به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در شرایطی که پس از شهادت اسماعیل هنیه در تهران وضعیت بین ایران و رژیمصهیونیستی به سمت تنش نظامی در حال حرکت است و ایران اعلام کرده خونخواه میهمان خود است که از سوی صهیونیستها ترور شده، روزنامه «جوان» در گفتگو با دکتر محسن ردادی، عضو هیأت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه ابعاد اجتماعی و فرهنگی پیرامون این تنش را بررسی کرده است.
اینکه ایرانیها خود را به عنوان میهماننواز مطرح میکنند چه سابقهای دارد و با توجه به اینکه این رفتار در کشورهای اطراف هم وجود دارد، خاستگاه آن چیست؟
میهماننوازی جزو مؤلفههای فرهنگی و اجتماعی جوامع شرقی به خصوص ایران و کشورهای اطراف و همسایه است. آن کشورهایی که جزو تمدن قدیم و کهن ایران هستند که تقریباً شامل تمام قسمت غرب آسیا و شمال آفریقا میشود، به شدت روی مؤلفه میهماننوازی تأکید دارند، بنابراین وقتی که ایران میگوید ما خونخواه میهمان خود هستیم، مردم منطقه متوجه میشوند و از این جهت حق را به ایران میدهند که شرافت ایرانیها به واسطه این جنایت صهیونیستها زیر سؤال رفته و وقتی که شرافت یک قوم یا کشوری در قضیه میهماننوازی زیر سؤال میرود، جز از طریق خونخواهی، جبران و تلافیکردن آن به هیچ عنوان قابل بازگشت نیست و این مسئله تبدیل به یک موضوع حیثیتی برای ایرانیها میشود.
آیا در میان کشورهای دورتر از ما مثلاً در میان غربیها نیز چنین فرهنگ میهماننوازی وجود دارد؟
شاید موضوع میهماننوازی در میان غربیها خیلی مفهوم نداشته باشد. نخست به این دلیل که اصولاً مفهوم، مفهوم شرقی است و از لحاظ سنتی احترام به میهمان و حفاظت از جان میهمان در ادبیات شرقی خیلی جایگاه دارد. فراوان است داستانهایی در جوامع شرقی که افراد وقتی به کسی پناه میدهند، حاضر هستند جان خود را فدا کنند ولی اجازه ندهند به میهمانشان آسیبی وارد شود. دومین نکته این است که در ادبیات غربی اتفاقاً موارد زیادی از میهمانکشی وجود دارد که چندان هم مورد سرزنش قرار نگرفته است، بنابراین مفهوم میهماننوازی، احترام به میهمان و حرمت میهمان شاید آنقدر که باید از لحاظ اخلاقی در میان غربیها پررنگ نیست. به صورت مشخص میشود در اسطورههای غربی تجاوز و دزدیدن زنان اهل سابین از سوی مردان رومی را یادآوری کرد. پایه گذار امپراطوری رم و همینطور شهر رم فردی به نام رومولوس است. در افسانهها آمده، مردانی که در رم بودند، همسر نداشتند. براساس افسانهای این افراد جشنوارهای برگزار و از مردم شهرهای همسایه دعوت کردند در این جشن شرکت کنند، زمانی که اهالی سابین به همراه همسران خود در این جشن شرکت کردند، طبق افسانهها رومولوس که خیلی مورد احترام غربیهاست و به نیکی از آن در افسانههای غربی یاد شده، علامتی میدهد و بعد از آن علامت مردم رم شروع به کشتن مردان سابینی میکنند و همسران آنها را به تصرف خودشان درمیآورند و نسل اول مردم رم با این فاجعه متولد میشوند و فرزندان رم که به نوعی نماد فرهنگی و اسطورهای غرب به شمار میروند، همگی حاصل نوعی میهمانکشی هستند، بنابراین غربیها شاید متوجه حرمت میهمان نشوند چراکه در اسطورهها و افسانههای آنها میهمانکشی خیلی بد نیست بلکه یک نوع زرنگی و رشد و یک نوع شکلگیری تمدن رم را به ذهن آنها متبادر کند ولی شبیه این نوع افسانهها و اسطورهها هرگز در کشورهای شرقی پیدا نمیشود و برعکس آن داستانی داریم در مورد یکی از بزرگان قبایل عرب که در چادر خود نشستهاند و ملخهایی میآیند و در سایه آن چادر پناه میگیرند، در این زمان برخی از افراد آمدند تا این ملخها را شکار کنند و در این داستان داریم که آن فرد عرب لباس رزم پوشید و اسلحه به دست گرفت و به زیر آفتاب داغ رفت و گفت: هرکسی که نزدیک این ملخها شود، من با او مقابله میکنم و خونش پای خودش است، چون این ملخها به من پناه آوردهاند. وقتی که اینگونه به پناه آوردن و میهمانشدن یک حشره نگاه میشود، معلوم است که در نگاه شرقی جایگاه یک میهمان عزیز که از او دعوت کردهایم و در کشور ما حضور پیدا کرده است و به شکل ناجوانمردانه از سوی دیگران کشته میشود، چه اثری میگذارد.
