بحران مدیریت و ادبیات دفاع مقدس

احمد شاکری

عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

هفته دفاع مقدس در سال جاری با ماههای آغازین دولت جوان و انقلابی سیزدهم قرین است. “وعده” ها و “برنامه” های دولت ها و “انتظارات” و “توقعات” مردم و اقشار و اصناف جامعه، در تکافؤ و توازن با یکدیگر نوید بخش “توفیق” خواهد بود. در هفته دفاع مقدس و به تناسب این رخداد “بی نظیر” و “ظرفیت ساز” در تاریخ انقلاب اسلامی، موضوع مواجهه حاکمیت با این گنجینه ملی-اسلامی به عنوان یک برهه “هویت ساز” مورد توجه قرار می گیرد. دفاع مقدس موثر بر انقلاب اسلامی و خود تاثیر پذیرفته از ارزش ها و مبانی ان است. هیچ واقعه ای کمّا و کیفا در طول چهل ساله گذشته به میزان “دفاع مقدس”، انقلاب اسلامی را “بیمه” نکرده است. بنابر این انتظار “کنشگری” دولت ها در حفظ و تثبیت این میراث، مطالبه ای “اصولی”، ” ضروری” و “واقعی” است. دولت ها به واسطه برخورداری از ارکان “اقتدار”، و “بسط ید” در “تصمیم سازی”، “سیاست گذاری”، “برنامه ریزی” مهم ترین مرجع برای ایراد مطالبه پیش گفته اند. در نتیجه در حیطه “موسع” قدرت خود باید “مسئولیت پذیر” و “پاسخگو” باشند.

دفاع مقدس رخدادی “پیچیده” و “ذوابعاد” است که می توان با “ابزارها”ی متعدد و از “جوانب ” مختلف به ان توجه نمود. در میان ابزارهایی که نسل ها را به شناخت این واقعه مقدور می سازد و ان را به “بطن” و “متن” جامعه می برد، “روایت” ها، “شمول” و “نفوذ” بیشتری داشته اند. “بینش” نسل هایی که در دفاع مقدس شرکت نداشته یا پس از ان به عرصه وجود پا نهاده اند و “گرایش” انان به ارزشهای این واقعه بیش از هر چیز “تحت تاثیر” روایت از ان شکل گرفته است. هر چه زمان ما را از تجربه این واقعه “دورتر” می کند و همان از “شاهدان” بی واسطه ان واقعه می کاهد، ارزش روایت از دفاع مقدس به معنای تنها مجرای “شناخت” و “تجربه” ان بیش از پیش اشکار می گردد. در این میان اما، روایت های مکتوب (مستند نگار-داستانی) پرجلوه تر، پر اقبال تر و پر عنوان تر ظاهر شده اند. بنابر این بی راه نیست که گفته شود خیمه میراث فرهنگی دفاع مقدس بر ستون رکین ادبیات دفاع مقدس استوار گشته است. پس اگر این ستون بر جای افتاده یا خمیده شود، با “بی خبری” و “بی عملی” جامعه مخاطبان نسبت به این میراث ارزشمند مواجه خواهیم بود.

طرح این پرسش که “دولت سیزدهم در ساحت هنر و ادبیات دفاع مقدس چه خواهد کرد؟”، مسبب “نظر” و “تحلیل” این دولت به میراثی است که دولتمردان پیشین بر جای گذاشته اند. این نظر و نگاهِ “متوجهانه”، “عالمانه” و فراگیر” بیش از انکه بر “نتایج” موجود عملکرد دولت ها و ظرفیت های بالفعل و بالقوه در روایت دفاع مقدس توجه نماید، باید بر “کنشگری دولتمردان گذشته” و “روش” مدیریت انها در حوزه ادبیات دفاع مقدس تمرکز یابد. به کار گماری مدیران “جوان”  به عنوان رهیافت جدی دولت سیزدهم در ایجاد “نشاط”، “تحرک” و “پویایی” در بدنه دولت، امر ذی قیمتی است که باید با “عقلانیت انقلابی” همراه شود. و این ممکن نخواهد بود جز با “إشراف” بر ازمون و خطاهای “هزینه بر” و ” فرصت سوز” و البته “درس اموز” و “ایده پرداز” گذشتگان.

