گفتگو با دکتر محمدرضایی به مناسبت چهلمین روز ارتحال استاد احمدی

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت در گفتگوی اختصاصی با دکتر محمد محمد رضایی، سردبیر فلصنامه علمی پژوهشی قبسات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رییس بنیاد ملی نخبگان استان قم به واکاوی گوشه ای از ابعاد شخصیتی استاد فقید حوزه و دانشگاه دکتر احمد احمدی (ره) پرداخته است که در ادامه تقدیم می گردد.

لازم به ذکر است آقای دکتر محمدرضایی بیش از ده بار به عنوان استاد نمونه و پژوهشگر برگزیده در دانشگاه مورد تجلیل قرار گرفته است و در حوزه فلسفه و فلسفه دین و فلسفه اخلاق و کلام حدود ۲۰ کتاب و بیش از ۱۰۰ مقاله تالیف و ترجمه نموده است که برخی از آنها به عنوان مقالات و کتاب سال برگزیده شده است. در ادامه متن این مصاحبه از منظرتان خواهد گذشت. همچنین مرحوم احمد احمدی در گفتگویی در سال های قبل نظرات جالبی در مورد دکتر محمدرضایی داشته‌اند که می توانید در این بخش (پیوند مربوطه) مطالعه کنید.

بسمه‌تعالی

لطفا در ابتدا گوشه‌ای از فضائل علمی و اخلاقی این استاد فقید را از زبان شما بشنویم در ابتدا از نحوه آشناییتان با استاد بگویید؟

در ابتدا درگذشت استاد بزرگوار جناب آقای دکتر احمدی را به خانواده علمی و خانواده محترم ایشان، مقام معظم رهبری و دانشگاه ها و حوزه های علمیه تسلیت عرض می کنم ایشان شخصیت علمی و دلسوزی بود که تأثیرات گرانبهایی را بر جای گذاشت. بنده سالیان دراز افتخار شاگردی ایشان را داشتم و بر ما واجب است تا آنچه را که در این مدت در حوزه اخلاق و مسائل فلسفی و کلامی از ایشان آموخته ایم را در اختیار مخاطبان گرامی قرار بدهیم.

بنده به خاطر دارم ایشان در دوران دبیرستان و در دبیرستان حکیم نظامی معلم دروس دینی ما بودند و برای اولین بار در این کلاسها با مکاتب فلسفی که ایشان مطرح می کردند و دغدغه آن را داشتند آشنا شدم.

از آنجایی که ایشان در دانشگاه حضور داشتند و تأثیر افکار کمونیستی بر جوانان را درک می کردند و فکر می کردند جوانان باید با دیدگاه های آنها و نقد بر آن آشنا شوند بنابر این این مباحث را مطرح می کردند و کلاسهای فوق العاده ای هم برای آشنایی شاگردان با مکاتب فلسفی برگزار می کردند و ما هم استفاده می کردیم.

این ارتباط بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز ادامه یافت؟

بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی مرحوم دکتر احمدی خودرویی تهیه کرده بودند و به تهران رفت و آمد داشتند ولی منزلشان در قم بود و در دبیرستان و دانشگاه تدریس داشتند و از آنجایی که بنده به شغل معلمی خیلی علاقه داشتم و از دوران دبیرستان دوست داشتم معلم بشوم به دانشگاه رفتم و چون رشته بنده تجربی بود رشته دبیری شیمی را انتخاب کردم، در آن زمان نیروهای کمونیستی در دانشگاه ها نفوذ زیادی داشتند و انواع گروه های کمونیستی در دانشگاه فعالیت داشتند و بر ضد افکار و عقاید اسلامی فعالیت می کردند. بنده احساس کردم محیط دانشگاهی به ایدئولوگ های فلسفی و اسلامی و کسانی که با آموزه های اسلامی آشنا دارند نیاز دارد تا بتوانند افکار و اندیشه های کمونیستی را نقد کنند و برای دانشجویان پناهی باشند. لذا تصمیم گرفتم رشته خودم را عوض کنم لذا خدمت مرحوم دکتر احمدی رسیدم و گفتم می خواهم فلسفه بخوانم و ایشان به من خیلی کمک کردند تا تغییر رشته بدهم و چون رتبه من بالا بود با تغییر رشته من موافقت شد بنابر این وارد حوزه فلسفه غرب شدم و در دوران کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری نیز از محضر استاد احمدی استفاده کردم و راهنمای پایان نامه دکترای من در تبیین و نقد فلسفه اخلاق کانت نیز ایشان بودند.