در تاریخ اسلام نیز این مسئله میهمانبودن نمودی داشته است؟
اصلاً جنگی که فتح مکه را رقم زد و پیامبر (ص) به سمت مکه حرکت کردند نیز نتیجه همین میهمانکشی بود که صلح حدیبیه را باطل کرد. بخشی از کسانی که همپیمان مسلمانان و پیامبر (ص) بودند از سوی گروهی که همپیمان کفار قریش بودند، کشته میشوند و پیامبر (ص) تأکید میکند که این کار شما نقضعهد است و باید تاوان آن داده شود و تاوان آن نیز چیزی جز فتح مکه نیست، به نوعی شاید بشود اینگونه فال نیک زد که این جنایتی که اتفاق افتاد و متأسفانه اسماعیل هنیه را به عنوان میهمان ایران به شهادت رساندند، انشاءالله آغازی باشد بر شبیه همان اتفاقی که در فتح مکه افتاد و پیامبر (ص) به خونخواهی کسانی که از سوی همپیمانان پیامبر (ص) کشته شده بودند، مکه را فتح کرد و انشاءالله این آغازی بر فتح سرزمینهای اشغالی از طرف عموم مسلمانان باشد.
با توجه به اینکه ما در وضعیت احتمال مبارزه مسلحانه با رژیمصهیونیستی و حامیان آن هستیم، چقدر جامعه ایرانی را آماده این شرایط میبینید؟
تنشی که بین ایران و رژیمصهیونیستی به وجود آمده است، از یک جهت سویههای امنیتی و نظامی و از طرف دیگر سویه اجتماعی دارد. از نظر سویه اجتماعی من میخواهم نقد داشته باشم در خصوص کوتاهیای که در قبال بخشهای اجتماعی اتفاق افتاده است. به نظر من رژیمصهیونیستی همانطور که دارد تدارک جنگی میبیند، از نظر رسانهای و اجتماعی هم شهروندان تروریست و اشغالگر خود را آماده میکند برای این تنشی که رخ میدهد ولی به نظر میرسد ما از این جهت کوتاهی کردهایم. از اسرائیل دو تصویر دارد مخابره میشود که هر دو تصویر در جهت تکمیل بخش اجتماعی مبارزه اسرائیل با کشورهای مسلمان و محور مقاومت است. تصویر اول این است که شهید هنیه به شهادت میرسد و تندروهای اسرائیلی در حال پخش شیرینی هستند، شهرکنشینان تندرو اسلحه دریافت و اعلام میکنند ما آماده هستیم. این تصویر که مخابره میشود، مدعی است ما عزم جدی برای مقابله با ایران داریم و از این جهت دارند جامعه را آماده میکنند و یک پیوست اجتماعی هم برای اقدامات نظامی، تروریستی و امنیتی خود فراهم میکنند. یک نوع تصاویر دیگری نیز منتشر میشود که این بخش آن خیلی بیشتر در رسانههای جهان و ایران بازتاب داشته و آن این است که شهروندان اسرائیلی در هولوولا و به دنبال ذخیره آبوغذا هستند و به پناهگاهها میروند که این تصاویر نیز در خدمت اجتماعیشدن جنگ اسرائیل از دو جنبه است؛
یک استراتژی دائمی اسرائیلیها از بدو تأسیس این است که ببینید ما ملت مظلومی هستیم که از سوی یک عده وحشی در حال تهدیدشدن هستیم و ببینید کودکان ما چطور در پناهگاهها پناه گرفتهاند و با تمام هویت اشغالگریای که دارند و کارهای وحشتناکی که انجام دادهاند، میگویند ما خواهان صلح هستیم و دست از ارائه این تصویر برنمیدارند که ما قومی مظلوم هستیم و این تصاویر نشان میدهد در حال تدافع قرار داریم. پس بخشی از موضوع اقناعکردن مردم جهان و یادآوری بحثی مانند هولوکاست و مواردی از این دست است تا خود را به موشمردگی بزنند و بتوانند ترحم جهان را جلب کنند و دلار، سلاح و مانند اینها بگیرند و بتوانند علیه مردم مظلوم فلسطین و محور مقاومت استفاده کنند و یک کاربرد این تصاویر این است که چهره کریه و خشن آنها را تا حدودی تلطیف میکند. کارکرد دیگر آن برای اقناع داخلی شهروندان تروریست اسرائیل است، به این معنا که میگویند ببینید ما در سرزمین خودمان که البته گفته نمیشود آن را اشغال کردهاند، مورد تهدید قرار گرفتهایم و هیچ چارهای جز جنگ نداریم. به آنها گفته میشود تاکی میخواهید بچه، زنان و شرکتهای شما در ترس و لرز به سر ببرد، باید با ایران مقابله شود و با او بجنگیم. من هر دو تصویر را در خدمت اجتماعیشدن جنگ در اسرائیل میدانم.