بررسی نسبت دولت ها با مقوله ادبیات دفاع مقدس –خاصه ادبیات روایی مستند نگار و مخیل- ساحتی پیچیده، پر مسئله و دشواری است که نمی توان در یک متن کوتاه، حتی رئوس مسائل ان را برشمرد. اقرار زود هنگام به این امر ضروری است که مدیریت فضای ادبی کشور که تا حدود زیادی بنابر روال مستمر، “غیر پاسخگو” بوده و بر آمیزه ای از “اجتهادات شخصی” مدیران ، “سنت های رایج” مدیریتی و “اطلاعات ناقص و غیر منسجم” بنا شده، فاقد “پایگاه تئوریک” یا حتی “منابعی از سنخ تاریخ شفاهی” بوده تا بتواند بر پایه ان، از منظرگاهی “مُشرف” مدعی احاطه بر “تجربه مدیریتی ادبیات دفاع مقدس” باشد. بنابر این در طول چهار دهه گذشته شاهد “تکرار” مخل تجربیات “ناکام” یا شیوه های مدیریتی “مطالعه نشده” و از سوی دیگر مهجور ماندن برخی کنش های مدیریتی “نواورانه” مقطعی بوده ایم. بدیهی است تغییر “نسل های مدیریتی” و “جوان گرایی” به تنهایی نمی تواند بر این معضل بنیادین فائق اید. بلکه محتمل است “ناکامی” ها،  تکرار شده و از “توفیقات” پل مستحکمی برای ایجاد “ثبات” مدیریتی تدارک دیده نشود.

تجربه مدیریتی در حوزه ادبیات (مستند نگار-داستانی) دفاع مقدس در طول چهل سال گذشته، شاهد “تنوع”ی چشمگیر به لحاظ “متعلق”، “روش”، “جهت گیری” و “مرجع” مدیریتی است. در ادامه این یادداشت برانیم تا با شمردن اهم این تنوع، مهمترین “خلأ” های مدیریتی را در ادوار گذشته بیان کنیم.

