پس از فتح مكه در سال هشتم هجرى، فرصتى فراهم آمد تا پيامبر با ارسال نامه ها و نمايندگانى ويژه، حاكمان كشورهاى ديگر را به پذيرش اسلام فراخوانَد. يكى از اين نامه ها به مسيحيان نجران داده شد و گروهى از آنان را به مدينه كشاند. آنان در مذاكرات خود با پيامبر به تفاهم نرسيدند، ولى با پيشنهادى از سوى او مواجه شدند. اين پيشنهادِ نو، مباهله بود. مباهله در عرف عرب و نزد پيروان اديان آسمانى شناخته شده بوده است. امامان معصوم نيز گاه مباهله را به اصحاب خود آموخته اند.
مباهله پيامبر در روز بيست و چهارم ذوالحجه سال دهم هجرت واقع شده است. نجران جايى بوده است ميان حجاز و يمن. بزرگان نجران پس از دريافت نامه پيامبر، مجلس مشورتى تشكيل دادند و به اين نتيجه رسيدند كه راهىِ مدينه شوند. در مدينه پس از آن كه گفت وگو با پيامبر نيز نتوانست آنان را متقاعد كند، پيامبر از ايشان خواست تا به مباهله تن در دهند. آنان پذيرفتند و براى روز بعد وعده كردند. در روز موعود، پيامبر به همراه على و فاطمه و حسنين از خانه بيرون آمد. مسيحيان با ديدن آن چهره هاى آسمانى، از بيم فرود آمدن عذاب، از مباهله منصرف شدند. سرانجامِ اين واقعه نيز امضاى پيمان صلح ميان پيامبر و مسيحيان بود.
در آيه مباهله، على(ع)جان پيامبر خوانده شده است. اين صفت و نيز حضور على و اهل بيت(ع)، دليل برترى على(ع)است. آيه دلالت هاى ولايىِ ديگرى نيز دارد. مفسران در باب اين آيه و احاديث ناظر به آن سخن ها گفته اند. پيامبر اسلام(ص)، در موارد بسيار، على(ع)را جان خويش خوانده است. على(ع)نيز در احتجاج خود عليه مخالفان، به واقعه مباهله استشهاد كرده است. «حديث مناشده» از آن جمله است. برخى از امامان معصوم نيز به مناسبت هاى گوناگون، واقعه مباهله را ياد كرده اند و در بيان فضيلت على(ع)به آن تمسك جسته اند. همچنين سعد بن ابى وقاص در حضور معاويه به آيه مباهله استناد جسته و به همين دليل از دشنام دادن به على(ع)پرهيز كرده است. شاعران مسلمان نيز در سده هاى گوناگون، واقعه مباهله و فضيلت على و اهل بيت(ع)را ياد كرده اند.