دشمن شناسی در قرآن (بخش سوم)

دشمن شناسی در قرآن (بخش سوم)
نوشتاری از حجت الاسلام والمسلمین محسن مهاجرنیا عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

در دو قسمت قبل این نگاشته بیان شد که تاریخ شکل گیری یهود هم زاد با جرم و جنایت بوده است. و نگاه مثبت آیات مکی به مؤمنان یهودی به خاطر همراهی اولیه آنها با حضرت موسی (ع)بود همان طوری که در حکومت اسلامی نوپای مدینه با آنها به عنوان شهروند قرارداد همزیستی مسالمت آمیز بسته شد اما آنها نقض عهد کردند .در این قسمت به رفتار خصومت آمیز آنها با مسلمانان اشاره می شود .

ج‌) بنی اسرائیل به مثابه اپوزیسیون حکومت مدینه

بنی اسرائیل با عبور از منزلت شهروندی در حکومت اسلامی مدینه در سطح اپوزیسیون قرار گرفت و با چالش های سخت اعتقادی ، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی با قدرت نوپای اسلامی ، به تدریج در نقش اپوزیسیون قرار گرفت.

 سنخ شناسی خصوصیات قوم یهود در مدینه النبی و مجموعه باورهای ایدئولوژیک و ادعاهایی مانند قوم برگزیده،نژاد برتر،دین انحصاری،فرزندخواندگی خدا،در کنار رفتارهای غیر صادقانه و غیر مسالمت آمیزو آزار دهنده با مسلمانان و حتی مسیحیان، عهدشکنی آشکار، خیانت، جاسوسی،بهانه جویی،لجاجت،کارشکنی و تمسخر ناشی از روحیه استکباری آنها سبب زیاده خواهی و ناسازگاری با حکومت نوپای اسلامی شد وپیمان های همزیستی مسالمت آمیز آنها با مسلمانان زیاد دوام نیافت و آنها به عنوان “جریان سیاسی” مقابل حکومت اسلامی شناخته می شدند. آنچه مسلم است مجموعه باورها،کنش ها و واکنش های آنها به هیچ وجه اتفاقی و موردی نیست بلکه همه آنها به یک سامانه و صورتبندی جریانی برمی گردد. و همین امر هم سبب شد تا این قوم در مسیری بی بازگشت قرار گیرد وذهنیت مثبت مسلمانان مهاجر و ماجرای خوش بنی اسرائیل در آیات مکی خیلی زود به  بدبینی و تلخ کامی منجر شد

سوره بقره گزارش دقیقی از مسیر انحرافی یهود تا رسیدن به سطح سیاسی”اپوزیسیون” و “محارب”را ارائه می دهد.ابتدا با جریان شناسی ای که بر محور وحی و قرآن گذاشته است. مردم مدینه را به سه دسته مؤمنان،کافران و منافقان تقسیم می کند.با ویژگی هایی که از کافران یادآوری می شود، گویا نظر به قوم یهود دارد و این حقیقت را در آیه۳۹و۴۰با عبارت؛«وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا»و«‌يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ…إِيَّايَ فَارْهَبُونِي» علنی می کند.داستان بهانه گیری«یوم السبت»(بقره:۶۵)ماجرای موهن گاوبنی اسرائیل(بقره:۶۷) قصه پرغصه سحروجادوی برای ترویج فساد و تفرقه و ناهنجاری درجامعه(بقره:۱۰۲) بحران فرهنگی«راعنا»(بقره:۱۰۴)،غائله پرچالش یهودیان در تغییر قبله از مسجدالاقصی به مسجدالحرام(بقره:۱۴۲-۱۵۰)ادعای دروغین انتساب به حضرت ابراهیم(ع)(آل عمران :۶۸) وحضرت یعقوت(ع)(بقره:۱۳۳) همه اینها نمونه های است تا خداوند با جامعه شناسی دقیق، ساختار اجتماعی این قوم را از دوره حکومت موسوی(ع) و رسالت عیسوی(ع) تا عصر حکومت اسلامی در مدینه به دلیل اشتراک اعتقادی و رفتاری با یک بیان واحد مورد خطاب قرار داده و به سه دسته تقسیم کند.