  • مدیریت دولتی- نیمه دولتی-خصوصی: قبض و بسط های صورت گرفته در تاریخچه ادبیات دفاع مقدس در این باره حائز اهمیت است. شناخت وظایف “رییسی” و “اصولی” دولت ها که غیر قابل واسپاری اند و شناخت “زمین”، “زمانه”، “مرجع” و “هدف” واسپاری برخی از وظایف یا خالی کردن صحنه برای نقش افرینی “موسسات”، “انجمنها”، “نهادهای نیمه دولتی” و “دفاتر ادبی” از اهمیت و حساسیت شایانی برخوردار است.
  • مدیریت متمرکز- فراگیر: گرچه انتظار می رود دولت ها در گستره “فرهنگی”، “زبانی” و “جغرافیایی” ایران اسلامی نقش افرینی کنند. اما فاصله معنی داری همواره میان مدیریت “ادعایی” و “واقعی” در مقوله فراگیری وجود داشته است. انباشت ظرفیت ها نه به عنوان یک “واقعیت طبیعی” که به عنوان “نتایج مدیریت های ادبی-فرهنگی” خود به مانعی جدی در توسعه فرهنگ دفاع مقدس بدل شده است. مدیریت فراگیر، نیازمند “اقدام”، “سیاست گذاری”، “شناخت” و “برنامه ریزی” فراگیر دارد. گرچه بخشی از بار فعال سازی ظرفیت های فراگیر ملی را برخی نهادها و موسسات بر عهده گرفته و در تولید و نشر ارزش های دفاع مقدس فعال نشان داده اند با این وجود “تمرکز” و مدیریت “تمرکز اندیش” و “تمرکز خواه” جزو معضلات مدیریتی عرصه ادبیات دفاع مقدس است.
  • مدیریت منابع (مبادی) در مقابل مدیریت مقاصد (نتایج): در میان شیوه های تاثیر گذاری مدیریتی بر ادبیات دفاع مقدس مدیریت “علت” و “معلول” در ادوار مختلف پی گرفته شده است. در مدیریت منابع، سرچشمه های تجربی و مستندات مدیریت می شود تا سرچشمه روایت دفاع مقدس از “ارزش” و “عمق” برخوردار باشد. در حالی که در شیوه مدیریت “نتیجه”، محصول (متن روایی ادبی) تحت مدیریت قرار می گیرد.
  • مدیریت رکن فاعلی (داستان نویس، خاطره نگار، مستند نگار): علت فاعلی تولید روایت از اهمیت بسزایی برخوردار است. گرچه جنس راویان در حوزه ادبیات داستانی و مستند نگاری با یکدیگر تفاوتهای اشکاری دارد و “الزامات” و “قواعد” در این دو لزوما یکسان نیستند. با این وجود خاصه در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس این انگاره در دوره هایی شکل گرفت که می توان با مدیریت (تاثیر مثبت) و هدایت نویسنده بر فرایند تولید متن تاثیر گذاشت. این حتی در ادواری تلقی استفاده از نویسندگان “روشنفکر” برای روایت از دفاع مقدس را تقویت کرد و به سفارش های داستانی به این طیف منجر شد.
  • مدیریت تبلیغ (جوایز و جشنواره های ادبی): از جمله متعلق های شناخته شده و مورد علایق مدیران در دهه های گذشته خاصه پس از دهه ۶۰، تصور راه میان بری برای “هدایت” و “مدیریت” ادبیات از طریق “تاسیس” جشنواره های موضوعی “دفاع مقدس” یا هدایت جشنواره ها به سمت ارزشها و موضوعات دفاع مقدس بوده است. این تلقی بیش از هر چیز وامدار نگاه “جشنواره محور” و “جشنواره ساز” در مدیریت های فرهنگی و ادبی بود که تا کنون نیز ادامه داشته و به تنوع چشمگیر جشنواره ها و جوایز ادبی و شاخه های انها منجر شده است.
  • مدیریت برون داد (ممیزی): از جمله شیوه های مدیریتی در حوزه ادبیات –خاصه ادبیات داستانی- “کنترل” و “دفع” جریان سیاه نویس و ضد ارزش با تمرکز بر مدیریت کتاب بوده است. این بخش به صورت ویژه جزو اختیارات اداره کتاب وزارت ارشاد بوده است. قبض و بسط ها در میزان استفاده از این امکان در دولت های مختلف یکسان نبوده است. تا جایی که برخی اثار “ممنوع الانتشار” یا محکوم به رعایت “اصلاحیه” در دولت های لیبرال مسلک اجازه چاپ گرفته و تنها مدیریت های مضیق زمان انتشار انها را به تاخیر انداخته اند.
  • مدیریت نشر (حمایت از ناشران): از جمله رهیافتهای مدیریتی که بر اساس مسئله شناسی و برجسته سازی حوزه نشر پس از تصور فراغت از ارکان دیگری چون تولید رونق گرفت، معضل “نشر” بود. برند سازی از برخی ناشران موضوعی که در موضوع دفاع مقدس کار می کردند یا حتی قالبهای مشخصی چون “مستند نگاری” را در دستور کار خود قرار دادند و حتی همراهی با این ناشران در حوزه “ممیزی” بر اساس “اعتماد” از جمله روشها و فروع مدیریتی ادبیات دفاع مقدس بوده است.
  • مدیریت چهره های ادبی (شخصیت محوری-چهره سازی): از جمله شیوه های مدیریتی راه یافته به کنشگری دولت ها و برخی نهاد ها و موسسات تلاش برای برجسته سازی ادبیات دفاع مقدس از مجرای سرمایه گذاری مادی و معنوی در چهره سازی از نویسندگان ممحض در این شاخه بوده است. برخی نهادها و مجموعه ها هزینه های مادی و معنوی گزافی برای حصول نتیجه انجام دادند و با “ترجمه” و ایجاد “فضای” مناسب برای رشد چهره ها، تلاش کردند از قبل انها برای ادبیات دفاع مقدس جایگاه سازی کنند. گرچه “تغییر” یا “استحاله” برخی چهره ها در طول زمان، این مجموعه ها را در نیل به مقاصد خود ناکام گذاشت.
