امروزه اهمیت فلسفه علم بعنوان شاخه از فلسفه های مضاف بر کسی پوشیده نیست. این امر زمانی آشکارتر می شود که پیشرفت ها و نیز ناتوانی های علم جدید پرسش های بنیادینی را برای انسان مدرن طرح می کند که تنها از طریق تاملات فلسفی، یعنی فلسفه علم می توان درباره پاسخ آنها اندیشید. علاوه براین، با نظر به گسترش روز افزون پیشرفت های ناشی از علوم طبیعی و تجربی زمینه های تاملات فلسفی درباره آنها نیز افزایش می یابد که نشان دهنده ضرورت و اهمیت فلسفه علم است.

در بررسی اولیه به نظر می رسد که  فلسفه علم بیشتر یک پدیده غربی و بالاخص مربوط به دوره مدرن و معاصر غرب است که بیشتر ناظر به تاملات فلسفی درباره مبانی و مسایل فلسفی علوم تجربی و طبیعی است. درحالیکه اگر با دقت بیشتری تامل و پژوهش گردد؛  هم در آراء فیلسوفان دوره یونان باستان و قرون وسطای غرب به تاملات فلسفی درباره علم بر می خوریم که مهم ترین آنها در دیدگاه های ارسطو و افلاطون هستند، و هم در آراء فیلسوفان اسلامی چنین تاملات و زمینه های فکری فلسفی درباره علم وجود دارد که البته به نظر می رسد به اندازه کافی مورد بازشناسی و تدوین، بالاخص با زبان علمی جدید قرار نگرفته است. درواقع باید توجه داشت که ممکن است تعابیری چون فلسفه علم در متون فلسفی اسلامی یافت نشود، اما این امر مانع از تاملات و نظریه پردازی های فلاسفه اسلامی درباره علم نبوده است؛ بلکه اگر تحقیق شود مشخص می شود که مباحث گسترده ای که در برخی از بخش های کتب فلسفی اسلامی چون بخش های منطق، بحث المعرفه، مباحث علم و موارد شبیه آنها طرح گردیده است بطور مستقیم و غیر مستقیم ناظر به مباحث فلسفه علم است. البته تفاوت نسبت و رابطه علوم و معارف در دیدگاه فلسفه مدرن، که آنها را در عرض یکدیگر ملاحظه می کند، با فلاسفه اسلامی، که نگاه طولی به مناسبات علوم و معارف دارند، باعث شده تا برای فلاسفه مدرن و معاصر، علم تجربی بطور مستقل از فلسفه و الهیات درنظر گرفته شود و درنتیجه برای آن نیز فلسفه علم مستقلی شکل گیرد، درمقابل نگاه سلسله وار فلاسفه اسلامی باعث گردیده تا آنها علوم تجربی را در مراتب پایین تر معارف بشری درنظر گرفته و لذا فلسفه علم مستقلی برای آنها درنظر نگیرند، بلکه کلیت معرفت بشری را تحت یک نظام واحد و یکپارچه ملاحظه نمایند. در نتیجه آنچه از مباحث منطق و معرفت شناسی اسلامی به علوم طبیعی ارتباط دارد می تواند تحت عنوان فلسفه علم از منظر فلاسفه و حکمای اسلامی بیان گردیده و مورد تبیین و دفاع قرار گیرد. زیرا دراین بخش ها است که تاملات فلسفی فیلسوفان اسلامی درباره علم و مسایل مربوط به آن قابل شناسایی و ردیابی است.

متاسفانه گفتمان نسبتا مسلط فلسفه علم غربی و گرایش اکثریت متفکرین حاضر جوامع اسلامی به ادبیات آن، مانع از تبیین فلسفه علم از منظر حکمت اسلامی گردیده است، البته در این زمینه نبایستی نقش تحولات سیاسی، اجتماعی و دینی جوامع اسلامی، یعنی نوعی عقب ماندگی و انحطاط فکری و فلسفی و علمی مسلمانان را نیز نادیده گرفت.

بنابراین با نظر به اهمیت فلسفه علم برای نظریه پردازی فلسفی درباره مبانی علوم طبیعی و انسانی به منظور پاسخ گویی به پرسش های فلسفی آنها از یک سو، و ویژگی خاص نظام معرفت شناختی اسلامی، یعنی ارتباط طولی و سلسله وار معارف با هم و نیز ارتباط معارف بشری با داده های وحیانی از سوی دیگر، این نیاز را برای جامعه علمی اسلامی حاضر دوچندان می سازد تا درباره تدوین فلسفه علم از منظر حکمای اسلامی تلاش گردد، که البته با توجه به بحران های اساسی علم تجربی مدرن و فلسفه علم مربوط به آن، این نیاز را دارای اهمیت بیشتری می سازد.