  1. نخبگان و رهبران«فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ»(بقرة:۷۵)
  2. توده عوام الناس«وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ»(بقرة:۷۸)
  3. نویسندگان دین فروش«الَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا»(بقرة:۷۹)

و در آیه ۸۲ به بعد همین سوره به میثاق دوازده گانه حضرت موسی(ع) با بنی اسرائیل اشاره می کند و عهدشکنی و رفتار ضد اخلاقی و ناهنجاری های اجتماعی  آنها یاد آوری می شود و به پیامبراسلام(ص) گوشزد می شود که این قوم متعصب هرگز به حاکمیت اسلامی تن نمی دهند و باخود برتربینی قومی،دین و ایمان را در انحصار خود می دانستند می گفتند ما فقط دینی که بر خود ما نازل شده قبول داریم.«قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ»(بقره:۹۱)

جریان شناسی فکری و سیاسی یهود در قرآن، به اینجا می رسد که خداوند واقعیت یهود و همدستانشان را بازگویی می کند«وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»(بقرة:۱۲۰) با قطع امید از هدایت آنها به حضرت(ص) اعلام می شود که آنها هرگز از تو و قرآن و اسلام و مسلمین راضی نخواهند شد و به حاکمیت دین رضایت نخواهند داد.مگر اینکه شما هویتتان را از دست بدهید .بنابراین از طریق عقلی و علمی و با روش های مختلف اعلام کن و اثبات کن که«إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى»مسیر درست فقط در هدایت الهی و در قرآن است و بر اساس این هدایت عالمانه شما هم تابع آیین و تفکر و دیدگاه آنان نباشید.

به جهت اختصار نمونه هایی از رفتارهای آنها که در قرآن مورد انتقاد قرار گرفته بیان می شود:

۷-۱. ترویج عقاید شرک آلود در جامعه اسلامی

یهودیان همانند نصاری در مقابل اعتقادات توحیدی مسلمانان ، ایده فرزند داشتن خدا را مطرح کردند و اعلام نمودند که :«وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ»(توبه، ۳۰) عُزَير، پسر خداست. آنها پا را از مسیحیان فراتر گذاشتند و علاوه بر فرزند دانستن پیامبر ودوستی خاص امت با خدا ، خودشان را هم فرزندان خدا اعلام نمودند :«قَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَىٰ نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ؛( مائده، ۱۸) یهود و نصاری گفتند؛ما، فرزندان خدا و دوستان (خاصّ) او هستیم.

۷-۲. توقع الگوگیری پیامبر(ص) از آیین انحرافی آنها

یهود مدینه طبق آموزه های دینی خود(تلمود، ص ۷۹)در کنار اعتقاد به برتری نژادی، همه آموزه ها و سبک زندگی خود را هم برترمی دانستند. این خودخواهى و خودپسندى تا آنجاست که  بهشت را هم در انحصار خود می دانستند و می گفتند: «هرگز آتش دوزخ، جز چند روزى به ما نخواهد رسید»( بقره : ۸۰) خداوند از این رویکرد یهود به عنوان رویه و رویکرد جریانی پایداری یاد می کند که آنها نسبت به اسلام و پیامبرش هیچگاه کوتاه نخواهند آمد: «وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»(بقره، ۱۲۰) و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمى‌شوند، مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى.

