اشتباه اساسی هرمنوتیک فلسفی در سرایت قواعد فهم وجودی به فهم مفهومی است

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دومین جلسه از کارگاه هرمنوتیک، قرآن و تفسیر با موضوع “حیثیت تبعیت اجتناب ناپذیر فهم از پیش فرض ها، تاثیر آن بر تفسیر قرآن، آثار قرآن شناختی و نقد آن” چهارشنبه ۱۱ خرداد ماه جاری با ارائه حجت الاسلام والمسلمین محمد عرب‌صالحی رئیس پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه به صورت مجازی برگزار شد.

در این کارگاه که به همت انجمن علمی دانشجویی علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهرا تهران و با همکاری انجمن علمی دانشجویی معارف اسلامی دانشگاه شهید بهشتی تشکیل شده حجت الاسلام والمسلمین محمد عرب‌صالحی در ابتدای کارگاه مجددا متذکر شد که هیدگر و گادامر ابتدا سخن از فهم وجودی دارند و از این حیث ما نظرات ایشان را بررسی نمی‌کنیم بسیاری از اشکالاتی که در این جلسات به هرمنوتیک فلسفی وارد می‌کنیم به هرمنوتیک فهم وجودی وارد نیست مشکل از آنجا آغاز می‌شود که گادامر همین مطالب را به فهم متن و فهم های مفهومی هم سرایت داده و روشنفکران ما هم دقیقا همین برداشت دوم گادامر را اخذ و منشا شبهات فراوانی در زمینه قرآن و فهم شده اند.

وی در ادامه بیان داشت: مهمترین ادعای هرمنوتیک فلسفی گادامر، تاریخ‌مندی فهم است و یکی از عوامل دخیل در فهم و تاریخمندی آن پیش‌فرضها هستند.پیش فرض یعنی جهان بینی، افق فکری، داشته های علمی و تاریخ و فرهنگ و سنتی است که شخص درآن زیست کرده است. گادامر معتقد است پیش‌فرض‌ها حیث وجودی انسان هستند و حیث وجودی را نمی‌شود کنار گذاشت و آن قدر که پیش‌فرض‌ها در وجود ما نقش دارند خود فهم ها سهیم نیستند.

دکتر عرب صالحی گفت: ما منکر تاثیر فی الجمله پیش فرض در فهم نیستیم. بسیاری از پیش فرض‌ها آگاهانه وبرخی پیش فرضها ناآگاهانه در فهم اثرگذارند. اما باید دید محدوده این تاثیر گذاری چگونه است؟آیا رابطه ضروری بین نحوه فهم متن و پیش فرض وجود دارد؟

گادامر معتقد به اجتناب پذیری دخالت پیش فرض‌ها در فهم است.

مطابق دیدگاه او:

۱- پیش‌فرض‌ها حیث وجودی انسان است و از انسان انفکاک پذیر نیستند.

۲- مجموعه پیش‌فرض‌های هر انسان انحصاری اوست.(البته پیش‌فرض‌های مشترکی نیز وجود دارد.)

۳- پیش‌فرض‌ها هم شرط فهم است وهم محدود کننده فهم، یعنی در عین اینکه بدون پیش‌فرض فهمیدن ممکن نیست پیش‌فرض‌ها محدود کننده فهم نیز هستند.

۴- مجموعه پیش‌فرض‌های انسان حالت سیال و متغیر دارد و این منافات با انفکاک ناپذیری پیش‌فرض‌ها از انسان ندارد.

نتیجه این چهار مشخصه‌ی پیش‌فرض‌ها این است که آگاهی و فهم ما ذاتا تاریخ‌مند و محدود است و همه فهم‌ها لزوما سیال و تاریخی هستند.

نکته: مستحضر هستید که اساس این نظریه خودشکن است و شامل همین نظریه‌ی گادامر هم می‌شود، گادامر سه راه برای حل خودشکنی نظریه‌ی خود ارائه داد که هیچکدام پذیرفتنی نیست و در جای خود پاسخ داده شده است.

