مقام لسان اللهی امام صادق (ع)

مقام لسان اللهی امام صادق (ع)
نوشتاری از حجت الاسلام والمسلمین حسین عشاقی عضو هیات علمی گروه فلسفه پژوهشگاه

سالم بن ابی حفصه داستانی را در مورد امام صادق نقل می‌کند که حاکی از مقام لسان اللهی آن حضرت است.
او روایت می‌کند (امالی شیخ طوسی، ص ۱۲۵) که هنگامی که امام باقر از دار دنیا رفتند من به همراهان خود گفتم منتظر من بمانید تا من به نزد جعفر بن محمد (ع) وارد شده و بخاطر وفات محمد بن علی (ع) به او تسلیت بگویم؛ سپس بر جعفر بن محمد (ع) وارد شدم و ابتدا به او تسلیت گفتم؛ سپس به آن حضرت گفتم «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»؛ کسی از بین ما رفت که بدون هر واسطه‌ای می‌گفت : رسول خدا چنین و چنان گفت، و پرسشی نمی‌شد که واسطه وصول این سخن از پیامبر به او کیست (یعنی همه مطمئن بودند که او این سخن را بدون واسطه از پیامبر دریافت کرده و نقل می‌کند) بخدا قسم هر گز کسی چون او دیده نشد.
سالم می‌گوید: در اینجا امام صادق برای مدتی ساکت ماندند؛ سپس گفتند خدا می‌گوید: هر کس از بندگان من پاره‌ای از خرما را صدقه دهد، من همانگونه که کسی بچه اسبی را می‌پرورد، آن صدقه را می‌پرورم تا آن را به بزرگی کوه اُحد کنم.
سپس سالم از نزد امام بیرون می‌آید و به همراهانش می‌گوید : من از امام صادق عجیب‌تر ندیدم؛ ما از این که ابی جعفر محمد بن علی بدون واسطه از پیامبر سخن نقل می‌کرد تعجب می‌کردیم، اینک امام صادق بدون واسطه از خداوند، سخن نقل می‌کند و می‌گوید: «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِلَا وَاسِطَه».
در تحلیل این داستان باید گفت گرچه سالم بن حفصه از این که امام صادق (ع) سخن خدا را بدون هر واسطه‌ای اظهار می‌کردند در تعجب بود؛ ولی با توجه به مبانی دینی و عرفانی، ظهور این گونه کارها از اولیاء الهی که به مقام فناء فی الله رسیده‌اند هیچ بعدی ندارد؛ زیرا سالک الى الله در مسیر سلوک معنوی ابتدا بواسطه قرب بالنوافل بجائی می‌رسد که با حفظ هویت و أنانیتش، خداوند چشم و گوش و زبان و دست او می‌شود چنانکه در روایت آمده است «إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ‏ إِلَیَ‏ بِالنَّافِلَهِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا» (کافی ج ۲ ص ۳۵۲). سپس سالک در ادامه سلوکش بجایی می‌رسد که همه هویت و أنانیت او در حقیقت اطلاقی حق فانی می‌گردد؛ در این مرتبه هر چه از او سر زند اسنادش به خدا اسناد حقیقی است؛ این ادعا هم سند قرآنی دارد و هم شاهد روایی؛ از جمله در روایات ما چنین آمده است «نَحْنُ‏ لِسَانُ‏ اللَّهِ‏ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَیْنُ اللَّهِ فِی خَلْقِه‏» (کافی ج۱ ص ۱۴۵) و در زیارت حضرت أمیر المؤمنین (ع) آمده است «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ اللَّهِ النَّاظِرَهَ وَ یَدَهُ الْبَاسِطَهَ وَ أُذُنَهُ الْوَاعِیَهَ» (اقبال سید بن طاووس ج ۲ ص ۶۰۹)؛ و سند قرآنی این ادعا آیه «إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّه» (۱۰ فتح) است؛ بیانش این است که کلمه انّما در اینجا موجب حصر در مفعول «یبایعون» است؛ بر اساس این حصر، آنان که با پیامبر بیعت می‌کنند فقط و فقط، و انحصارا با خدا بیعت می‌کنند؛ اما این انحصار در صورتی تحقق می‌یابد که پیامبر اکرم هیچ أنانیتی مغایر با هویت خداوند در او باقی نمانده باشد؛ بلکه کاملا در حضرت حق، فانی باشد؛ زیرا اگر هر گونه هویت مغایری برای پیامبر اکرم باقی باشد باید گفت طبق فرض، بیعت‌کنندگان با دو شخصیت متغایر بیعت می‌کنند و نه منحصرا با خدا؛ و این خلاف حصری است که در آیه آمده است؛ بنابراین باید گفت أنانیت پیامبر کاملا در حضرت حق، فانی بود و ازین‌رو اسناد هر فعلی به پیامبر اکرم واقعا اسناد حقیقی به خداوند است؛ و همین مسئله برای حضرت صادق آل محمد (ع) نیز واقع شد؛ او کاملا فانی فی الله بود؛ لذا وقتی سخنی می‌گفت؛ میتوان گفت آن سخن بدون هر واسطه‌ای سخن خدا بود لذا آنگاه که امام می‌فرمود قال الله …، مقول قول خداوند، همان گفته‌‌ای بود که از دهان آن حضرت فی المجلس صادر می‌شد؛ و آن حضرت فی الواقع لسان الله بود که آن گفته را می‌گفت چنانکه در آیه «ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى» مرمی رمی خداوند همان بود که از کمان پیامبر پرتاب می‌شد؛ و ازین‌رو است که در روایات آمده است «نَحْنُ‏ لِسَانُ‏ اللَّهِ».