علامۀ طباطبایی و تحلیلی از واقعۀ کربلا

علامۀ طباطبایی و تحلیلی از واقعۀ کربلا

نوشتاری از محمدعلی اردستانی عضو هیات علمی گروه فلسفه پژوهشکده حکمت و دین پژوهی

علامۀ طباطبایی، تنها مسیر در برابر امام حسین – علیه السلام – در شرایط آن ایام را شهادت می‌بیند. ایشان واقعۀ کربلا و مصائب وارد بر خاندان اهل بیت – علیهم السلام – و سخنرانی‌های امام زین العابدین- علیه السلام – و زینب کبری – علیها السلام – به خصوص را سبب رسوایی بنی امیه و عاملی مؤثر در براندازی حکومت آنان و استوارتر ساختن ریشۀ شیعه می‌داند.

علامۀ طباطبایی اظهار می‌دارد که کسى که در تاریخ حیات امام‏ حسین‏ – علیه السّلام – و یزید و اوضاع و احوالى که آن روز حکومت مى‌کرد، دقیق شده و در این بخش از تاریخ، کنجکاوى نماید، شک نمى‌کند که آن روز در برابر امام‏ حسین‏ – علیه السّلام – یک راه بیشتر نبود و آن همان کشته شدن بود، و بیعت یزید که نتیجه‌اى جز پایمال کردن علنى اسلام نداشت، براى امام مقدور نبود.

دلیل این سخن آن است که یزید که احترامى براى آیین اسلام و مقررات آن قائل نبود و بند و بارى نداشت، بی باکانه به پایمال کردن مقدسات و قوانین اسلامى تظاهر نیز مى‌کرد، ولى گذشتگان وى اگر با مقررات دینى مخالفت مى‌کردند، آنچه مى‌کردند در لفافۀ دین مى‌کردند و صورت دین را محترم شمرده و با یارى پیامبر اکرم – صلّى اللّه علیه و آله – و سایر مقامات دینى که مردم براى ایشان‏ معتقد بودند، افتخار مى‌نمودند.

از اینجا روشن مى شود که سخن بعض مفسران حوادث که این دو پیشوا یعنی امام حسن – علیه السلام – و امام حسین – علیه السلام -، دو سلیقۀ مختلف داشتند و امام حسن – علیه السلام – مسلک صلح را مى‌پسندید و  امام حسین – علیه السلام – جنگ را ترجیح مى‌داد، چنانکه آن برادر با داشتن چهل هزار مرد جنگى با معاویه صلح کرد و این برادر با چهل نفر به جنگ یزید برخاست، سخنى نابجاست؛ زیرا مشاهده می‌شود که همین امام حسین – علیه السلام – که یک روز زیر بار بیعت یزید نرفت، ده سال در حکومت معاویه به سر برد و مانند برادرش امام حسن – علیه السلام – هرگز سر به مخالفت برنداشت.

حقا اگر آنان با معاویه مى‌جنگیدند، کشته مى‌شدند و براى اسلام، کمترین سودى نمى‌بخشید و در برابر سیاست حق به جانبى معاویه تأثیری نداشت که خود را صحابى و کاتب وحى و خال‌المؤمنین معرفى کرده و هر دسیسه را به کار مى‌برد. گذشته از آنکه با تمهیدی که معاویه داشت، مى‌توانست آنان را به دست کسان خودشان بکشد و خود به عزایشان نشسته و به مقام خونخواهى بیاید، چنانکه با خلیفۀ سوم نظیر همین معامله را کرد.

واقعۀ کربلا و اسیرى زنان و دختران اهل بیت – علیهم السلام – و شهر به شهر گردانیدن ایشان و سخنرانی‌هایى که امام چهارم زین العابدین- علیه السلام – و دختر امیرالمؤمین – علیه السّلام – زینب کبری – علیها السلام – که جزء اسیران بودند، در کوفه و شام نمودند، بنى امیه را رسوا کرد و تبلیغات چندین سالۀ معاویه را از کار انداخت و کار به جایى کشید که یزید از عمل مأموران خود در ملأ عام بیزارى جست.

واقعۀ کربلا عامل مؤثرى بود که با تأثیر مؤجل خود، حکومت بنى امیه را برانداخت و ریشۀ شیعه را استوارتر ساخت و از آثار معجل آن، انقلابات و شورش‌هایى بود که به همراه جنگ‌هاى خونین تا دوازده سال ادامه داشت و از کسانى که در قتل امام شرکت جسته بودند، حتى یک نفر از دست انتقام نجستند.