آیین‌نامه ارتقای مرتبه اعضای هیأت علمی، سنجش و ارزیابی شد

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست تخصصی سنجش و ارزیابی آیین‌نامه ارتقاء اعضاء هیات علمی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی از سوی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری برگزار شد.

نظر به تصمیم وزیر علوم، تحقیقات و فناوری مبنی بر تقویت و روزآمدسازی آیین نامه ارتقاء اعضاء هیات علمی دانشگاه‌ها و انطباق بیشتر آن با نیازهای کشور در چارچوب نقشه جامع علمی، موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، نشست تخصصی سنجش و ارزیابی آیین نامه ارتقاء اعضاء هیات علمی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی را برگزار کرد.

در این نشست که سه‌شنبه، سوم خردادماه ۱۴۰۱ به صورت حضوری و مجازی در محل موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی تدارک دیده شده بود، با حضور جمعی از استادان دانشگاه و پژوهشگران کشور، آئین نامه ارتقای اعضای هیات علمی مورد ارزیابی قرار گرفت.

پنل دوم این همایش «سنجش و ارزیابی آیین نامه ارتقاء اعضاء هیات علمی‌دانشگاه‌ها» با دبیری دکتر ناصرالدین‌علی تقویان و با حضور دکتر مهدی عباس زاده (معاون پژوهش پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)، دکتر حسین میرزایی، دکتر حمید جاودانی، دکتر علی خورسندی تاسکوه، دکتر سیدعبدالامیر نبوی و دکتر رضا ماحوزی در تالار فارابی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.

دکتر مهدی عباس زاده معاون امور پژوهشی و آموزشی پژوهشگاه در این مراسم با موضوع «از جلوه های فرمالیسم تا سیطره کمیت در آیین نامه ارتقاء» با بیان اینکه هرچند به نظر می‌رسد آیین‌نامه ارتقا، تاحدی دچار فرمالیسم و کمیت‌گرایی است، لیکن تعابیری مانند «جلوه‌های فرمالیسم» و «سیطره کمیت»، کاملاً سوگیرانه است گفت: در مباحثات علمی، بی‌طرفی لازم است و نباید سوگیری پیشینی داشت.

او با اشاره به اینکه اگرچه کمیت‌گرایی در امور و مسائل علمی معمولاً نکوهش شده است، لیکن نباید برخی از مزایای آن را از نظر دور بداریم افزود: سنجش‌پذیری کیفیت یکی از این مزایاست. هر امر کیفی، به‌خودی‌خود، سنجش‌ناپذیر است. برای امکان سنجش آن ناچار لازم است آن را به کمیت بازگرداند. ضرورت این امر، در فرآیند علم‌سنجی، غیر قابل انکار به نظر می‌رسد.

عباس زاده درباره فعالیت‌های بعضاً کیفی موجود در آیین‌نامه کنونی ارتقا توضیح داد: اثر بدیع و ارزنده هنری یا ادبی یا فلسفی،  نظریه جدید و نوآوری (در قالب کرسی‌های علمی)، کیفیت تدریس، دانش فنی، اختراع و اکتشاف، محصولات پژوهشی کاربردی، ثبت مالکیت فکری، و … از جمله این موارد است.

به گفته این مدرس فلسفه، اگرچه فرمالیسم نیز در امور و مسائل علمی معمولاً نکوهش شده است، لیکن نباید نقش آن را در هویت و ساختار دانشگاه از نظر دور بداریم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره نقش فرمالیسم علمی در هویت دانشگاه توضیح داد: از ابتدای تأسیس دانشگاه‌ها در مغرب‌زمین از قرن ۱۳ میلادی به این سو، از محتوای دانشگاه (یعنی مطالب علمی که میان استاد و دانشجو رد و بدل می‌شود و نیز علومی که توسط این دو قشر تولید می‌گردد) که بگذریم، آنچه از دانشگاه باقی می‌ماند، همین امور و شئون صوری (از قبیل آیین‌نامه‌ها، ضوابط، مقررات، آداب و …) است و لذا «فرمالیسم علمی» نقش اساسی در هویت و ساختار دانشگاه داشته و دارد.

او با اشاره به خطر احتمالی آنارشیسم علمی گفت: حذف فرمالیسم علمی، ممکن است منجر به «آنارشیسم علمی» (بی‌ضابطه‌گی و نبود هیچگونه قاعده و قانون در امور و شئون علمی و سلیقه‌ای عمل کردن و سنجشگری دلبخواهی) شود که تبعات منفی بسیاری دارد.
او تاکید کرد: علیرغم مزایایی که تا بدین‌جا برای کمیت‌گرایی و فرمالیسم علمی برشمرده شد، اصلاح نظام علم‌سنجی و آیین‌نامه ارتقا با نظرداشت کیفیت‌گرایی بیشتر و پرهیز از صورت‌گرایی محض، ضروری می‌کند.
به گفته او، برقراری توازن میان کیفیت و کمیت، وزن‌دهی و امتیازگذاری جدید در شاخص‌های موجود و  شاخص‌گذاری جدید از جمله عوامل اصلاح نظام علم سنجی است.

