سب

 پیش از اسلام، نظام حاکم بر جزیرهالعرب، نظام قبیله اى بود و شیخ و رئیس قبیله، حاکم شمرده مى شد. تعصب در قبال قبیله نیز حد و مرزى نمى شناخت. در این میان، قبیله قریش نقشى مهم در تاریخ عرب و اسلام ایفا کرده است. مخالفت سرسختانه قریش با اسلام، ریشه در نظام و تعصب قبیله اى دارد. به همین دلیل، قریش پس از اسلام آوردن، بیش ترین سهم را مى خواست و در اندیشه در اختیار گرفتن حکومت بود. تاریخ، نشانه هاى روشنى در این باره به دست مى دهد. از این رو، پس از رحلت پیامبر، قریش مى کوشید تا خلافت به دست بنى هاشم نیفتد. به این ترتیب، سه دهه پس از رحلت پیامبر، بنى امیه به قدرت رسیدند و حکومت قریشیان به سلطنت مطلقه اموى تبدیل شد.

 بنى امیه نخست براى از میان برداشتن اسلام و سپس براى ریشه کن کردن بنى هاشم مى کوشیدند. آنان، هم به تحریف و جعل حدیث و تفسیر و تاریخ اسلام روى آوردند و هم بغض و سب على(ع)را بر جامعه تحمیل کردند. براى نمونه، معاویه از تمام روش هاى ممکن براى رسیدن به دو هدف مذکور بهره مى برد. تبلیغات سوء بر ضد على(ع)، سوء استفاده از ماجراى قتل عثمان و توسل به شیوه اى زورمدارانه و تزویرگرانه براى محو مکتب علوى، از جمله آن روش ها است. طرح و نقشه معاویه این بود که در تمام بلاد اسلام، سب و لعن على(ع)به منزله جزئى از خطبه هاى جمعه و عیدین و حتى فریضه اى به دنبال هر نماز درآید، و جزء دین و عبادات آن قرار گیرد. البته این اندیشه، در مدینه و عراق با دشوارى هایى روبه رو بود؛ زیرا مردمان این دو دیار از دیرباز محبتى وثیق به على(ع)داشتند. گزارش هایى در دست است که از مقابله دولت اموى و مردم در این زمینه حکایت مى کند. کار به آن جا رسید که برخى از شخصیت هاى اسلام، در راه مبارزه با این بدعت به شهادت رسیدند.

 شهادت حجر بن عدى، عمرو بن حمق و برخى از یاران این دو، در تاریخ مضبوط است. در دهه هاى بعد نیز میثم تمار، رشید هجرى و دیگران، بر سر دفاع از نام و مکتب على(ع)جان باختند. در طول عصر اموى، سیاست شوم معاویه تداوم یافت و تنها در برهه کوتاه حکومت عمر بن عبدالعزیز در آن وقفه افتاد. او پس از به حکومت رسیدن، فرمان داد تا لعن على(ع)را از پایان خطبه ها برگیرند. با مرگ عمر بن عبدالعزیز، سنت نیک وى نیز ترک شد و بدعت معاویه دوباره به جامعه اسلامى بازگشت و تا پایان دوران امویان همچنان ادامه یافت.