سنجه‌ها و ملاک‌های ارزشیابی نظام‌های معنوی

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی “سنجه‌های ارزشیابی معنویت‌های دینی و سکولار” توسط قطب علمی فلسفه دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با همکاری موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) در قم برگزار شد.
حجت الاسلام دکتر محمد جعفری عضو هیات علمی موسسه امام خمینی(ره) به عنوان ارائه دهنده در ابتدای کرسی گفت: مساله اعتبار و رتبه بندی نظام های معنوی یکی از مباحث مهم در حوزه فلسفه دین است که در بخش مباحث مربوط به پلورالیسم دینی، نظر برخی از فلاسفه دین را به خود جلب نموده است.
وی با طرح این سوال که آیا می توان برخی از معنویتها را اصیل و پاره ای را غیر اصیل دانست و یا اساساً هیچ تفاوتی میان معنویتها از این حیث وجود ندارد، گفت: پاسخ این سوال قطعاً مثبت است و نمی توان همه نطام های معنوی و دینی را در یک عداد تلقًی نمود. البته این نظر نه با اتکا به نگاه دینی بلکه فراتر از آن و البته دربردارنده رهیافت دینی هم است؛ بدین معنا که حتی اگر به ادیان الهی هم ملتزم نباشیم باز هم می توانیم در معنویات از غثّ و ثمین ، حقیقی و غیر حقیقی، اصیل و بدلی، واقعی و کاذب، معتبر و نامعتبر، کارآمد و ناکارآمد و … سخن بگوییم. زیرا هر اندیشه ورزی از نظر عقلی به مبانی ِ فرا دینی ای ملتزم است که این مبانی، رویکرد او را در قبال معنویتها متفاوت می سازد و در ارزش گذاری و نمره دهی او تأثیرگذار است. این مبانی عبارتند از مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی، کارکردشناختی، ارزش شناختی، انسان شناختی و دین شناسانه. ما می توانیم این مبانی فکری را اصل قرار داده و آنها را با نگرشی عقلانی و قابل اثبات، به عنوان سنجه ها و معیارهای تمایز میان معنویتهای حقیقی و غیر حقیقی در نظر بگیریم و البته بدیهی است که باید برای خود این مبانی، استدلال کافی را داشته باشیم.
وی افزود: شاید پذیرش این سنجش و ارزش گذاری فرا دینی، برای برخی غریب بِنماید که در راستای رفع استبعاد می توان به معیارهایی که پاره ای از فیلسوفان دین در مورد حقانیت ادیان و ارزیابی آنها مطرح نموده‌اند، استناد نمود که به هیچ وجه با نگاه درون دینی نبوده و بلکه کاملاً بحثی فلسفه دینی و فرا دینی تلقی می گردد. به عنوان مثال، تیلیخ در مورد برخی از ادیان، تعبیر شبه ادیان (Quasti-religions) را به کار می‌برد وآن را از عوامل اهریمنی هم بدتر می داند زیرا فاقد عمق وغنای سنتهای دینی واقعی اند. کیث یندل ، معیارهای هفت‌گانه ای را در مورد ارزیابی ادیان و ملاک برتری آنها ذکر می نماید که با وجود آن که می توان در مورد آنها تأملاتی را روا داشت، اما اصل این بحث از طرف فلاسفه دین، مورد اقبال و پیگیری قرار گرفته است.
دکتر جعفری در ادامه تصریح داشت: به هر تقدیر «هر دینی مدعی اصالت و حقانیت است و هر انسانی در حالت طبیعی به عنوان یک حقیقت آشکار، به سادگی فرض می کند که سنت دینیِ آشنا و مانوسِ خود وی، بیان گر حقیقت است و سایر سنتهای دینی را هم بر حسب شباهتها و تفاوتهای آنها با دین خاص خودش ارزیابی می‌کند» ، و در نظامهای معنوی هم که دایره ای وسیعتر از ادیان دارند، قصه از همین قرار است و با این وصف، باید ملاکها و شاخصه هایی تعریف گردد تا بر حسب آنها بتوان به ارزیابی و وزن کشی این نظامها پرداخت و گرنه هرگونه بحث تطبیقی و انتقادی در این باب اساساً منتفی خواهد بود . البته ما در این مقال صرفاً در مقام ذکر و تبیین چهار مبنا و معیار اول یعنی معیارهای هستی شناختی، معرفت شناختی، کارکرد شناختی و ارزش شناختی خواهیم بود.
