به بررسی عوامل وحشت با محوریت جادو می پردازد، در سه حوزه عوامل وحشت زا، عوامل وحشت دیده و خود پدیده وحشت شامل چگونگی ایجاد وحشت، چگونگی مقابله با وحشت، زمان و مکان وحشت انجام شده است.

در حوزه عوامل وحشت زا ما با سه دسته روبرو هستیم، خون آشام ها و اشباح که ریشه در خرافات و باورهای عامیانه دارند، انسان ها و اشیایی که ریشه در جادو و علم دارند. این عوامل که شخصیت هایی بی رحم و سنگدل هستند، با نیروی مافوق بشری خود و با شیوه هایی مثل دیگرآزاری، شکنجه و قتل و عموما با انگیزه سلطه دست به ایجاد وحشت می زنند و با تهدید در صدد آسیب رسانی و تغییر دنیای داستان هستند.

در مقابل شخصیت های وحشت دیده عموما انسان و در مواردی خون آشام ها هستند که با شیوه هایی مثل جادو، یاری طلبی، عقل و زور با  عامل وحشت زا مبارزه می کنند و در این راه دانش و تجربه آنها بیشتر شده و رفتار و شخصیت انها تغییر می کند.

مهدی کاموس تحلیل و جمع بندی نهایی را به این صورت ارائه کرد که شخصیت و  انسانی که در ادبیات جادویی وحشت نشان داده می شود با شخصیت های ادبیات اولیه ژانر گوتیک یا سینمای وحشت اواسط قرن بیستم مانند فرانکشتاین که برگرفته از اساطیر یونان است یا کنت دراکولا متفاوت است. انگیزه این شخصیت های وحشت در درجه اول سلطه و بعد لذت و انتقام است. همچنین عامل وحشت در ژانر وحشت سنتی آمر بود اما در ادبیات وحشت جادویی جدید این شخصیت ها عامل و کنشگر هستند. این قدرت ها در آثار گذشته فراجسمانی و فرا انسانی بودند اما در آثار جدید این قدرت انسانی و جسمانی است که توسط انسان هایی با آموزش یا طلسم به دست آورده می شود. این شخصیت ها واقعی و مادی هستند و در بیرون می توان این موجودات وحشت را دید. تفاوت دیگر این است که در ادبیات ژانر وحشت به طور سنتی شخصیت های وحشت زا شرور هستند  و  وحشت دیده ها مظلوم بودند که در آثار جدید می بینیم برخی از شخصیت های وحشت زا در برخی نمونه ها اخلاقی هستند.

اگر شخصیت مطرح شده در گوتیک را نماد انسان دوران باستان و انسان جادو در نظر بگیریم مثلا اگر دراکولا را نماد انسان باستانی و علوم کهن ببینیم،  و انسان و شخصیت مطرح شده در  horror fiction را انسان دوران مدرن ببینیم مثل فرانکشتاین که نماینده انسان مدرن است؛  عامل وحشت معرفی شده در ادبیات معاصر جادو یک انسان پست مدرن است. انسانی که در ادبیات جادو مطرح می شود نماینده انسان پست مدرن است چون ایجاد تردید می کند، دوگانه سازی می کند، نسبیت گرا و هیچ انگار است و با هرگونه قدرتی مخالفت می کند. این انسان با مبارزه، هرگونه قدرت و اقتداری را نفی می کند و به طور کلی به دنبال چیزی ازلی و ابدی است . دال تهی در ادبیات جادو سلطه است  و چون ما نمی دانیم ماهیت منبع قدرت در این سلطه چیست از آن می ترسیم و دنیای وحشتی ایجاد می شود که قابل یادگیری است و تفسیر دنیای امروز با تفکر پست مدرن است.