اشاره ای به مهمترین سجایای اخلاقی و علمی استاد داشته باشید؟

خدا محوری:

ایشان رضای خداوند را سرلوحه کارهای خودشان قرار می دادند و همواره تلاش می کردند خداوند از ایشان راضی باشد و کارها را با قصد قربت انجام دهند و یاد خدا و معاد در زندگی ایشان پر رنگ بود و اگر این مسائل در زندگی کسی پر رنگ باشد کارهایش را با وسواس خاصی انجام می دهد و بنده احساس می کردم ایشان تلاش می کردند در همه امور رضایت الهی را در نظر داشته باشند.

متدین تمام عیار:

مسئله دوم تدین ایشان بود. ایشان یک انسان متدین تمام عیار بودند و به حلال و حرام الهی بسیار مقید بود و سعی می کرد مسائل جزئی احکام شرعی را مورد توجه قرار بدهد.

اخلاص بالا:

مسئله دیگر اخلاص ایشان بود ایشان بشدت از شهرت گریزان بود حتی یادم هست که می گفتند دورانی که در مجلس بودم از بدترین دوران زندگی من بود و من دوست داشتم به کارهای دیگری رسیدگی می کردم اما ضرورت ایجاب کرده بود که مدتی در مجلس باشم .

شاگرد پروری:

مرحوم استاد دانشجویان را مانند فرزند خودش می دانست. شاگرد پرور بود و هر کمکی که می توانست به دانشجویان می کرد، در دوران تحصیل بنده و دوستان ما را مورد توجه قرار می دادند و سعی می کردند مشکلات دانشجویان حل بشود تا بتوانند در جامعه تأثیر گذار باشند بیاد دارم در دانشگاه یک مشکل اداری برای من ایجاد شده بود و ایشان چندین بار تماس گرفتند و پی گیر بودند تا مشکل من حل شود. یک بار من با ایشان تماس گرفتم و گفتند فلانی برای حل  مشکل شما بنده از صبح چند بار زنگ زده ام اما مسئول این کار حضور نداشته است و تا این اندازه پی گیر مشکلات شاگردانشان بودند و تا جایی که در توان داشتند برای دانشجویان کم نمی گذاشتند و احساس می کردیم پدری دلسوز و مهربان در کنار خود داریم.

مرحوم احمدی بیشتر از کدام یک از اساتیدشان یاد می کردند و متاثر بودند؟

مرحوم علامه طباطبایی(ره) در زندگی ایشان تأثیر زیادی داشتند و از همینجا می توان به نقش مربی در زندگی انسانها پی برد من این کلام را از ایشان زیاد شنیدم که می فرمودند: در زندگی ممکن بود انحرافات فکری به سراغ من بیاید اما همین که یاد صورت علامه می افتادم که با آن مظلومیت و اخلاق و سجایا کار می کردند تمام انحرافات کنار می رفت و من دوباره به اصل خودم بر می گشتم، امروزه مسئله مربی و رابطه استاد و شاگردی که در قدیم بود کمرنگ شده است در قدیم می دیدیم که برخی از شاگردان وقتی نام استادشان را می برند با القابی مانند «روحی له الفدا» و امثال آن از ایشان یاد می کردند و این رابطه عاطفی که بین اساتید و شاگردان برقرار بود در زندگی استاد پر رنگ بود که باید از آن درس بگیریم و افرادی که در کسوت استادی هستند خوب است سعی کنند مربی هم باشند و مرحوم دکتر احمدی (ره) نیز نسبت به شاگردانشان اینگونه بودند، بنده علامه را دیده بودم و ایشان آنقدر دوست داشتنی بودند که وقتی از خیابان عبور می کردند می ایستادم و همینطور به ایشان نگاه می کردم و این امر تأثیر وجودی در من داشت و شیفته ایشان بودم.