  • مدیریت مخاطب: راهکار دیگری که برخی مدیریت های ادبی بدان اصالت داده یا بر انجام ان اهتمام ورزیدند “تحریک” یا “هدایت” مخاطبان بالقوه و بالفعل ادبیات دفاع مقدس برای دنبال کردن اثار مستند نگار یا داستانی در ذیل ناشر خاص یا نویسنده خاص یا موضوع خاص بوده است. مدیریت “تقاضا” و “نیاز” در مخاطب می توانست ضامن حیات چرخه تولید و مصرف ادبیات دفاع مقدس باشد. در این شیوه از برخی روش های تبلیغی و بهره گیری از حمایت برخی “سلبریتی” های هنری در توجه دادن مخاطب به ادبیات دفاع مقدس استفاده شد.
  • مدیریت کمّی (شمارگان-عناوین): در این شیوه مدیریت ادبی تلاش کرد تا با افزودن بر شمارگان اثر و انتشار تعداد عناوین قابل توجه برخی خلا ها و ناکامی ها را در زوایای ادبیات دفاع مقدس جبران کند.
  • مدیریت جریانی (حمایت از جریانهای همسو و مواجهه با جریانهای مقابل-معارض): شیوه مدیریت جریانی نسبت به برخی شیوه های دیگر پیچیده تر و دیریاب تر به نظر می رسید. چرا که شناخت جریانها و مولفه ها و ارکان ان نیازمند اشرافی فراگیر داشت. از سوی دیگر با اغاز دهه ۷۰ و در طی سه دهه گذشته جریان سنتی ادبیات متعد- ادبیات روشنفکر، اضلاع ناشناخته و چند بعدی دیگری نیز پیدا کرد که در سایه روشن جریانهای شناخته شده زندگی کرده و می کنند و اگاهی از حضور و نقش افرینی انها، نتایج و اثار عملکرد انها، چیستی و مبدا و خاستگاه انها و زوایای فکری شان امری سهل و مقدور مدیریت های ادبی نبود. لذا امروزه با جریانهایی مواجه هستیم که از دل جریان ادبی متعهد بیرون امده با این وجود به جریان شبه روشفنکری نزدیک بوده و بر اساس مبانی و ارزشهای انها در حوزه ادبیات جنگ می نویسند با این وجود همواره از حمایت مادی و معنوی هر دو جریان شبه روشنفکر و متعهد برخوردارند. امر پارادوکسیکالی که از پیچیدگی این شبه جریانها حکایت دارد.
  • مدیریت فراگیر (تسامحی، جذبی) در مقابل مدیریت (تدافعی، حداقلی): از جمله موضوعات و مسائل همیشگی در طول تاریخ ادبیات دفاع مقدس نحوه مدیریت دو جریان متعهد و روشنفکر بوده است. شعار دقیق و درست “جذب حداکثری و دفع حداقلی” با وجود ایضاح و شفافیت، در عمل واکنشها و تدابیر مدیریتی متفاوتی را رقم زده است و افراط و تفریط هایی را موجب شده است. تا جایی که عموما “شبه روشنفکران” در هر دو قسم دولت های “انقلابی” و “لیبرال مسلک” بر صدر نشسته اند. چرا که مدیران متعهد برای جذب بیشتر انها را گرامی داشته و مدیران لیبرال مسلک بنابر رویکرد بنیادین شان با انها دمخور بوده و بر صدرشان نشانده اند.
  • مدیریت بیناقالبی(برجسته سازی میان قالب ها): مدیریت های ادبی خاصه در ادبیات دفاع مقدس در برهه هایی مشخص با طرح قالبهای میانی چون “زندگی نامه داستانی” تلاش کردند فرایند تولید رمان خلاق از خاطرات و مستند نگاری های دفاع مقدس را مدیریت کرده و ان را تسهیل کنند. امری که در دهه اخیر رو به افول نهاد.
  • مدیریت تجربه زیستی: از راهکارهای مدیریتی خاصه برای دو قشر (روشنفکران و نسل جامانده از دفاع مقدس) امکان موقعیت سازی دفاع مقدس برای این قشر به غرض تجربه اندوزی و امید خلق اثار روایی داستانی بود. برخی نویسندگان بعضا همسو با ارزشهای انقلاب در همان دوران جنگ به خطوط پشت جبهه اعزام شدند و اثار داستانی-مستند نگاری را در حوزه دفاع مقدس تولید کردند. در دهه های بعد نیز امکان بازدید جمعی از موقعیت های جنگ و تجربه های نزدیک به دفاع مقدس برای برخی نویسندگان فراهم شد. این روند در موضوع “مدافعان حرم” و خاصه انچه در “سوریه” در جریان بوده و هست شدت بیشتری یافت و حضور نویسندگان و تسهیل در این امر به غرض مدیریت تولید روایت به یک روال تبدیل شد.
  • مدیریت بینا نوعی (اقتباس از ادبیات به انواع روایی دیگر): برخی نهاد ها و مجموعه ها به غرض عنوان سازی و برند سازی از ادبیات دفاع مقدس و تکثیر و تعمیق مخاطبان ان و فعال سازی ظرفیت مخاطبان بالقوه رایزنی هایی را برای اقتباس تلویزیونی و سینمایی از برخی اثار مستند نگار و داستانی دفاع مقدس انجام دادند. گرچه تعداد این اقتباس ها چندان زیاد نیست اما توجه مخاطبان خاص سینما به موضوعی که پیش از این ادبیات دفاع مقدس از ان روایت کرده است از اهمیت برخوردار بود.
  • مدیریت علمی(نظری): از دیرباز این احساس نیاز شدت می یافت که ادبیات دفاع مقدس نیازمند جایگاهی نظری و تئوریک است تا بتواند با استقراء اثار تولید شده و انتزاع قواعد ان را به صورت ساختارمند ارائه کرده و. حتی به تدوین “مکتب ادبی انقلاب اسلامی” نایل شود. رسانه ها و مطبوعات و همچنین نهاد های مختلف و دفاتر ادبیات با برگزاری کرسی های علمی، میزگردها، اقتراح ها، انتشار مقالات و کتب علمی پژوهشی، برگزاری سمینار ها به این امر همت گماردند. با این وجود مدیریت نظری ادبیات دفاع مقدس در موطن خود یعنی محافل دانشگاهی همچنان مهجور مانده است. حتی با تاسیس رشته ادبیات پایداری خلا تئوریک در این زمینه برطرف نشده است.