دکتر محمد رضا سنگری در این نشست گفت:مبانی گرایش به جادو بسیار مهم است.اخیرا کتابی مطالعه کردم به نام زندگی اجتماعی اشیا؛ در این کتاب گفته می شود که ما در عصری به سر می بریم که هم دچار شی زدگی هستیم و هم دچار بت وارگی یا فتیشیم هستیم و اشیا دارند ما را جادو می کنند و ما دچار از خودبیگانگی در فهم می شویم. این امر ماهیت جادویی دارد، هوشمندی پدیده ها در حال وقوع است و پدیده ها حرف می زنند،ظروف سخن می گویند و  انسان در انبوه جادو ها به سر می برد. این زمینه می تواند زمینه گرایش به جادو را بیشتر کند.در ایران در کنار موضوعاتی مثل شعبده بازی یاد گرفتن جادو هم زیاد شده است. انسان اصولا کنجکاو و به دنبال امر شگفتی است. این رویکرد مهم است و روزگار ما روزگار پایان شگفتی  است؛هر چه بگویند انسان باور می کند. انسان می خواهد امر شگفت بیافریند.بحث ترس از عواطف انسانی است  و در سرشت ماست. فطرت هم در این میان دخیل است. از گذشته تا کنون هم در فرهنگ دینی و غیر دینی باور به اینکه اشیا غیر از اینی که هستند هویت دیگری دارند و قابلیت شان بیش از این هست؛مطرح بوده است و مباحث فسخ و مسخ و نسخ و… در این زمینه قابل ذکر هستند.

احمد شاکری(عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) گفت: ادبیات داستانی سده اخیر در ایران در دو مقطع مهم تاریخی- فرهنگی “مسئله مند” شده است. با شکل گیری قیام مشروطه و مقدمات سیاسی- فرهنگی ان، ادبیات فارسی با ترجمه اثار عموما غربی مواجه شده و نسبت به موجودیت خود مسئله مند می شود. گرچه رویکرد ایجاد شده در این دوره جریان ادبیات را به سمت اقبال و تسلیم و تقلید از ادبیات روایی غرب می برد. در مقطع دوم، با پیروزی انقلاب اسلامی، ادبیات خاصه ادبیات داستانی به شکل مضاعفی مسئله مند می شود. مسئله اول این است که تفاوت و بلکه افتراقات خود را با ادبیات اومانیستی غربی بشناسیم. مسئله دوم این است که چگونه جریان ادبی پدید امده در پی انقلاب اسلامی را از اسیب ها مصون داریم و مسئله سوم ان است که چگونه و در چه جهت و با چه غایتی جریان ادبیات انقلاب اسلامی را سامان دهیم. در این دوره اخیر، لایه ها و جوانب و عرضه ها و اضلاع متکثری از مسائل وجود دارد که در مجموع هندسه معرفتی- عملی ادبیات داستانی معاصر را شکل می دهد. تنوع این مسائل به حدی است که ادبیات داستانی در طول چهل سال گذشته دائما در حال استخراج مسائل، دسته بندی انها، اولویت بندی انها و پاسخ گویی به انها بوده است. با این وجود می توان گفت همچنان ادبیات داستانی معاصر درک کاملی از مسائل و ساختار و نسبت ارتباطی انها در حوزه ادبیات داستانی ندارد. چه رسد به انکه قادر باشد به تمامی انها پاسخ بگوید. بنابر این بضاعت پژوهشی ما در این عرصه اندک و محدود است و منطقی است پیش از طرح هر مسئله پژوهشی درباره چگونگی مسئله مندی ادبیات داستانی معاصر بدان توجه کنیم و جایگاه ان موضوع را در هندسه معرفتی ادبیات داستانی بسنجیم. بنابر این توجه به “ژانر وحشت” و جایگاه عنصر “جادو” در این ژانر از حیث مسئله مندی محل پرسش است.

