مبنا- توفیق‌گرایی در توجیه صدق قضایای نظری

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی با موضوع “توجیه صدق قضایای نظری: توفیق گرایی” روز یکشنبه مورخ ۱۳ آذرماه سال جاری توسط گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.

این کرسی علمی با حضور دکتر ابراهیم دادجو به عنوان ارائه دهنده، دکتر رمضان علی تبار و دکتر حسن عبدی به عنوان ناقد برگزار گردید.

چکیده ای از متن ارائه شده توسط دکتر ابراهیم دادجو در ادامه خدمتتان ارائه می گردد:

واقع‌گرایی علمی بر این باور است که اشیاء مشاهده‌پذیر و مشاهده‌ناپذیر دارای وجودی واقعی‌اند، و نظریه‌های علمی حاکی از آن‌ها دست‌کم تقریباً صادق‌اند. در واقع‌گرایی علمی، برای صدق یا صدق تقریبی اینگونه نظریه‌ها و قضایای نظری دلایل مختلفی به دست داده‌اند[۱] که (۱) جایگاه ما در نظام طبیعت، (۲) وضعیت عقل سلیم، و (۳) موفقیت علم، از جمله مهم‌ترین آن‌ها است.[۲]

در مورد موفقیت علم، که مهم‌ترین دلیل بر واقع‌گرایی علمی و صدق نظریه‌ها و قضایای نظری صادق است، استدلال‌های مختلفی به دست داده شده است که مشهورترین آن‌ها استدلال «غیر معجزه‌ها[۳]» پاتنم[۴] است. پاتنم نخستین اندیشمندی است که روایت رایج استدلال موفقیت یا «غیر معجزه‌ها» را به دست داد. از نظر او، استدلال ایجابی بر واقع‌گرایی علمی بر این اساس است که واقع‌گرایی علمی تنها فلسفه‌ای است که موفقیت علمی را بنحوی خردمندانه تبیین کرده و آن را معجزه نشان نمی‌دهد. توانایی علم در عرضه نظریه‌های علمی صادق یا تقریباً صادق از این حکایت دارد که حدود و واژه‌های نظری علم حتی آنگاه که در نظریه‌های علمی گوناگون بکار می‌روند بر موجودات و هویت‌های واقعی دلالت دارند. یک واقع‌گرایی علمی اینگونه حدود و واژه‌ها را نه به عنوان حقایق ضروری بلکه به عنوان بخشی از تنها تبیین موفقیت علمی، و بنابر این به عنوان بخشی از توصیف علمی علم و روابط آن با مرجع آن می‌بیند.[۵]

پاتنم بر این باور است که واقع‌گرایی علمی تنها تبیین از موفقیت علم است و هر فلسفه‌ای که واقعی بودن هویت‌های نظری و صدق یا صدق تقریبی نظریه‌های علمی را رد بکند ناچار باید موفقیت علم را معجزه‌ای غیرقابل تبیین بداند. اما نمی‌توان موفقیت علم را معجزه دانست. اینکه موفقیت علم را معجزه بدانیم تبیین رضایتبخشی از موفقیت علم نیست. زیرا اگر بطورمثال الکترون‌ها، انحناء فضا ـ زمان، مولکول دنا [۶]، نیروی جاذبه، و میدان‌های مغناطیسی، وجودی خارجی نداشته باشند از چه راهی می‌توان موفقیت نظریه‌های علمی حاکی از اینها را در پیش‌بینی رفتارهای مشاهده‌ناپذیر تبیین کرد؟ به نظر نمی‌رسد پیش‌بینی‌های موفقیت آمیز اینگونه نظریه‌های علمی معجزه باشند.