۷-۳.خصلت حسادت ورزی  

یکی از آثار  خود برتری نژادی یهودیان، حسادت ورزی آنان است . یهودیان قبـل از بعثت پیامبر ( ص ) هنگام درگیری با طایفه اوس و خزرج آنها را تهدید می کردند که به زودی پیامبری از طرف خدا برانگیخته می شود و ما به کمک او بر شما غلبـه خـواهيم  کرد اما وقتی بعثت خلاف انتظارشان بود بر اساس حسادت انکار کردند. (طباطبائی،۱۴۱۷ ق، ج ۱ص ۲۲۲)  «و لما جاءهم كتاب من عند الله مصدق لما معهم و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا فلما جاءهم ما عرفوا كفروا به »( بقره : ۸٩) و چون کتابی از نزد خدا برایشان آمد ، کتابی که کتاب آسمانی ایشان را تصدیق می کرد و قبلاً هم علیه کفار آرزوی آمدنش را داشتند ، او را تکذیب کردند. حسادت یهودیان به عنوان رفتارهای مقطعی و گذرا نبود بلکه به یک خصلت اعتقادی متعصبانه و جریانی برای آنها تبدیل شده بود و در رویکردهای جمعی و مواضع مکتبی آنها اثرگذار بود. همین حسادت سبب شد تا آنها آرزو کنند هیچکس به اسلام و حضرت محمد(ص) ایمان نیاورد.«ود كثير من أهل الكتاب لو يردونكم من بعد إيمانكم كفاراً حسدا من عند أنفسـهم»( بقره : ۱۰۹)

۷-۴. نقض عهد و پیمان شکنی

 چالش یهودیان با حکومت مدینه از سطح مخالفت های اعتقادی و فرهنگی  عبور کرد و وارد رویاروی عملی و جریانی با پیامبر اسلام شد. آنها بارها پیمان شکستند و حضرت با مدارا از آنها پیمان مجدد می گرفت. در آیات قرآن،با تعبیرهای مختلف به پیمان شکنی مکرر آنها اشاره شده است:« أَوَ كُلّما عاهدوا عَهداً نبَـذَه فريـقٌ منهم»(بقره:۱۰۰) هر گاه پیمانی بستند ، گروهی از ایشان آن را دور افکندند کلمه ” كلما ” لفظی است که اقتضای تکرار دارد؛ یعنی مکرر در مکرر پیمان شکنی کردند. لذا در آیه ۵۶سوره انفال درباره این ویژگی آنها با استفاده از از واژه«كل مرة»استفاده می کند:«الذين عاهدت منهم ثم ينقضون عهدهم في كل مرة و هم لا يتقون» آنان که تو با ایشان پیمان بستی ، آنها در هر بار عهد خود را می شکنند و ایشان بی پروا هستند. همه اینها نشان می دهد که شکستن عهد از جانب یهودیان مکرر اتفاق می افتاد.(طبری،۱۴۱۳ق،ج۱،ص۳۵۱ و طبرسی،۱۴۱۷،ج۱ ، ص۳۲۸ و طباطبائی،۱۴۱۷،ج۱،ص۲۳۲) و نقض عهد از منظر قرآن فراتر از رفتارهای اتفاقی وسیاسی است. این خصلت گویا جزء اصول ثابت و سرشت اعتقادی آنها بود و در سرتاسر دوره مواجهه آن ها  با حکومت اسلامی در مدینه، در قالب خصلت جریانی قابل تحلیل و ارجاع است.

یکى از موارد مهم نقض پیمان یهودیان در گذشته نقض پیمان دستورات الهى دوازده گانه بود (بقره :۸۳-۸۴)که خداوند می فرماید : از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که: جز خدا را نپرستید، و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و مستمندان احسان کنید، و با مردم (به زبان) خوش سخن بگویید، و نماز را به پا دارید و زکات را بدهید؛ آنگاه جز اندکى از شما، (همگى) به حالت اعراض روى برتافتید؛ و چون از شما پیمان محکم گرفتیم که: خون همدیگر را مریزید، و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید، سپس (به این پیمان) اقرار کردید و خود گواهید.