خاطره خاصی از استادشان علامه طباطبایی(ره) برای شما نقل نکرده اند؟

ایشان نقل می کردند مدتی حدود دو هفته در لندن در کنار علامه حضور داشتند. علامه در کتاب المیزان نسبت به غرب دیدگاهی داشتند که شاید مطابق واقع نبوده است. گفتند در لندن از علامه سؤال کردم الان هم همان تصور را نسبت به غرب دارید؟ علامه گفتند خیر.

البته اینطور نیست که جامعه غربی یک جامعه درستی باشد اما متفکران اسلامی آنقدر وجدان کاری دارند که اگر احساس کردند جایی خطایی مرتکب شده اند آن را اصلاح کنند که این مطلب واقع بینانه بودن قضاوت های آنها را می رساند، در حالیکه می بینیم در فرهنگ غرب عاطفه و احساس و وجدان جزو ظواهر کار است و در باطن چیزی وجود ندارد و اصل حاکم بر زندگی آنها اصل سود است و اگر سود آنها در معرض خطر قرار بگیرد حاضر هستند حقوق هزاران انسان بیگناه را پایمال کنند و زندگی و جان انسانها برای آنها مهم نیست اینها جزو. . . تفکرات استعماری و استکباری است.

در حوزه سیاست از حق وتو برخوردارند که یک حق ظالمانه و به معنای اصالت زور و ثروت و قدرت بر حقیقت است، این چه منطقی است؟ امروزه می بینیم که از حقوق مردم مظلوم یمن دفاع نمی شود و برخی از کشورها حقوق مردمشان را زیر پا می گذارند و اینها از او دفاع می کنند و اینطور نیست که آنها حق طلب باشند اما در ظاهر زندگی قدری مراعات می کنند ولی نسبت به ملل دیگر اینطور نیستند که آن عاطفه و احساس را داشته باشند.

یکی از دغدغه های مهم مرحوم دکتر احمدی دغدغه آشنایی طلاب با مسائل روز و جدید بود لطفا راجع این خصوصیت استاد نیز توضیحی بدهید؟

بله همینطور است؛ یکی از مسائلی که ایشان مورد توجه قرار می داد این بود که طلاب با مسائل جدید آشنا شوند، تلاش می کردند طلاب با افکار و عقاید و اندیشه های فلسفی آشنا شوند و آنها را نقد کنند و دقت هایی داشته باشند و در این جهت خیلی تلاش می کردند.

یکی از خدمات مهم ایشان تاسیس مرکز تربیت مدرس قم – وابسته به دانشگاه قم – است که با همت ایشان شکل گرفت و در این مسیر چه رنج هایی که تحمل نکردند و با همت بالای خود صدها استاد را به جامعه علمی تحویل دادند و زحمت زیادی کشیدند.

سال ها قبل زمانی که کتاب «مبانی فلسفه مسیحیت» را به همراه یکی از دوستان ترجمه می کردم وقتی استاد این کتاب را دید خیلی خوشحال شد و نشاط خاصی به ایشان دست داد. ما هم بواسطه خوشحالی اساتیدمان خوشحال می شدیم و انگیزه پیدا می کردیم.

یکی از دغدغه‌های استاد ترجمه متون علمی و فلسفی به فارسی بود چگونه این دغدغه برای استاد ایجاد شد؟

یکی دیگر از خصوصیت های مهم مرحوم دکتر احمدی (ره) پشتکار و دقت های علمی فراوان ایشان بود ایشان در ترجمه متون بسیار دقیق بودند و کتاب «تأملات در فلسفه اولی» رنه دکارت را ایشان ترجمه کرده اند و من چندین بار متن ایشان را با متن اصلی مقایسه کرده ام و خیلی دقیق کار کرده اند و عبارت های فخیمی را برای ترجمه این کتاب به کار برده اند، البته ایشان زبان آلمانی هم بلد بودند و به زبانهای خارجی علاقه زیادی داشتند.