نکته ای که وجود دارد این است که ما همچنان درباره نظام و تاریخ و سیر  تطور و نتایج و پیامدهای واقعی شیوه ها و متعلق های مدیریت ادبیات –خاصه ادبیات دفاع مقدس- در طول چهل سال گذشته نیازمند مطالعه و جمع اوری اطلاعات و تجربیات هستیم. برخی مدیریت ها در حقیقت بیش از انکه حقیقتا “مدیریت” ادبی باشند تنها “رفتارهای مدیریتی” بوده اند که از منظر  و جایگاه “مدیر” صادر شده اند.

اما سه محور “اساسی” و “کلیدی” و “راهبردی” در حوزه “مدیریت ادبیات” همچنان “مفقود” اند.

نخست “مدیریت اینده نگر” کسانی که در حوزه ادبیات داستانی نفس کشیده و در فضای ان حضور داشته اند احتمالا نشانه ای از مدیریت اینده نگر یعنی مدیریتی که “سند چشم انداز مدیریتی کوتاه مدت یا بلند مدت، ملی” سراغ نخواهند داشت. واقعیت ان است که “اینده” شروع شده است. در سطح ملی با روی کار امدن هر دولتی “اینده” بیش از انچه مدیران ادبی بدان می اندیشند نزدیک و قریب الوقوع است.

دوم مدیرت جامع کلان نگر: ما نیازمند مطالعاتی در حوزه مدیریت فرهنگی و خاصه در حوزه مدیریت ادبی و خاص الخاص مدیریت ادبیات دفاع مقدس هستیم. به نظامی نیاز داریم که محدوده عمل هر یک از شیوه ها و انواع مدیریتی را تعریف کرده و تجربه های مدیریتی گذشته را رصد کرده باشد. مدیریت “فعال” به واقع “ترکیبی” خلاقانه از نحوه های مدیریتی با شناخت “زمانه” است. ما برای این کار به پرورش مدیران ادبی همت نگماردیم و برای ان نیز مرجعی تدارک ندیده ایم.

سومین حلق مفقوده مدیریت گذار است. اینکه در گذشته مدیریت ادبی چه بودایم خود یکی از ارکان و اینکه در اینده چه خواهیم بود و چه زمانی بدان خواهیم رسید رکن دیگر است. اما رکن مهم دیگری وجود دارد و ان اینکه چگونه “گذشته” را به “اینده” متصل خواهیم کرد. چگونه این “خلأ” را پر خواهیم کرد.

همانطور که در پیشانی این یادداشت امد، انچه موفقیت دولت سیزدهم را تامین و تضمین خواهد کرد “بازاندیشی” و “بازبینی” شیوه های مدیریتی در سطح کلان و ملی است. این “مهم ترین” و “کلیدی ترین” قدمی است که متولیان فرهنگ، خاصه ادبیات باید بدان بیندیشند.