عباس زاده در بخش دیگری از سخنانش درباره اصول و سیاست های پیشنهادی در اصلاح آیین‌نامه ارتقا گفت: با توجه به نقش اساسی و بی‌بدیل پژوهش در عرصه‌های چهارگانه دانش (پژوهش، آموزش، ترویج و عمومی‌سازی، و کاربردی‌سازی)، به جای اصالت آموزش، و لزوم رفع تبعیض‌های بی‌دلیل و ناموجه موجود باید در دستور کار باشد.
او با بیان اینکه پژوهش نسبت به آموزش به لحاظ رتبی «مقدم» است یادآور شد: هرچند رابطه پژوهش و آموزش، دیالکتیکی است، اما منطقاً ابتدا باید پژوهشی توسط محقق انجام شود که به تولید علم جدید بینجامد، سپس علم تولیدشده از طریق آموزش استاد به دانشجو منتقل شود.

به گفته عباس زاده، پژوهش نسبت به آموزش «پچیده‌تر» است: پژوهش عالمانه همواره پیچیدگی‌های خاص خود (کشف مسئله‌، رجوع به پیشینه داخلی و خارجی، قدرت استنباط و استنتاج، قوه ایده‌پردازی و نوآوری، و …) را دارد، اما آموزش دست‌کم به نحوی که اکنون بعضاً در دانشگاه جریان دارد، کمتر واجد چنین خصوصیتی است.
این مدرس فلسفه گفت: مع الوصف در حال حاضر، هم کادر آموزشی، امتیازات بیشتر و بهتری نسبت به کادر پژوهشی دارد و هم در آیین‌نامه ارتقا، نسبتاً از شرایط سهل‌تری برخوردار است.
عباس زاده با بیان اینکه امروزه در دنیا در علوم مختلف، خاصه علوم انسانی و اجتماعی، مرز دانش از طریق «رویکرد میان‌رشته‌ای» (بینارشته‌ای، چندرشته‌ای و فرارشته‌ای) تعیین می‌شود توضیح داد: در غالب پژوهش‌های علوم انسانی و اجتماعی موجود در کشور ما، همچنان این رویکرد جدی گرفته نشده است. تقویت این رویکرد، نیازمند حمایت جدی است.یک راهکار مهم حمایتی، لحاظ امتیاز درخور برای پژوهش‌های بینارشته‌ای در آیین‌نامه ارتقا است.

او با تاکید بر توجه به پژوهش‌های گروهی در آیین نامه ارتقا گفت:  امروزه در دنیا، وجود پیوندهای عمیق و مهم در بین رشته‌های مختلف از دانش، بهره‌گیری از دانشمندان و محققان با تخصص‌های متفاوت را در اجرای پژوهش‌ها لازم ساخته است. پژوهش‌ها عمدتاً به دست «گروهی از محققان» به انجام می‌رسند.
عباس زاده عنوان کرد: در کشور ما خاصه در علوم انسانی و اجتماعی، همچنان شاهد غلبه «پژوهش‌های فردی» هستیم. مراد ما پژوهش‌های گروهی، معنای واقعی این کلمه است، نه آنچه امروزه بعضاً به منظور حل مشکل ارتقای مرتبه استاد یا حل مشکل دفاع پایان‌نامه یا رساله دانشجو، بین استاد و دانشجو می‌گذرد. تقویت این رویکرد، نیازمند حمایت جدی است.

به گفته او، یک راهکار مهم حمایتی، لحاظ امتیاز درخور برای پژوهش‌های گروهی در آیین‌نامه ارتقا است (نه آنچه اکنون اتفاق می‌افتد، نظیر تقسیم درصدیِ امتیازات میان نویسندگان کتاب یا مقاله).
عباس زاده درباره حرکت در مرزهای دانش و توسعه آن گفت: کتاب (تصنیف/ نه تألیف، گردآوری، تصحیح و …) آنگاه در فرآیند تولید علم نقش دارد که بتواند در مرزهای کنونی دانش حرکت کند و این مرزها را گامی جلوتر برد؛ در غیر این صورت، «پژوهش به معنای دقیق کلمه» تلقی نخواهد شد.  «روزآمدی» در طرح و حل مسئله، حداقل شرط پژوهش است. در مورد مقاله پژوهشی نیز همین شروط، جاری است.