یکی از ویژگی های ایشان نگاه نقادانه به غرب بود یعنی دوست داشتند مطالب را ببینند اما نگاهشان همراه با نقد بود در حالیکه افرادی را می بینیم که شیفته غرب هستند و نگاه غرب را دربست قبول می کنند ولی ایشان بر اساس مبانی که داشتند نگاه غرب را مورد نقد قرار می دادند. ایشان کتابی به نام نقد فلسفه غرب از ژیلسون را ترجمه کرده اند ژیلسون نگاه نقادانه ای به فلسفه غرب دارد و ایشان با تلاش زیاد این کتاب را به جامعه علمی عرضه کردند.

مرحوم دکتر احمدی (ره) نسبت به مسائل جامعه نیز بسیار حساس بودند و اینطور نبود که بی تفاوت باشند و چنانچه افکار انحرافی بوجود می آمد آنها را در صحبت هایشان بیان و مخالفت می کردند. کتابی از ایشان بنام «پادزهر در دفع انکار نزول وحی» وجود دارد که در رد نظریه عده ای از روشنفکران دینی نوشته بودند که با افکار و عقایدشان مشکلاتی را ایجاد کرده بودند. ایشان نسبت به افکار و عقایدی که در جامعه مطرح می شد همینطور نسبت به مسائل سیاسی جامعه حساس بودند، گاهی اوقات دولت هایی می آمدند و ایشان احساس می کردند که در مسیر صحیح حرکت نمی کنند و ابراز نارضایتی می کردند و مخالفت خودشان را اعلام می کردند.

سخت کوشی

از دیگر سجایای اخلاقی مرحوم احمدی سخت کوشی ایشان است. ایشان روستازاده ای بودند که مشکلات زیادی را تحمل کرده بودند، برخی مواقع احساس می کردم لزومی ندارد استاد با این سن بالا برخی کارها را انجام بدهند اما ایشان احساس وظیفه می کردند و اهل کار بودند استاد می فرمودند: در دوران جوانی با چند نفر از دوستان تصمیم گرفتیم به کتابخانه فیضیه برویم و کتابها را از قفسه اول شروع به خواندن کنیم اما امروز بعد از گذشت پنجاه سال متوجه شدم که اگر بتوانم یک مسئله را در زندگی خودم حل کنم برای من کافی است و سعی می کردند مسائل را تبیین کنند و به جایی برسانند.

آیا استاد و افکار ایشان در خارج از ایران برای اهل نظر شناخته شده است؟

اخیراً کتابی بنام بن لایه های شناختچاپ کرده بودند که در آن برخی از نکات دقیق را بیان کرده اند و برخی از نظریاتشان در آن کتاب منعکس شده است. ایشان در کنفرانسهای خارج از کشور شرکت داشتند اما مجال این را پیدا نکردند تا در این عرصه فعالیت کنند و کتابهای ایشان ترجمه شود. انرژی ایشان در محیط علمی داخل کشور صرف می شد و در همین راستا دانشگاه تربیت مدرس را در قم و تهران تأسیس کردند و صدها بلکه هزاران استاد را به جامعه علمی عرضه کردند که محصول تلاشهای ایشان بود همچنین جناب استاد یکی از بانیان دفتر همکاری های حوزه و دانشگاه بودند و تلاش می کردند تا بین حوزه و دانشگاه تعامل خوبی برقرار بشود تا همدلانه معضلات فکری جامعه را حل کنند.

سخن پایانی؟

جامعه علمی استاد گرانقدری را از دست داد و امیدواریم شاگردان و دوستان ایشان با پیروی از سیره و منش ایشان بتوانند نسبت به ایشان ادای دین کرده باشند که عمری تلاش کردند و در جهت ارتقای علمی کشور کوشیدند از خداوند برای ایشان اجر و برای بازماندگانشان طلب صبر دارم و برای شاگردانشان این افتخار را طلب می کنم که بتوانند از سیره آن بزرگوار تبعیت کنند. سخت است که انسان بتواند در غیاب استاد عزیزی که تأثیر زیادی در زندگی ما گزارده است از سجایای اخلاقی ایشان صحبت کنیم انشاء الله خداوند ایشان را با انبیاء و اولیاء محشور کند و دعای آن بزرگوار همیشه بدرقه راه ما باشد. حضرت آیت الله جوادی می فرمودند: دعای استاد در حق شاگرد خیلی اثر دارد و برخی از شاگردان فیلسوفان و متفکران بزرگ بر سر قبر اساتیدشان حاضر می شدند و از آنها می خواستند که در حق آنها دعا کنند. انشاء الله در عالم برزخ با انبیاء و اولیاء و علمای بزرگ محشور باشند. انشاء الله بتوانیم با پیروی از سیره و منش ایشان ادای دین کرده باشیم و ثوابی عاید ایشان بشود.

