هویت اجتماعی در قرآن

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، «هویت اجتماعی در قرآن» عنوان پژوهشی است که در گروه تخصصی قرآن و علوم انسانی توسط آقای سیدحسین فخرزارع عضو هیأت علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه انجام شده و مراحل پس از نگارش(ارزیابی، اصلاح و نشر) را طی می‌کند. برای آشنایی اجمالی با این اثر، نوشتاری خدمتتان ارائه می‌گردد:

هویت، اصلی‌ترین منبع شناخت ادراکات، عواطف و احساسات است که رفتارهای جمعی و فردی افراد جامعه را سامان می‌دهد به‌طوری که حیات هر جامعه را می‌توان وابسته به هویت آن دانست و همه افراد برای این‌که بتوانند در یک جامعه زندگی اجتماعی داشته باشند نیازمند هویت مشخص و مستقلی هستند. امروزه این مسئله در ابعاد مختلف، به یکی از موضوعات و مفاهیم محوری در پژوهش‌ها و ادبیات دانش انسانی تبدیل شده است.

موضوع هویت از نگاه علمی، پویشی است که آغازگاه آن توصیف ظواهر پدیده‌ها بر حسب مفروضات روش‌شناختی بوده که مبنایی نظری معطوف به نقش‌ها و کارکردهای آن‌ها به دست می‌دهد؛ اما از نگاه قرآنی عزیمتگاه آن با ارجاع به مبانی خاص و با توجه به مفروضات وجودشناختی رقم می‌خورد؛ لذا از افق آیات پیش از آن‌که پدیده‌ای توصیفی، عینی و بازیافته از فضای پیرامونی و مربوط به تشکیل جامعه و انسانِ اجتماعی باشد، موضوعی است که دارای ویژگی‌های وجود‌شناختی و معناشناختی بوده و در شبکه درهم‌پیچیده واحدی به نام نظام هستی تعین می‌یابد. در این مرزبندی تاکید بر نوع رابطه ولایی با خدا مورد ملاحظه است به طوری که شکل‌گیری تشخّص انسانی قبل از آن‌که به مشارکت در جامعه مربوط باشد، به جایگاه انسان در شبکه نظام هستی مرتبط است که آن تعیین کننده هویت واقعی انسان می‌باشد. این موضوع که سرچشمه معنا و تجربه برای افراد جامعه است، ناظر به پدید آمدن فرایند معناسازی در زندگی انسان بر اساس سلسله‌ای از ویژگی‌هایی است که بر منابع معنایی دیگری برتری دارند و پاسخی به کیستی انسان در عالم هستی است که در ابعاد به هم‌پیوسته جسمانی، نفسانی و اجتماعی با ویژگی‌های زیادی رقم می‌خورد.

بافتار چنین هویتی از یک سو متأثر از شرایط تاریخی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و جغرافی است و از سوی دیگر منبعث از منبع یا منابع معرفتی می‌باشد. مجموع این دو عناصر، سازنده تصاویری است که انسان از خود و جهان و جهان‌ زیسته خود دارد. لذا عناصر معنابخش در قرآن طی دو دسته مشخصه‌های وضعیتی و مولفه‌های معرفتی تقسیم و بحث شده که هر یک به سهم‌ خود سرچشمه‌ای برای معنا و تجربه در زندگی انسان می‌باشد.

از موضوعات مهم در این میان بحث بحران‌های هویتی است. این مبحث از آن‌جهت قابل اهمیت است که بدون شناخت آن‌ها تبیین و بررسی هویت ناتمام می‌ماند. بحران، نمایشی از بیگانگی انسان و دورشدن از جایگاه واقعی خود است که گاه مربوط به حیطه فردی است به طوری که شخص نتواند تعریف مشخص و مستقلی از خود داشته و خود واقعی‌اش را دریابد تا جایی که یک  احساس ناخوشایند در وی ایجاد شده و به نوعی گمگشتگی شخصیتی و هویتی دچار شود و گاه از سطح و حیطه فردی و خود واقعی فرد گذر می‌کند و حوزه‌های جمعی انسانی دیگر را در دامنه وسیعی در بر می‌گیرد. همانگونه که در ساخت هویت نمی‌توان میزان مشخصی از عوامل مختلف درونی و بیرونی را به طور دقیق مشخص کرد، در مرحله بحران نیز نمی‌توان عواملی را به عنوان ایجادکننده قطعی معین نمود؛ زیرا هریک از عواملی که به این چالش منجر می‌شوند به طور سیال سهمی در ایجاد تناقضات هویتی و ایجاد بیگانگی‌ها دارند.