۷-۵. بهانه جویی و کارشکنی

گزارش قرآن از این خصلت اپوزیسیونی یهودیان مدینه، آن است که گویا  بهانه جویی بنی اسرائیل جزء ویژگی های ثابت این قوم بوده است. تبارشناسی و بازسازی تاریخی لجاجت و بهانه جوئی های یهودیان در قرآن در همه عرصه های سیاسی،اجتماعی و فرهنگی وجود داشت. دو نمونه آن در جریان تغییر قبله(بقره:۱۴۵)، در ماجرای دعای«راعنا» (بقره:۱۰۴) علیه مسلمانان مطرح شد. در آیه ۱۵۳ سـوره نساء با اشاره به بهانه جوئی های آنها علیه حکومت اسلامی ، آن را به رویه تاریخی آنها در زمان حضرت موسی(ع) هم  ارجاع می دهد :« يسئلك أهل الكتاب أن تنزل عليهم كتاباً من السماء فقد سألوا موسى أكبـر مـن ذلک» یهودیان از تو می خواهند که کتابی از آسمان یکباره بر آنان فرود آوری، آنها پیش از این از حضرت موسی بالاتر از اینها را تقاضا می کردند. از موسی دیدن خدا را تقاضا کرده بودندو« حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً «‌بقره:۵۵»  درماجرای تبّدل سازی دستورات الهی « فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ» (بقره:۵۹)در ماجرای گوساله سامری« ثُمَّ اتَّخَذْتُمْ الْعِجْلَ»(بقره:۹۲) و گاو بنی اسرائیل«إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا»(بقره:۷۰)  و موارد بسیاری دیگر یهودیان هویت وروحیه لجاجت خود را ابراز می کردند.

۷-۶. استکبار و سرپیچی یهود

یکی از دلایل مهم مخالفت و کارشکنی های یهود علیه حکومت اسلامی مدینه به روحیه استکباری آنها برمی گردد. در آیه ۸۷ سوره بقره ، می فرماید : « أَ فَكُلّما جاءكم رسول بما لا تهوى أنفسكم استكبرتم ففريقاً كذبتم و فريقا تقتلون»خداوند می فرماید:  ما به موسی کتاب دادیم و پیامبرانی در پی او فرستادیم و به عیسی بن مریم معجزه هایی دادیم و او را با روح القدس تأیید کردیم . آیا این درست است که هر وقت رسولی به سوی شما(یهودیان) آمد و کتابی آورد که باب میل شـمـا نبـود ، استکبار بورزید ، طایفه ای از فرستادگان را تکذیب نمایید و طایفه ای را بقتل برسانید؟ سیاق کلام بیانگر آن است که سنخ تکبر یهودیان علیه اسلام و پیامبر(ص) همانند رفتارهای تاریخی و طولانی این قوم است و در قالب جریان شناسی تاریخی آنها قابل فهم است.

۷-۷. دشمنى با اسلام و مسلمانان

گویا خصلت دشمنی همانند سایر صفات ناپسند این قوم ، از ویژگی های ذاتی ،ثابت و جریانی آنها است. خداوند متعال از دشمنی آنها علیه مؤمنان چنین یاد می کند:«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ»(مائده:۸۲)مسلماً یهودیان و کسانى را که شرک ورزیده‏اند، دشمن‏ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت.این روحیه ستمگرى و تجاوز در سرشت یهود ریشه دوانیده و موجب شده است تا آنان در تاریخ با هیچ ملّتى سرسازش و صلح نداشته و همواره با دیگران در جنگ و دشمنى باشند؛ هم‏چنان که با انبیاى خویش ناسازگارى کرده و نافرمانى از دستورهاى آنان را به اوج مى‏رسانده‏اند.آنها نسبت به مسیحیان هم چنین دشمنی ای دارند:«وَ قالَتِ الیَهُودُ لَیْسَتِ النَصارى‏ عَلى شَى‏ءٍ »(بقره:۱۱۳)؛یهودیان با انکار مسیحى‏ها می گفتند که آنها بر حق نیستند. دشمنی یهودیان در قالب توطئه‏ها و دسیسه‏ها،به حدى بود که خداوند در قبال آزار آنها رسول مکرم اسلام(ص)را تسلیت و دلداری می داد:«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ…مِنَ الَّذِینَ هادُوا» (مائده:۴۱)؛اى پیامبر، کسانى که در کفر شتاب مى‏ورزند، تو را غمگین نسازند. گروهى از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش مى‏دهند، تا دستاویزى براى تکذیب و دشمنی با تو بیابند.