این مدرس فلسفه یادآور شد: آنچه اکنون در فرآیند ارتقا به عنوان اثر تصنیفی یا مقاله پژوهشی لحاظ می‌شود، خاصه در عرصه علوم انسانی و اجتماعی، بعضاً فاقد چنین شروطی است.
او درباره مسئله- محوری به جای موضوع- محوری توضیح داد:  امروزه برخی تحقیقات علوم انسانی در مراکز پژوهشی و آموزشی، بیشتر موضوع‌- محور است تا مسئله- محور. مسئله، امری است که واقعاً وجود دارد (در قلمرو ساختار دانش یا در سطح جامعه). بنابراین مسئله باید «کشف» شود، نه اینکه «ساخته» شود. کشف مسئله، مستلزم مطالعه دقیق و عالمانه پیشینه دانش و مشکلات جامعه است و در برخی مطالعات از طریق فرآیند «نیازسنجی علمی» به انجام می‌رسد.  مناسب است آیین‌نامه ارتقا، بر مسئله- محوری در پژوهش‌ها تمرکز داشته باشد.
عباس زاده گفت: هر دانشی دارای یک «ساختار منطقی-معرفتی» است که اجزاء مشخصی دارد و تکمیل آن اجزا به تکمیل دانش می‌انجامد (همانند یک جورچین و قطعات آن).

او افزود: تکمیل ساختار یک دانش، از طریق پژوهش در زمینه «خلأهای معرفتی» آن دانش به انجام می‌رسد. ممکن است برخی از اجزاء یک دانش مفروض، به دلیل وجود پژوهش انباشته قبلی، نیازمند کار پژوهشی تازه‌ای نباشد.
عباس زاده با اشاره به اینکه پژوهش به معنای دقیق کلمه، فعالیتی علمی است که یافته‌های علمی حاصل از پژوهش‌های قبلی را «یک گام به جلو»  ببرد یادآور شد: لازمه این سلسله‌مندی پژوهش، «تمحض علمی» است؛ بدین معنا که پژوهشگر، تا حد ممکن در یک قلمرو معرفتی خاص و محدود به فعالیت بلندمدت بپردازد و پراکنده‌کاری نکند.

او در پایان به ذکر ملاحظاتی در فرآیند ارتقا پرداخت و گفت:  پژوهش اگر هیچ تأثیری در حل مسائل و مشکلات جامعه نداشته باشد، ممکن است مصداق «علم لاینفع» تلقی شود. پیوند پژوهش با جامعه و نظامات اجتماعی (سیاست، اقتصاد، حقوق، اخلاق، مدیریت، تقنین و …) و نیز با صنعت و فناوری، از ضروریات امروز است. نقش پژوهش در «تولید دانش‌بنیان و اشتغال‌زا» بسیار چشمگیر است.
عباس زاده گفت: همچنین تولید «دانش بومی و اسلامی» خاصه در عرصه علوم انسانی و اجتماعی می‌تواند در حل مسائل و مشکلات جامعه ما بسیار مفید و مؤثر واقع شود.

او همچنین به برخی موارد که می‌تواند در آیین نامه ارتقا برجسته تر باشد اشاره کرد و افزود: امروزه هم در عرصه پژوهش و هم در عرصه آموزش، نیازمند «تکثیر نیروی علمی شایسته» هستیم (استادان باید «تکثیر مثل» را در برنامه کاری خود قرار دهند). تربیت پژوهشگر و استاد، اگر به شیوه دقیق و تخصصی صورت نگیرد، در آینده کشور دچار «رکود علمی» خواهیم شد.

عباس زاده گفت: به نظر می‌رسد «امیدآفرینی» در پژوهشگر و دانشجو (ما می‌توانیم!)، گام اول در پرورش نیروی علمی است.  پرورش نیروی علمی، در صورت تعیین شاخص‌های دقیق برای آن، می‌تواند به نحوی در فرآیند ارتقا ملحوظ شود.

این مدرس فلسفه با اشاره به توجه آیین‌نامه ارتقا به «تفاوت‌های موجود» در گروه‌دانش‌های علوم انسانی و اجتماعی، علوم پایه، معماری و هنر توضیح داد:  اصل «کاربردمندی»، در این گروه‌دانش‌ها باهم متفاوت است. مثلاً نقش «پژوهش گره‌گشا» در علوم انسانی و اجتماعی؛ نقش «آفرینش اثر هنری» در رشته‌های هنر، و … باید برجسته‌تر شود. توجه به قالب‌های جدید در آیین‌نامه ارتقا، همچون «گزارش سیاستی» برآمده از فعالیت اندیشکده‌ها و تأسیس میزهای علمی، «مقاله کوتاه»، حتی «یادداشت علمی نوآورانه»، و …

عباس زاده در پایان گفت: در فرآیند ارزیابی‌ علمی و حتی فرآیند ارتقا، در کنار «ارزیابی همتا»، از «ارزیابی ذینفعان» که مخاطبان اصلی پژوهش‌ها هستند، کمک بگیریم.