بدون واقعی دانستن هویت‌های نظری و مشاهده‌ناپذیر مندرج در اینگونه نظریه‌های علمی نمی‌توان آن‌ها را جایگزین نظریه‌های رقیب کرد. بطورمثال، اگر نیروی جاذبه واقعیت نداشته باشد، نظریه‌ای که از تأثیر جاذبه و جذب اشیاء از فاصله دور سخن می‌گوید و بطورمثال موفقیت آمیزی پدیده‌ها را تبیین می‌کند باید از معجزه حکایت داشته باشد. همینطور اگر نیروی جاذبه و انحنای فضا ـ زمان وجودی واقعی نداشته باشند موفقیت نظریه نسبیت آینشتاین[۷] نسبت به نظریه گرانش نیوتن[۸] و موفقیت آن نظریه در توضیح رفتارهای مشاهده‌ناپذیر باید یک معجزه باشد. پاتنم در مجموع بر این باور است که توفیق تجربی علم در پیش‌بینی رفتار پدیده‌ها از این حکایت دارد که هویت‌های نظری علم دارای وجودی واقعی‌اند و نظریه‌های علمی صادق یا تقریباً صادق‌اند.[۹]

در درون واقع‌گرایی علمی، فیلسوفان دیگری نیز به دفاع از توفیق علمی مبادرت ورزیده‌اند. در مقابل لائودن، که کوشیده است، با استدلال‌های خود‌، توفیق علمی را معیار صدق و حتی صدق تقریبی علم و نظریه‌های علمی نداند[۱۰]، عده‌ای همچون اسمارت[۱۱]، ماکسول[۱۲]، مازگریو[۱۳]، کیچر[۱۴]، پسیلوس[۱۵]، سنکی[۱۶]، و لپلین[۱۷] به مقابله با لائودن پرداخته و از معیار توفیق علمی در صدق نظریه‌ها و قضایای نظری دفاع کرده‌اند. این مباحث را به اثر پیشین خود تحت عنوان واقع‌گرایی در علوم انسانی اسلامی، صص. ۲۰۸ـ۲۱۵ و ۲۱۹ـ۲۲۱، ارجاع می‌دهم.

در میان معرفت‌شناسان و اندیشمندان اسلامی در باب توجیه قضایا و معیار صدق آن‌ها تفسیرهای مختلفی به دست داده شده‌اند. مبناگرایی، مبنا ـ ساخت‌گرایی، مبنا ـ شبکه‌گرایی و مبنا ـ انسجام‌گرایی مهم‌ترین اینگونه تفسیرها هستند. مبناگرایی صدق قضایای بدیهی را با ارجاع به علم حضوری و اعم از وجدانیات و اولیات، و صدق قضایای نظری را با ارجاع به قضایای بدیهی توجیه می‌کند. امروزه از آن روی که قضایای نظری دور از قضایای بدیهی، قابل ارجاع به قضایای بدیهی دانسته نمی‌شوند مبنا ـ ساخت‌گرایی صدق قضایای بدیهی را با ارجاع به علم حضوری، اما صدق قضایای نظری را با ارجاع به دستگاه مفهومی و حاصل ساخت و ابداع آن‌ها از ناحیه ذهن دانسته و آن‌ها را چیزی جز اعتبار ذهنی نمی‌داند؛ همینطور مبنا ـ شبکه‌گرایی صدق قضایای بدیهی را با ارجاع به علم حضوری، اما صدق قضایای نظری را که شبح‌ای از واقع، غیرواقع‌نما، مجازی و اعتباری دانسته شده‌اند، با ارجاع به لایه‌ها و شبکه‌های علمی و برحسب هماهنگی با نظام منسجم معرفتی و کارایی و فایده‌مندی آن‌ها توجیه می‌کند. مبنا ـ انسجام‌گرایی، صدق قضایای بدیهی را با ارجاع به علم حضوری، اما صدق قضایای نظری را بر اساس هماهنگی و سازگاری آن‌ها با دیگر گزاره‌ها توجیه می‌کند و چنین دیدگاهی را به امثال علامه سید محمد حسین طباطبائی نسبت می‌دهد.