۷-۸. دنیا گرایى و علاقه شدید به جمع آورى ثروت

زمانی که حرص و طمع در جمع آورى مال و ثروت به خصلت جمعی یک قوم تبدیل شود و مبتنی بر باورهای اعتقادی و ایدئولوژی بشود، بازتاب سیاسی می یابد و جزء اصول جریان شناسی آن قوم می گردد. ماجرای دنیاطلبی بنی اسرائیل در مدینه زمانی خودنمایی کرد که آنها در قالب جریان سیاسی واپوزیسیونی حکومت اسلامی قرار گرفته بودند. گزارش قرآنی از دنیا طلبی قوم یهود در آیه شریفه ۹۶ سوره بقره منعکس شده است: «وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مَنَ الْعَذَابِ أَنْ یُعَمَّرَ»و یهودیان را مسلماً آزمندترین مردم به زندگى و حتى حریص‏تر از کسانى که شرک مى‏ورزند، خواهى یافت. هر یک از ایشان آرزو دارد که کاش هزار سال عمر کند با آن که اگر چنین عمرى زیاد به او داده شود، وى را از عذاب دور نتواند کرد. بر اساس این آیه شریفه، هویت تاریخی ملت یهود و نه صرفاً افرادی از یهودیان، با عنوان حریص‏ترین ملل در جمع آورى مال و ثروت معرفی شده اند. آنها فقط دنیا را مى‏خواهند و از نظر آنها مهم نیست که راه به دست آمدن آن حلال باشد یا حرام. حتى آنها از مشرکان که به آموزه های دینی باور ندارند و به طور طبیعى باید در جمع آورى ثروت از همه حریص‏تر باشند،حریص‏ترند. این حرص تا آنجا است که آرزوی عمرهزار ساله دارند.ممکن است تصور شود ویژگى مذکور خاص بنى اسرائیل در زمان حضرت موسى‏علیه السلام بوده و بعداً ادامه نداشته است، اما طبق آیه شریفه ۱۶۹ سوره اعراف، این موضوع همچنان به عنوان یک ویژگى اصلى و عمیق در یهود تداوم یافته است. « فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَنْ لَا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَدَرَسُوا مَا فِيهِ» (اعراف:۱۶۹) آنگاه در ادامه بنی اسرائیل، جانشينانى وارث تورات شدند كه متاع بی ارزش اين دنياى پست را حتی از راه تحریف تورات مى گيرند و با خودفریبی دمى گويند: «به همین زودی خدا ما را می بخشد» و هر فرصت شبیه به آن برایشان پیش بیاید ‏باز برآن دست می اندازند.

