اصول فقه و نقد هرمنوتیک فلسفی: مبانی و پیشفرضها اثر مسعود فیاضی
کتاب حاضر به «مبانی و پیش فرض های “نظریه فهم متن” در دانش اصول فقه در قیاس با آموزههای هرمنوتیک فلسفی» میپردازد . از این رو محدوده و قلمرو مباحث کتاب از سه جهت محدود میشود.
از جهت اول به مبانی محدود است. یعنی تنها باید در خصوص مبانی بحث کند و به تنقیح آنها بپردازد. مراد از مبانی نیز اصول موضوعه علم که به عنوان پایه و اصل مسلم علم، تلقی به قبول شده و نظریهها و مسائل علم مبتنی بر آنها شکل میگیرند، است.
از جهت دوم به مبانی و پیش فرضهای “نظریه فهم متن” در دانش اصول فقه محدود است.
از جهت سوم نیز به مبانیای محدود است که تنها از سوی هرمنوتیک فلسفی که از سوی هانس گئورگ گادامر و مبتنی بر اندیشههای مارتین هایدگر مطرح شده است، محل بحث قرار گرفتهاند. به این مبانی از جهت اینکه از سوی هرمنوتیک فلسفی مورد بحث قرار گرفتهاند “مبانی هرمنوتیکی” میگوییم. طبیعتا این مبانی تنها مربوط به مبانی انسانشناختی، فهمشناختی خواهند بود؛ زیرا اساساً هرمنوتیک فلسفی تنها به چیستی فهم، امکان و طریقه آن بحث میپردازد و همه مباحث آن نیز در مبانی انسانشناختی آن ریشه دارد؛ اما به سبب اینکه مبانی فهم شناختی هرمنوتیک فلسفی به شاخههای هستیشناسی فهم، اعم از چیستی و امکان فهم، و معرفتشناسی فهم و همین طور روششناسی آن تقسیم میشود، در این کتاب به آنها میپردازیم.
ترسیم قلمرو مزبور نشان میدهد که کتاب حاضر بیشتر از پایگاه هرمنوتیک فلسفی بحث میکند و میخواهد ببیند تأثیر مبانی فهمشناختی پیش گفته در اصول فقه چیست؟ و اگر مبانی مزبور نقد پذیرند، مبانی متناظر آنها در اصول فقه چگونه خواهد بود و نظر اصولیون در خصوص آنها چیست؟ تا نهایتاً معلوم شود که پایه ها و مبانی نظریه فهم متن در اصول فقه چگونه خواهد بود.