به این معنا که جنبه اجتماعیشدن جنگ را درک کردهاند و به خوبی دارند آن را مدیریت میکنند ولی به نظر ما از این جنبه اجتماعی جنگ غفلت کردهایم. ما تصویری نشان میدهیم که تصویر بسیار خوبی است و یک علت اینکه ملت ایران واکنشی نشان نمیدهند و دچار ترس و وحشت نمیشوند و چه بسا بورس ایران نسبت به بورس کشورهای غربی و رژیمصهیونیستی ریزش کمتری دارد. همین است که ما یک ارتش و سپاه قدرتمند داریم که دفعه قبل زد و این دفعه نیز قرار است محکمتر بزند و اسرائیل هم هیچ غلطی نمیتواند انجام دهد. این تصویر خیلی خوبی است که باید تقویت شود و اغلب مردم نیز به این تصویر باور دارند و حس خوبی به این قضیه دارند و چه بسا آرامشی که الان در جامعه ایرانی هست، حاصل باور به این تصویر باشد، اما از طرف دیگر ما جنبه دوم را نیاز داریم و آن هم این است که بگوییم مردم ایران ببینید ما مظلوم واقع شدهایم و این باید برای مردم کامل تبیین شود و مردم به این باور برسند که ما در این وضعیت مظلوم و مورد تهاجم هستیم، همانطور که در زمان جنگ تحمیلی مدام این تصاویر را پخش میکردیم و مردم متوجه میشدند ما در شرایط تدافعی هستیم و صدام بعثی است که به ایران حمله کرده است؛ او مهاجم و ما مدافع هستیم.
باید بگوییم ما به چه دلیل قرار است به این چنین تقابلی برویم؟
مردم نباید این تصور را داشته باشند که ما در حال ماجراجویی و به دنبال تنش هستیم بلکه اتفاقاً ما صلح را میخواهیم و این تصویر به خصوص برای طبقه متوسط جامعه ایرانی باید بیان و تبیین شود تا این اقناع داخلی صورت بگیرد که حق با ماست و اگر ما تلافی هم میکنیم نه صرفاً به خاطر هیجان و احساسات یا حتی به دلیل میهماننوازی، شرافت و حیثیت بلکه به دلیل یک موقعیت تاریخی است که ما مجبور هستیم چنین واکنشی نشان بدهیم و انتخاب دیگری برای ما باقی نگذاشتهاند. مجبوریم برای صلح و برای اینکه فرزندان ما در آرامش زندگی کنند و برای اینکه در خاک ایران دوباره کسی را شهید نکنند، این کار را انجام دهیم. دیروز اسماعیل هنیه را شهید کردند، قبل از آن دانشمندان هستهای ما را شهید کردند و معلوم نیست پس فردا این رژیمصهیونیستی کودککش، بیمارستان خراب کن و خبرنگارکش بخواهد به جوانان و کودکان ایرانی رحم کند و بارها هم بر مسئله استفاده از بمب هستهای تأکیده کرده است. در اینجا باید گفت پس مردم ما چارهای نداریم، برای اینکه بتوانیم اسرائیل را پشیمان کنیم، بازدارندگی خود را تقویت کنیم و برای اینکه اسرائیل دست به این نوع اقدامات نزند و حتی به فکرش هم نرسد که بخواهد به بچههای ایرانی آسیب بزند، مجبور هستیم این کار را انجام دهیم. تصویر اجتماعی از این نظر خیلی اهمیت دارد و از نظر جامعهشناختی ما در این خصوص کمکاری کردهایم.
به عنوان جمعبندی چه کاری باید درخصوص مسائل اجتماعی در این خصوص انجام میشد؟
ضمن اینکه ما باید تصویر قدرتمند از ایران را حفظ کنیم که ایران یک جامعه قدرتمند است و نیروی نظامی ایران توان دفاع از خود را دارد و این تصویر یک تصویر حماسی و ارزشمندی است که باید حفظ شود، از اجتماعیشدن بحث دفاع نباید غافل شد. جنبه جامعهشناختی این بحث این است که مردم از نظر فکری اقناع شوند که ما در معرض خطر هستیم، بدون اینکه مردم را دچار ترس و استرس بیجا کنیم، مردم بدانند که این دشمنان ما هستند که به ما ضربه زدهاند و در قضیه شهید زاهد و شهید هنیه اولین ضربه را آنها زدهاند و ما مجبوریم برای حفظ صلح، آرامش فرزندانمان و آینده ایران از خودمان دفاع کنیم و اقدام متقابل انجام بدهیم. لازم است برای این کار برنامهریزی شود و این جنبه نباید از دست برود. به هر حال مردم ایران باید با حداقل شرایط واقعی آن چیزی که در جریان است، بیشتر آشنا شوند و باید بیشتر مردم را با واقعیتها مواجه کرد و صرفاً روی تصاویر حماسی و قدرتمند بودن ایران تأکید نکنند بلکه بحث در خطربودن مردم باید مورد تأکید باشد و همینطور باید گفته شود برای جلوگیری از خطر مهلک از سمت کسی که پایبند به هیچ خط قرمزی نیست و مسلح به سلاح هستهای است، باید متحد شویم و هیچ عاقلی نباید در این شرایط غفلت و از دفاعکردن از خود چشمپوشی کند.