رئیس پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه افزود: بزای این که محل بحث کاملا روشن شود باید گفت چهار گزاره راجع به تاریخ‌مندی فهم وجود دارد که مطابق مبانی ما تنها یکی از آن‌ها درست است:

۱- همه فهم‌های همه انسانها تاریخ‌مند است.

۲- همه‌ی فهم‌های بعضی انسانها تاریخ‌مند است.

این گزاره قابل قبول نیست چون همه‌ی انسان‌ها بدیهیات و ضروریاتی دارند.

۳- بعضی از فهم‌های همه انسان‌ها تاریخ‌مند است.

این گزاره دقیق نیست چون انسان‌هایی مثل معصومین هستند که هیچ‌کدام از فهم‌هایشان تاریخ‌مند نیست.

۴- بعضی از فهم‌های بعضی از انسانها تاریخ‌مند است.

سه فرض اول نادرست و تنها فرض چهارم قابل قبول است. ما هم جزم گرا نیستیم و تاریخیت فی الجمله فهم را قبول داریم.

تأثیر قرآن‌شناختی و تفسیری نظریه‌ی گادامر

رئیس پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه در ادامه بیان داشت: همه شما می‌دانید که آقای مجتهد شبستری مقاله‌ای با عنوان قرائت نبوی از جهان دارند مطابق نظر ایشان پیامبر پیش‌فرض‌های خاص داشت و در جامعه عرب جاهلی زندگی می‌کرد هر چند ظرفیتش بالاتر از جامعه خودش بود ولی این قرآن حاصل فهم پیامبر است به عبارتی پیامبر این‌گونه قرآن را فهمیده است اگر قرآن بر کس دیگری نازل می‌شد جور دیگری فهمیده می‌شد. فهم پیامبر حاصل پیش‌فرض‌های خودش است.پس این قرآن نه کلام خدا بلکه حاصل فهم بشری پیامبر است.

دکتر سروش نیز جمله‌ای بسیار تأسف بار دارد: «قرآن بحر وجود خدا بود که در کوزه کوچکی به نام محمد ریخته شد.»

در این کلام سروش مغالطه وجود دارد؛ قرآن تجلی خداست و  حضرت محمد(صلی) هم تجلی اعظم خداوند است مطابق روایات خداوند در کتابش تجلی نموده است.

تأسف‌بارتر از این کلام، کلام یکی از روشن‌فکران است که گفته است گذشت دوره‌ای که بگوییم درستی چیزی را با استناد به قرآن و سخن ائمه ثابت کنیم الان باید گفت فلان مطلب درست است چون عقل من می‌گوید.

در پاسخ به این نظر باید گفت ما عقل خودبنیاد را قبول نداریم اما عقل مستقل را قبول داریم.

عقل خودبنیاد می‌گوید هر چه را من فهمیدم درست است و هر چه را نفهمیدم غلط است اما عقل مستقل م برای خود قلمروی قائل است یعنی در برخی از حوزه‌ها عقل نمی‌تواند نظری بدهد.

تأثیر هرمنوتیک فلسفی بر تفسیر

دکتر محمد عرب صالحی در ادامه این کارگاه علمی تشریح کرد: تفسیر یعنی فهم مراد خداوند اما هرمنوتیک فلسفی می‌گوید تفسیر یعنی تولید معنای جدید و حاصل اثر پیش‌فرض‌ها و آن‌چه در متن است. به عبارتی هیچ‌وقت نمی‌‌توانیم بگوییم آن‌چه گفتم مراد خداوند است پس تفسیر یعنی تولید معنای جدید و اگر قرآن به گونه‌ای تفسیر شد که معنای جدیدی حاصل نشود و فقط تکرار سخن مفسران باشد دیگر تفسیر نیست.

سروش در کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت مطرح کرد اصل دین ثابت است و تاریخی نیست ولی فهم مفسران از قرآن تاریخی است، سروش در کتاب بسط ترجمه نبوی از این هم فراتر رفت و گفت تا حالا می‌گفتم فهم ما از قرآن تاریخی است از این به بعد می‌گویم قرآن تاریخی است چون حاصل فهم پیامبر است قرآن محصول فرهنگی ۲۳ سال است و پیامبر محصول فرهنگی جامعه خود است.