وی در بیان معیارهای هستی شناسی با بیان اینکه مهم‌ترین ویژگی و شاخصه هستی شناختی در مورد معنویت، آن است که معنویت باید ناظر به واقع بوده و صرفا توهم و خیال نباشد، ابراز داشت: بدیهی است با توجه به اصالت واقع گرایی و رئالیسم و دلایل روشنی که برای آن وجود دارد، به هیچ وجه نمی‌توان معنویت را امری تخیلی و بدون ریشه در حقایق هستی دانست وطبعاً از همین حیث هم می‌توان به ارزش یابی و سنجش معنویتها دست یافت. با این رویکرد است که علت و خاستگاه پیدایش معنویت و حالات معنوی، اهمیت می‌یابد و بر خلاف سخن برخی از صاحب نظران، صرف تشابه برخی جنبه های صوری معنویتها نمی‌تواند آنها را در یک رتبه قرار دهد. مثلا استیس معتقد به اصل بی تفاوتی علت است که بر اساس آن اگر شخص الف تجربه عرفانی ج را داشته باشد و شخص ب تجربه عرفانی د را و با توجه به توصیفات این دو شخص تجربه گر، صفات پدیداری ج با صفات پدیداری د یکی باشد، دراینصورت این دوتجربه را نمی تواند دو نوع مختلف به شمار آورد و نمی توان یکی را اصیل و دیگری را غیراصیل دانست؛ صرفا به این جهت که از دو منشأعلی متفاوت ناشی شده باشند. و لذا وی تجربه حاصله از مواد مخدر را با تجربه حاصل از تهذیب نفس در صورتی که درصفات پدیداری و آثار یکسان باشد ، هموزن دانسته و در صورت اصالت دادن به دومی، اولی راهم دراصالت مانند آن می داند. خود استیس تجربه مواد مخدر را دارای شباهت تمایز ناپذیری در بعد آفاقی احوال عرفانی می داند.
وی همچنین گفت: اما حقیقت آن است که به هیچ وجه نمی‌توان بر حسب شباهت ظاهری این دو تجربه و حتی آثار آنها، به هم وزن بودن آنها پی برد. مضاف بر این که اولا وجوه شباهت قابل احراز نیست و ممکن است تفاوت‌هایی دیده نشده باشد و در ثانی نمی‌توان همه شباهتها و تفاوتها را صرفا از راه حس و عقل رصد نمود وآثار آنها را مورد سنجش قرار داد، اشکال اصلی را باید در جنبه هستی شناسانه متوجه استیس نمود که فی المثل ناخود آگاهی در عرفان ناشی از تهذیب نفس و به معنای بی تعلقی به خود است اما در اثر داروهای روانگردی، صرفا یک نحو حالت بی خودی وبی قیدی است که شخص را گویا در خلأی تمام رها می‌سازد و بین آنها از نظر ارزش معنوی، تفاوتی است عظیم.
وی در پایان با بیان اینکه مقوله گوهر مشترک و یا عدم گوهر واحد میان معنویتها هم، می تواند جنبه دیگری از معیارهای هستی شناختی باشد، گفت: این بحث را می‌توان عمدتاً در ذیل گوهر مشترک تجربه های عرفانی و دینی رصد نمود که البته با اختلافاتی چندی روبروست و پدیدار شناسان دین و عرفان، برخی بر وجود این گوهر مشترک و برخی به عدم آن باور دارند ؛گرچه دسته اول پر تعدادترند. ما بی آن که بخواهیم وارد تفاصیل این بحث بشویم، صرفا بدین نکته تذکار ‌می‌دهیم که حتی در صورت پذیرش هسته مشترک در تجربیات معنوی، صرف توافق و اشتراکِ تجربه ها، برای اثبات عینیت آنها کافی نیست کما آن که در مورد تجربه های دیگر هم که عینیت ندارند، گاهی اتفاق نظر در متعلق تجربه دیده می‌شود، در حالی که واقعیتی در کار نیست که نمونه بارز آن سراب می‌باشد.