شاکری ادامه داد:نکته دیگری که توجه بدان مهم است این است که گرچه خاستگاه ادبیات وحشت و ریشه های تاریخی ان و حجم اثار تولید شده درباره ان در موطن غرب شکل گرفته است و اثار موجود در بازار کتاب داخلی نیز نشان دهنده تاثیر پذیری حوزه کتاب در جامعه ایرانی از جریان جهانی است. با این وجود باید توجه شود که ایا پرسش از جایگاه جادو در ادبیات وحشت در گستره ادبیات جهانی می خواهد مطرح شود یا در حوزه ادبیات ایرانی؟ طبیعی است اقتضاءات پژوهشی ایجاب می کند تحقیق مقنع و مکفی در این باره باید در گستره ادبیات وحشت در تاریخ ادبیات معاصر جهان صورت گیرد. بنابر این نمی توان صرفا با بررسی اثار ترجمه شده دو یا سه نویسنده ژانر وحشت در ایران به استقبال و نقد و تحلیل ژانر وحشت در ادبیات جهان رفت. اما رویکرد دیگر ان است بخواهیم درباره صرف اثار ترجمه شده و برخی نویسندگان پرکار خارجی که اثارشان در فضای ادبی ایران مورد اقبال قرار گرفته است سخن بگوییم. در این صورت نیز باید به کارکردهای پژوهش و نیازهای اجتماعی و فرهنگی ان ملتزم بود. ادبیات ما بیش از ان که در مواجهه غرب و انچه از میراث ادبیات نوین غرب بدان رسیده است نیازمند نقد اثار غربی باشد نیازمند کار تاسیسی و پژوهشهای تولیدی است. زیرا نوع ادبیات جادویی و وحشتی که در غرب بدان پرداخته می شود با مبانی ما در جهان بینی، غیب باوری، انسان شناسی، اخلاق و زیست مومنانه متفاوت است. لذا رد و ابطال ناشی از تحلیل ادبیات داستانی غرب نمی تواند راهگشای وضعیت موجود باشد و باید کار اثباتی انجام شود. لذا به نظر می رسد پرداخت به امکان یا امتناع ادبیات وحشت در ذیل ادبیات داستانی انقلاب اسلامی از اولویت و سهامت بیشتری در میان موضوعات پژوهشی برخوردار است. زیرا در پی انکار ادبیات ژانر وحشت و اثار و تبعات ان خاصه بر ذهن و روان مخاطب نوجوان این سئوال پدید می اید که ایا با مبانی دینی و اسلامی-ایرانی می توان معادل برای ان تعریف کرد؟ ایا ادبیات داستانی معاصر قادر به تولید چنین ژانری بر پایه زمینه های فرهنگی- بومی خواهد بود؟ همچنین در مواجهه با چنین موضوعاتی باید ساحت های مضاف ان با دیگر حوزه های علوم انسانی حتما مورد توجه قرار گیرد. به تعبیری نمی توان تحلیلی دقیق از ادبیات وحشت در ادبیات جهانی داشت یا تئوری درباره ادبیات وحشت در ذیل ادبیات داستانی انقلاب اسلامی ارائه داد مگر انکه پژوهشهای مضافی در حوزه چیستی و فلسفه وحشت، جهان شناسی ادبیات و حشت، انسان شناسی ادبیات وحشت، صورت گیرد. ما اصطلاحات بسیار متنوعی را در متون و معارف دینی داریم که برخی از انها در قران کریم هم ذکر شده است و می توانند دایره مفهومی موسعی را برای ژانر وحشت در ادبیات داستانی انقلاب اسلامی بگشایند. اصطلاحاتی چون: خوف، خشیه، وجل، جبن، رعب، هول، رهب، روع، فزع، شفق و مانند ان.