حجت‌الاسلام عرب صالحی همچنین به نقد نظریه دخالت اجتناب ناپذیر پیش فرض‌ها در فهم پرداخت و گفت:

۱-  عدم امکان فهم یکسان و ثابت: اگر قائل به دخالت اجتناب ناپذیر پیش فرضها در فهم باشیم،نظر به تاریخ‌مندی هر انسان،فهم یکسان برای دوانسان در هیچ مساله ای نباید ممکن باشد ویا یک انسان در طول زمان فهم ثابتی ندارد،در حالی که یک فرد یا دو فرد در قرن‌های متوالی دارای نظر ثابت ومشترک هستند.

۲-  لزوم تغییر فهم‌ها با تغییر پیش فرض‌ها:اگر پیش فرض‌ها ناگزیر در فهم موثر باشند، باید به تعداد مجموعه پیش فرض‌ها تفاوت فهم داشته باشیم. یعنی اگر در مسئله‌ای مثلا صد نفر نظر دهند باید صد نظر مختلف وجود داشته باشد در حالی که در نوع مسائل حداکثر تا ده نظر بیشتر وجود ندارد مثلا اگر صد فقیه در مسئله‌ای نظر دهند حکمشان از ۵ حالت واجب، حرام، مکروه، مستحب و مباه فراتر نخواهد رفت.

۳-  مسئله پیش فرضهای نقیض: این اشکال را آیت‌الله جوادی آملی در کتاب شریعت در آینه معرفت مطرح نموده‌اند اگر تمام معارف بشری،مهمان پیش فرضهای قبلی است،هرگز نباید اندیشه ای مخالف با اندیشه قبلی پیدا شود.هرگز نباید تبدل رای ناگهانی داشته باشیم؛ در حالی که گاهی اتفاق می افتد که فهم جدید انسان درست در مقابل پیش فرض‌های سابقش قرار می گیرد.

این نشانگر آن است که انسان به خاطر روح مجرد می‌تواند در فهم یک مطلب پیش‌فرض‌های خودش را کنار بگذارد. و بدون دخالت دادن آنها به فهم مطلبی برسد انسان می‌تواند نفس پیش فرض‌های خودش را مورد مطالعه مستقل قرار دهد می تواند خودش را محاسبه کند، خودش را سرزنش یا تشویق کند.

  1. لزوم تعیین قلمرو دخالت پیش فرض‌ها: اشتباه اساسی گادامر و به تبع ایشان روشنفکران ما این است که فکر کرده اند در هر فهمی کل مجموعه پیش فرض های ما بکار افتاده و در نحوه فهم دخالت می کنند در حالی که علی الاصول در هر فهمی تنها پیش فرض های مرتبط با آن دخالت دارند. آقایان از این مساله به ترابط علوم یاد میکننددر خالی که ارتباط فی الجمله است نه در تمام مسائل. اگر چنین توهمی نداشتند هر گز نباید قائل به تاریخیت همه فهم ها می شدند
  2. اشکال پنجم که اشکال دقیق و درستی هم هست از اریک دونالد هرش امریکایی است ایشان کتابی به نام اعتبار در تفسیر دارد وی معاصر گادامر و منتقد اوست وی معتقد است ضروری بودن دخالت پیش فرضها در «معنا برای ما» هست نه در «معنای فی نفسه متن». فهم دو مرحله دارد مرحله گردآوری و مرحله داوری در مرحله گردآوری فهم هست ولی اصولا نباید پیش‌فرض‌های خود را دخالت دهیم اما در مرحله داوری پیش‌فرض‌ها حتما دخیل هستند.

رئیس پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه در پاسخ به سؤال یکی از حاضران که آیا هرمنوتیک فلسفی همان پلورالیسم معرفتی است اظهار داشت: نتیجه هرمنوتیک فلسفی دقیقا همان پلورالیسم معرفتی است هر چند ممکن است دلایلش متفاوت باشد در ادامه سئوالات دیگری شد که به یکایک سئوالات پاسخ داده شد.