۷-۹. قوم گرایى و نژاد پرستى

تعصبات قومى و نژادی وقتی با باورهای اعتقادی همراه شود، به سمت روحیه استکباری و افراطی در انکار حقایق ناهمخوان با منافع نژادی کشیده می شود. هر آنچه با آن در تضاد قرار گیرد، نفی می شود.گزارش های تاریخی و مشاهدات عینی در زمان ما و حقایق قرآنی از قوم گرایى یهودیان نشان می دهد که این خصلت ذاتی جزء اصول اساسی و رویکردهای سیاسی این قوم است.در آیه ۸۹ سوره بقره داستان مواجهه اولیه یهودیان با پیامبر اسلام و قرآن است . آنها طبق اخبار کتاب مقدس خود از قبل انتظار بعثت آخرین فرستاده خدا را داشتند اما همین که در میان نژاد آنها نبود آن را انکار کردند:«وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ» جالب است در برخی از آیات دلیل انکار و کفر قوم یهود را در همین نژاد پرستى و تعصبات قومى،آنها معرفی می کند. زمانی که اندیشه قومیت غالب شود باورهای دینی بر اساس آن تعیین می شوند.پذیرش پیغمبری هم منوط به اشتراک نژادی و قومی است: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَيَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ»(بقره:۹۱)و هنگامی که به آنان گفته شود، به آنچه خدا نازل كرده ايمان آوريد،مى گويند؛ما فقط به آنچه بر پيامبرخودمان (از تبار بنی اسرائیل)نازل شده ايمان مى آوريم و غیر آن را تکفیر می کنند. بنابراین چون پیامبرموعود آنها از بنى اسرائیل نبود و در جهت منافع قومی و نژادی یهودیان عمل نمى‏کرد، او را انکار کردند.

بنابراین هم وجود پیامبر اسلام  از میان قریش و هم آیات نازل شده از سوى خدا ، باعث افزایش کفر و طغیان در یهود مى‏شود. چون یهود اصولاً حسود و کینه توز مى‏باشند، نزول قرآن باعث شد این آتش حسادت و کینه ورزى تیزتر شود. «لیزیدنَّ کثیراً منهم ما اُنزِلَ الیک مِن ربّکِ طغیاناً و کفراً.» (مائده :۶۴) آیاتى که به تو نازل شده طغیان آنها را مضاعف مى‏کند.

۷-۱۰.خیانت و جنایت یهودیان علیه حکومت اسلامی

مجموعه ای از خصلت های زشت و ضد انسانی در قوم یهود ، آنها را در معرض خیانت و جنایت دائمی قرار داده بود و حکومت اسلامی مدینه به ناچار باید از آنها مراقبت می کرد تا عهدنامه‏های خود را نقض نکنند.

با این وجود عده‏اى از یهودیان مدینه پس از جنگ اُحُد به سوى مشرکان مکه رفتند تا با آنها بر ضد پیامبر اسلام(ص) هم‏پیمان شوند و حتی برای جلب نظرمشرکان،حاضر شدند تا در مقابل بت های آنها سجده کنند. قرآن کریم به این مطلب چنین اشاره مى‏کند: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى‏ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلاً»(نساء:۵۱) آیا کسانى از اهل کتاب را ندیده‏اى؟ که به جبت و طاغوت ایمان دارند، و کافران و مشرکان مکه را از مؤمنان مدینه هدایت شده تر می دانند.از طرفی آدم‏کشی و قاتل انبیاء بودن را به عنوان یک خصلت مشترک که در پیشینیان آنها رایج بود، به آنها نسبت می دهد:«اِنَّ الَذَّین یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبییّنَ بِغَیْرِ حَقِّ وَ یَقْتُلُونَ الذَّین یَأمُرُونَ بِالقِسْطِ مِنْ النّْاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَلیمٍ»(آل عمران:۲۱) کسانى که به آیات خدا کفر مى‏ورزند و پیامبران را بناحق مى‏کشند، و دادگستران را به قتل مى‏رساندند، آنان را از عذابى دردناک خبر ده.

اما تاریخ این قوم بر همین منطق ثابت نمی ماند رفتار آنها به گونه ای تغییر می کند که در گزارش قرآن از آنها نشان می دهد که داغ‏ خوارى و نادارى بر پیشانى آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمده اند: « وَضُرِبَتْ عَلَیهِمْ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنْ اللَّهِ»(بقره :۶۲) و در نهایت با تغییر نگاه مثبت به بنی اسرائیل آنها را دشمن ترین دشمنان ایمان به خداوند معرفی می کند :« لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُودَ»(مائده :۶۲)

ادامه دارد …