وی افزود:نکته دیگری که باید بدان اشاره شود نسبت میان “ادبیات جادویی” و “جادوی ادبی” است. ادبیات وحشت از عنصر جادو برای تاثیر گذاری استفاده می کند. در حقیقت تاثیر چنین روایت هایی بر مخاطب از دو رکن نشات می گیرد. نخست موضوع جادو و دیگری نحوه روایت از موضوع. ما امروزه با جادوی مدرنی مواجه هستیم به نام روایت که اطوار و اشکال و ساختارهای پیچیده و در عین حال اشنایی دارد. امروزه روایتگری و روایت سازی قادر است حقایق و واقعیت ها را دگرگون سازد و مخاطب را در گرداب خود غرق کند. ابزار سحر مردمان در دوره معاصر روایت است. بنابر این اگر بنا باشد از عنصر جادو در روایت صحبت شود مناسب ترین منظر این است که نفس روایت مورد توجه قرار گیرد. بدین معنی که روایت چه به موضوع جادو بپردازد و چه به موضوع دیگر توجه کند همواره در تاثیر و کارکرد خود بسان جادو عمل می کند. نکته اخر و بسیار مهم توجه به صیرورت و تبدیل و تبدل ژانرها به یکدیگر است. ما در تاریخ ادبیات داستانی چهل ساله ایران اسلامی شاهد ظهور و بروز ژانرهای راهبردی چون ادبیات دفاع مقدس بوده ایم. این خود مسئله ای حیاتی است که جامعه مخاطب نمی تواند صرفا با یک ژانر بسنده کند و باید سلایق مختلف در ان دیده شود. لذا لحاظ و بررسی اینکه ژانرهای موجود چه ظرفیتهای بالقوه ای دارند و چگونه می توانند به ژانرهای دیگر تبدیل و تحویل شوند از اهمیت بسیاری برخوردار است.

کاموس در جمع بندی و پاسخ به نظرات منتقدین گفت: وقتی از یک نویسنده مشهور و جهانی بالای صد عنوان کتاب ترجمه چاپ شده و برخی از این مجموعه ها بالای صد بار تجدید چاپ شده اند و در کتابخانه بچه ها و فضای مجازی و سایت ها وجود دارد، ابتدایی ترین بحث این است که بدانیم چه اتفاقی افتاده و آثار وحشت چه ویژگی هایی دارد، چه انسان و دنیایی را معرفی می کند و ضرورت این پژوهش به این موضوع برمی گردد.

روش این پژوهش ترکیبی کمّی _ کیفی و تو در تو و با استفاده از تحلیل محتوا و ابزار پرسشنامه معکوس است و اطلاعات آن برخاسته از پرسشنامه و تحلیل کیفی کدگذاران است.

همچنین این تحقیق متن محور است و در حوزه خوانندگان و تاثیر این ادبیات بر خوانندگان ورود نمی کند. در این متن با دنبال این بودیم که چه کسی می ترسد؟ چه کسی می ترساند و چگونه این کار را انجام می دهد و درنهایت ما به این تحلیل رسیدیم که دنیای مطرح شده در ادبیات speculative به سمت ادبیات پست مدرن رفته و متفاوت از دنیای ادبیات وحشتی است که به صورت کلاسیک با آن روبروییم.

پژوهش ها به منزله شمعی هستند که نوری به موضوع می تابانند و برای اینکه ابعاد مختلف موضوع روشن شود نیازمند پژوهش های متعدد هستیم.

محمد حسن شاهنگی (عضو شورای گروه ادبیات اندیشه) در انتهای این نشست گفت: در رویکرد های اخیر پست مدرن  و در مکاتب ادبی متاخر،دوگانه وحشت و لذت در ادبیات و سینما به صورت جدی مطرح شده است؛ اقبال به ژانر وحشت در ساحتی مثل سینما روی همین اساس است باید از منظر پدیدارشناسانه به این سوالات پاسخ دهیم که چگونه می شود که ذائقه مخاطب به سمتی می رود که رخداد های مخوف و ترسناک، اموری مطلوب و خواستنی می شوند؟ آیا این پدیده به خاطر ذات مهیج این آثار است؟ اصولا این رویکرد در قالب نظریه بازنمایی در مدیومی مثل سینما چگونه روایت می شود؟