به نظر می‌رسد که صرف مبناگرایی، مبنا ـ ساخت‌گرایی، مبنا ـ شبکه‌گرایی، و مبنا ـ انسجام‌گرایی، بر توجیه قضایای نظری دور از قضایای بدیهی ناتوان‌اند و نمی‌توانند بنحوی واقع‌بینانه توضیح دهند که معیار صدق قضایای نظری دور از قضایای بدیهی چیست. صرف مبناگرایی عمدتاً توانسته ‌است توجیه قضایای بدیهی را توضیح دهد. مبنا ـ ساخت‌گرایی، مبنا ـ شبکه‌گرایی و مبنا ـ انسجام‌گرایی نیز در توضیح قضایای نظری دور از قضایای بدیهی به امثال ساخت‌گرایی، شبکه‌گرایی، و انسجام‌گرایی که دیدگاه‌هایی ضدواقع‌گرایانه‌اند متوسل شده‌اند و از این روی نتوانسته‌اند از معیار صدق قضایای نظری دور از قضایای بدیهی، توضیح و توجیه واقع‌بینانه‌ای به دست دهند.

محقق حاضر در توجیه قضایا و معیار صدق آن‌ها از تفسیری دفاع کرده است که آن را «مبنا ـ توفیق‌گرایی» می‌نامد و آن را در چهارچوب «واقع‌گرایی قوی» خود مورد بحث قرار می‌دهد. در این تفسیر، محقق حاضر، در مبناگرایی خود تحت تأثیر مبناگرایان، و در توفیق‌گرایی خود تحت تأثیر ذات‌گرایی جدید است. در این تفسیر، معیار صدق قضایای بدیهی در ارجاع آن‌ها به علم حضوری، اعم از وجدانیات و اولیات، و معیار صدق قضایای نظری قریب به قضایای بدیهی در ارجاع آن‌ها به قضایای بدیهی است؛ اما معیار صدق قضایای نظری دور از قضایای بدیهی، در توفیق آن‌ها است. توفیق آن‌ها نیز بر اساس توفیق در حل مسأله پیش رو، توضیح داده می‌شوند. اصلی‌ترین معیار صدق قضایای نظری دور از قضایای بدیهی، در توفیق آن‌ها در حل مسأله پیش رو است. و به نظر می‌رسد معیار توفیق در حل مسأله پیش رو واقع‌بینانه‌ترین معیار صدق قضایای نظری دور از قضایای بدیهی باشد. نیز به نظر می‌رسد هم واقع‌گرایی علمی و هم واقع‌گرایی عرفی (عقل سلیم) عموم انسان، معیار صدق قضایای نظری را در همین موفقیت آن‌ها در حل مسأله پیش رو بدانند.

[۱]. نگاه کنید به .Sankey , Scientific Realism and the Rationality of Science, p. 25 , n. 14

[۲]. Ibid , pp. 21 _ 22.

[۳]. no – miracles argument.

[۴]. Putnam.

[۵]. نگاه کنید به Putnam , Mathematics , Matter and Method , p. 73.

[۶]. DNA

[۷]. Einstein.

[۸]. newton .

[۹]. نگاه کنید به Putnam, Meaning and Moral Sciences, p. 19.

[۱۰]. نگاه کنبد به Laudan, Science and Values, ch. 5.

[۱۱]. نگاه کنید به Smart, Philosophy and Scientific Realism, p. 39.

[۱۲]. نگاه کنید به Maxwel, The Ontological Status of theoretical Entities, p. 18.

[۱۳]. نگاه کنید به Mausgrave, Essays on Realism and Rationalism, pp. 55 _ 56.

[۱۴]. نگاه کنید به Kitcher, The Advancement of Science, pp. 143_ 149.

[۱۵]. نگاه کنید به Psillos, Scientific Realism: How Science Tracks Truth, pp. 105 _ 108.

[۱۶]. نگاه کنید به Sankey, Scientific Realism and the Rationality of Science, pp. 25 _ 29.

[۱۷]. نگاه کنید به Leplin, A Novel Defense of Scientific Realism, pp. 6 _ 9 and 127 _ 131.