چنانت بکوبم به گرز گران!

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دکتر محسن ردادی عضو هیات علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه در گفت و گو با الف تصریح کرد:   فرهنگ منازعه‌جویی بدان معناست که عمل «برقراری ارتباط کلامی» ما با طرف مقابل به قصد «مغلوب» ساختن او و شکست دادنش در بحث است. به عبارتی ما وارد در هیچ دیالوگی نمی‌شویم مگر اینکه قصدمان از برقراری ارتباط «مجادله» باشد، نه «کشف حقیقت».

وی افزود: فارغ از تمجید خاص از فرهنگ سیاسی سایر مردمان جهان، باید بپذیریم مردم ایران علی‌رغم این که در برخی از موارد دارای نقاط قوت در فهم و فرهنگ سیاسی خودشان هستند؛ در مسأله فرهنگ منازعه‌جویی ضعیف ظاهر شدند، چیزی که شاید در برخی از کشورها دیده نشود و یا بهبود پیدا کرده باشد. در خیلی از مباحثات سیاسی غیر ایرانی افراد «توانایی» گوش دادن و ابراز نظر خلاف طرف مقابل را دارند.

او بیان کرد: اما در مقابل، ما ایرانیان در بحث سیاسی که از قضا به کرّات در محافل گوناگون رخ می‌دهد، یا به دنبال جلب نظر موافق طرف مقابلمان هستیم، یا اگر به چیزی غیر از باور من اعتقاد داشت، با فحش و فضیحت باید از خجالتش دربیاییم. پیش‌فرض «من هرچه بگویم صحیح است» فارغ از این‌که شخص ایرانی متعلق به کدام طیف سیاسی است در بین ما بسیار رواج دارد، برای همین اگر کسی خلاف نظر من را داشت، یا مزدور حکومت جمهوری اسلامی است یا جیره‌خوار منافقین و رسانه‌های بیگانه. به تعبیری اصلا برای ما این مسأله نهادینه نشده است که «شاید طرف مقابل صحیح می‌گوید و ما اشتباه می‌کنیم». فضای بحث برای ما میدان جنگ است و زبان نه ابزار گفت‌وگو بلکه سلاحی است تا طرف مقابل را با آن زخمی کنیم. فرهنگ منازعه‌جویی وقتی با موضوعات سیاسی آمیخته می‌شود به شخص از لحاظ روانی چنین القا می‌کند که  باید به هر قیمتی فاتح این جنگ کلامی شوی!

ردادی گفت: حال اینکه چه شد این سبک از نوع مواجهه و ادبیات وارد در فرهنگ سیاسی ما شد؟ به عقیده من از عادی‌سازان و فتح کنندگان بابِ خشونت کلامی در بحث سیاسی، برخی از برادران انقلابی ما در جبهه اصلاحات هستند. البته فراموش نکنیم بسیاری از این افراد محترم، مؤدب و آرام بوده و حرفشان را بدون خشونت بیان می‌کنند، اما از ابتدا چپ‌های انقلابی و بعد در قالب اصلاحاتِ دوم خردادی، طیف اصلاحات بعضاً زبان طعن را به جای زبان گفت‌وگو قرار داد و با کنایه و طعنه راه به کرسی نشاندن نظر خویش را پیش گرفت. نمی‌گویم لزوماً آن‌ها مقصراند اما در نهادینه کردن این مدل برخورد سهم بزرگی دارند، کافی است به نوع مواجهه خانم سلحشور و آقای صادقی در نقد مخالفین نگاه کنید.

عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در انتها اشاره کرد: به عقیده من برای اصلاح این خصیصه نیاز است سختیِ تحمل «شنیدن» را به خود راه بدهیم. گاهی لازم است خود را در فضایی قرار بدهیم که متفاوت از ما و چه بسا بر ضد تفکر ما می‌اندیشند؛ تا از این طریق هم تحمل خود را بالا ببریم و هم نظر طرف مقابل را درک کنیم. همچنین در عین شنیدن و فهم نظر مخالف، ایده و طرح خودمان را بیان کنیم. فضا را هرچه بیشتر باید از گوشه رینگ قرار دادن طرف مقابل به سمت گفت‌وگوی متقابل کشاند. این چیزی است که به آن محتاج هستیم.