 

مغالطه آشکار در انسداد تفکر

یکی از خاطراتی که لازم است ذکر کنم این است که در سال ۱۳۸۶ آقای مجتهد شبستری مقاله ای در رابطه با مغالطه تعارض حقوق بشر و حقوق خدا مطرح می کنند که جناب استاد نقدی بر آن تحت عنوان مغالطه آشکار و در روزنامه کیهان مورخه ۱۹ خرداد ۱۳۸۶ نوشتند. دوباره آقای مجتهد شبستری نقدی بر مرحوم دکتر احمدی تحت عنوان انسداد تفکر نوشتند. بحث این بود که آقای شبستری معتقد بودند که اسلام با حقوق بشر سازگار است و باید قرائتی از اسلام ارائه داد تا با حقوق بشر سازگار باشد. مرحوم دکتر احمدی می گفتند اینطور نیست و اسلام فضای خاصی دارد و نمی تواند با مبانی حقوق بشر غربی سازگار باشد.

بنده بین این دو بزرگوار یک داوری تحت عنوان مغالطه آشکار در انسداد تفکر انجام دادم. در آنجا نشان دادم که اسلام نمی تواند با اعلامیه حقوق بشر سازگار باشد و بر اساس مبانی تفکر آقای شبستری نشان دادم که شما بر اساس این مبانی اولا: نمی توانید بگویید: قرائتی از اسلام صحیح است که حتماً با اعلامیه حقوق بشر سازگار باشد و این ادعا حتی با مبانی خود شما سازگار نیست و ثانیاً اسلام خودش فضایی دارد که نمی تواند با این اعلامیه سازگار باشد. خداوند می خواهد بشر را هدایت کند که در اعلامیه حقوق بشر این هدایت وجود ندارد و اعلامیه حقوق بشر غربی با حکومت های سکولار و لائیک سازگار است. اما اسلام می خواهد بشر را از ظلمات به نورانیت برساند. درست است که هر دو از آزادی سخن می گویند اما آزادی اعلامیه حقوق بشر کجا و آزادی اسلام کجا؟ آزادی در اسلام یعنی اینکه درگیر در ظلمات و بنده هوی و هوس نباش، اما اعلامیه حقوق بشر می گوید: اگر هم بنده این مسائل شدی اشکالی ندارد تو آزادی داری، ولی اسلام تربیت خاصی را ارائه می دهد و به انسان ارزش و اصالت می دهد. انسان می تواند به تعالی برسد و هدف پیامبران این بوده است که انسان را از زنجیرهایی که به دست و پای او بسته شده است آزاد کنند.

مسئله دیگر عدالت است. عدالتی که در اعلامیه حقوق بشر مطرح می شود با عدالت اسلامی فاصله زیادی دارد مثلاً عدالت در حوزه خانواده چه اقتضایی دارد؟ آیا دو مرد باید تشکل خانواده بدهند و یا یک زن و مرد تشکیل خانواده بدهند؟ آیا مرد محور باشد یا زن؟ کدامیک مسائل اقتصادی را فراهم کنند و کدامیک به فرزند بپردازند؟ در حاکمیت چه کسی باید اداره جامعه را به عهده بگیرد؟ در اعلامیه حقوق بشر برایشان فرقی نمی کند که هر فاسق و فاجری هم باشد می گویند اشکالی ندارد اما از نظر اسلام هر کسی نمی تواند حاکمیت پیدا کند و کسانی باید باشند که تالی تلو معصوم باشند و تقوی داشته و آگاه به مسائل دینی باشند و زاهد باشند. اینها دو فضای متفاوت است و من در روزنامه این دو صحبت را مورد بحث قرار دادم و از دیدگاه آقای دکتر احمدی دفاع کرده و سعی کردم تا اندازه ای حق شاگردی را ادا کنم.