لکن عده‌ای تاکید بیشتری به عوامل درون‌زای بحران دارند و معتقدند محیط اجتماعی حسب تناقض‌های مختلفی موجب ایجاد بحران‌ هویتی شده است و عده‌ای شکل‌گیری بحران در هویت را حسب عوامل درونی دانسته‌اند. اما قرآن هر دو دسته از عوامل بیرونی و درونی را در ایجاد بیگانگی و بحران هویت مد نظر دارد؛ از طرفی هرگونه تغییر را مشروط به درون افراد و جان‌مایه آنان دانسته‌ و تا دگرگونی در آنها به وجود نیاید هیچ تغییر و تحولی قابل انتظار نیست؛ از سوی دیگر به عوامل تغییر در خارج از افراد که سهم زیادی در ایجاد بحران هویتی دارند نیز نظر دارد. شیوه مواجهه‌ای که قرآن در قبال بحران‌های هویتی ارائه می‌دهد نیز بااهمیت است؛ از سویی تأمین و تکمیل هویت انسان را به راهکارهای عملیاتی و جنبه‌های ساختاری که امر اجتماعی با آن پیوند دارد گره می‌زند و از سویی به مسئله شناخت و درون‌مایه‌های معرفتی در مواجهه با انواع بحران‌ها تاکید زیادی دارد.

اگرچه مباحث هویتی همگی از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند لکن مولفه‌هایی که یک هویت مطلوب در حوزه‌های فردی و اجتماعی می‌تواند داشته‌ باشد از نگاه آیات از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. قرآن، نسبت به نقش انسان و مسأله شناخت او اهمیت فوق‌العاده‌ای قائل است و ارتباطی مستقیم میان شناخت انسان و شناخت خداوند برقرار می‌داند؛ به طوری که مسیر تکاملی انسان صرفا با محوریت خداوند و شناخت او معنا می‌دهد. بدیهی است شناخت انسان، به معنای معرفت به شاخصه‌های کمال و ظرفیت‌های وجودی اوست که در مسیر کمال ارزش‌های انسانی به کار گرفته می‌شود و رشد و ارتقا می‌یابد. نقطه فرجامین این نگاه هویتی مطلوب انسانی در قرآن تحت اندیشه انسان کامل دنبال می‌شود که کمال انسان نیز به تکریم و تفضیلی است که خداوند به وی بر اساس عقلانیتش عطا کرده است.

اندیشه “انسان کامل” در گفتمان قرآنی اگرچه به خاطر عمومیت و شمولیت منطق آن، منطبق بر کلیت آحاد انسانی و جمیع افرادی می‌شود که هویت انسانی خود را در مسیر مطلوب رهنمون ساخته‌اند، لکن آنچه در برداشت‌های اول به ذهن متبادر می‌شود بیشتر در قالب هویت فردی مطلوب است و هویت اجتماعی را اغلب در قالب “امّت” و مفاهیم مشابه آن که چشم‌انداز مطلوب تشخصات انسانی  است می‌توان پی‌جویی کرد.

هویت انسانی در ادبیات قرآنی پیش از آنکه وابسته به مشارکت او در جامعه باشد، متکی به موقعیت او در شبکه نظام هستی و بر محوریت خداوند است. این نگاه به هویت، نگاهی بدون قید و لابشرط نیست همچنان که در دانش اجتماعی معاصر مورد تحلیل قرار می‌گیرد؛ بلکه در قرآن هویت، جهت‌دار و به شرط وجود ویژگی‌های مهمی از جمله علم، ایمان و عمل صالح دنبال می‌شود. در واقع جهت ذاتی هویت که برگشتگاه انسان به سوی آن می‌باشد خداوند است و این از مسیر فطرت که هویت واسطه‌ای انسان است فراهم می‌گردد.