نکاتی پنج‌گانه درباره دعای جوشن کبیر

یادداشتی از حجت الاسلام حسین عشاقی عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه

نکاتی پنج‌گانه درباره دعای جوشن کبیر:
۱-دعای جوشن کبیر چنانکه در مصباح کفعمی آمده است دارای صد بند؛ و هر بندی مشتمل بر ده اسم از اسامی خداوند است؛ و در پایان هر بندی این جمله آمده است که «سُبْحَانَکَ‏ یَا لَا إِلَهَ‏ إِلَّا أَنْتَ‏ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ».

۲-باید توجه داشت که اسماء الهی از تجلیات خداوند‌ند؛ ولی این گونه نیست که «ذات حق»، مصداق حقیقی آن اسماء باشد؛ زیرا هر اسمی به حد و حدودی محدود است و لذا هر اسمی، تعریف معینی دارد که مانع اغیار است، یعنی موضوعاتی که واجد آن حد و حدود نیستند را از اندراج تحت آن تعریف بازمی‌دارد؛ و این که «ذات حق» مصداق حقیقی اسم محدودی باشد، معنایش تحدد و تقید «ذات حق» است؛ و چنین محدودیتی برای «ذات حق» باطل و ناپذیرفتنی است؛ بنابراین هیچ اسمی بر «ذات حق» صدق حقیقی ندارد؛ و «ذات حق» مصداق حقیقی هیچ اسمی نیست؛ لذا در نهج البلاغه از حضرت امیر‌المؤمنین این چنین آمده که «کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ کَمَالُ‏ الْإِخْلَاصِ‏ لَهُ‏ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَهِ کُلِّ صِفَهٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَهِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَه»؛ یعنی کمال توحید الهی به خالص‌سازی او است و خالص‌سازی او به نفی هر صفتی از او است.

۳- در پایان هر بندی می‌گوییم : «سُبْحَانَکَ‏ یَا لَا إِلَهَ‏ إِلَّا أَنْتَ‏ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ»؛ با توجه به مطالبی که در بند دوم این نوشتار گفته شد معنی این «سُبْحَانَکَ» این است که خدایا گرچه ما تو را با این اسماء می‌خوانیم و تو در جلوه این اسما‌ء ظاهر شده و تجلی می‌کنی؛ اما با این حال، تو منزّهی از این که مصداق حقیقی هر یک از این اسماء محدود باشی؛ و هر گز در محدوده‌ی تعریف هیچ یک از این حقائق محدود اسمی، نمی‌گنجی و محدود نمی‌شوی؛ همچنین خدایا ما گرچه تو را با این عناوین اسمی می‌خوانیم اما تو منزّهی از محدود بودن در یکی از دو اسم متخالف یا متقابل؛ و هرگز تو این‌گونه‌ای نیستی که با تجلی در یک اسم از تجلی در اسم مقابل ناتوان باشی؛ مثلا اگر ما ترا با اسم «هادی» می‌خوانیم این‌گونه نیست که تو در حال ظهور در اسم هادی، به اسم «مضل» که مقابل اسم هادی است متجلی نباشی؛ و اگر تو به اسم «الظاهر» تجلی داری این گونه نیست که در حال ظهور به اسم ظاهر، به اسم «الباطن»، متجلی نباشی؛ تو از چنین محدودیتی منزهی.

۴-از آنچه گذشت روشن می‌شود که معنای «سُبْحَانَکَ» در هر اسمی، مغایر با معنای «سُبْحَانَکَ» در اسم دیگر است چون متعلَق هر تسبیحی تقید به همان اسمی است که مطرح شده است؛ مثلا یک «سُبْحَانَکَ» می‌گوید خدایا تو از تقید به اسم «لطیف» منزّهی؛ و دیگری می‌گوید خدایا تو از تقید به اسم «غافر» منزّهی و نیز در بقیه اسماء.

۵-جمله «الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ» در پایان هر بندی نیز تکرار شده است؛ مراد از این آتش چیست؟ در بند ۶۹ می‌خوانیم «یَا مَنْ جَعَلَ النَّارَ مِرْصَادا» طبق این جمله، خداوند آتش را کمین‌گاه قرار داده است؛ کمین‌گاه، جائی است که ناگاه انسان یا حیوانی را گرفته و گرفتار کرده و او را از آزادی از دسترسی به سایر جایگاه‌ها و مراتب دیگر محروم می‌کند؛ با توجه به این که این دعا عمدتا به اسماء الهی پرداخته مناسب این است که با توجه به فضای اسمائی این دعا و مخصوصا بند ۶۹ که آتش را تعریف کرده است بگوییم مراد از آتش در اینجا کمین‌گاهی است که هر اسمی از اسماء برای سالک فراهم می‌کند؛ چون جلال و جمال هر اسمی کمین‌گاهی است برای سالک که او را از رسیدن به مراتب بالاتر بازمی‌دارد؛ و او را در محدوده خودش محبوس می‌کند؛ لذا سالک از خدا می‌خواهد که خدایا ما را از کمین‌گاه هر اسمی از اسمائت نجات بده پس همه بگوییم : «سُبْحَانَکَ‏ یَا لَا إِلَهَ‏ إِلَّا أَنْتَ‏ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ» .