جریان متجدد در کشور قبل و بعد از انقلاب ظهور و بروز دارد

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی- ترویجی با موضوع «جریان متجدد و ثبات سیاسی جمهوری اسلامی ایران» توسط گروه مطالعات انقلاب اسلامی به صورت مجازی تحت نرم افزار اسکایپ، صبح روز چهارشنبه مورخ ۲۰ اسفندماه ۱۳۹۹ برگزار شد.

در این کرسی علمی، آقای دکتر حمید هوشنگی به عنوان ارائه دهنده و آقای دکتر محسن ردادی و دکتر مصطفی غفاری به عنوان ناقد حضور داشتند. دبیر علمی این کرسی، دکتر علی حمزه پور بودند.

ابتدا با استعانت از کلام الله مجید جلسه آغاز شد. دکتر حمزه پور ضمن خیرمقدم به اساتید و ناقدین گرامی و حضار محترم و با تاکید بر اهمیت موضوع و ضرورت مدیریت جامعه پذیری منفی در نظام اسلامی در جهت تقویت ثبات سیاسی کشور، جلسه را شروع کردند و از دکتر هوشنگی برای ارائه مطالب دعوت به عمل آوردند.

سپس دکتر هوشنگی به ارائه ایده های خود پرداختند و گفتند: باید به یک مدلی متناسب با گفتمان انقلاب اسلامی نسبت به تاثیرگذاری نخبگان فکری و اندیشه ای در ثبات سیاسی جمهوری اسلامی ایران برسیم. بر اساس مدل هنجاری در ثبات سیاسی، هر چیزی که نظام را از وظایف اش دور کند منجر به بی ثباتی سیاسی می شود. لذا چیزی که موضوعیت دارد ارزشهای برآمده از انقلاب اسلامی است که باید مورد سنجش قرار گیرد. این ارزشها بر اساس شعارهای محوری انقلاب مشتمل بر استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که محوری ترین شعار انقلاب بود گزینش شد و با مراجعه به دیدگاههای حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری(مدظله العالی) از منظر پرتکرار بودن، مورد تایید قرار گرفت. همچنین از مجموعه مدلهای جریان شناسی، با توجه به اینکه عنصر دین در جریان شناسی حاضر اهمیت محوری دارد، مدل جریان شناسی سه گانه آیت الله رشاد مبنا قرار گرفت.

وی ادامه داد: جریان متجدد در کشور قبل و بعد از انقلاب ظهور و بروز دارد و کشور را تحت تاثیر قرار داده است. اگر چه روشنفکری در ایران جریان همگنی نیست و از طیف بندی دینی تا لیبرال گسترده است. در موضوعات محوری ارزشهای انقلاب اسلامی مبتنی بر استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی از بیانات حضرت امام(ره)، گویه هایی مشتمل بر استکبارستیزی، حمایت از مستضعفان جهان، منشا الهی داشتن آزادی، حدود آزادی، نفی آزادی لیبرال، تقدم آزادی معنوی بر مادی، جامعیت اسلام و کارآمدی آن، مخالفت حکومت اسلامی با استبداد و … مورد استخراج قرار گرفت. در مقابل برای جریان متجد، جهانی شدن مسئله محوری است و امری محتوم است و چیزی به نام استقلال مورد پذیرش قرار نمی گیرد و مدعی هستند که مفهوم خودش را در زمان حاضر از دست داده است و حتی حاکمیت مطلق ملی را نیز منسوخ شده می دانند. استقلال فرهنگی، هرگونه ناسیونالیسم، هویت ملی و بازار ملی را نفی می کنند و حتی برخی همچون آقای سروش، مفهوم خودکفایی را تمسخر می کند. لذا این جریان با شاخص استقلال به عنوان ارزش محوری در نظام اسلامی فاصله زیادی دارند و در نتیجه از این منظر به بی ثباتی سیاسی دامن می زنند. در مورد شاخص آزادی نیز حتی برخی همچون سروش، آزادی دینی را قبول ندارند و معتقدند اسلام در مورد آزادی حرفی ندارد و باید به حقوق طبیعی مبتنی بر عقل بشر که همان آزادی لیبرالی است مراجعه کرد. آزادی در حکومت اسلامی نفی می شود و این با اندیشه امام(ره) و ارزشهای انقلاب اسلامی مغایر بوده و موجب بی ثباتی سیاسی می شود. آخرین شاخص جمهوری اسلامی است که جریان متجدد که به لیبرال دموکراسی معتقد است ولایت فقیه را از نظر ماهوی دارای تعارض با آزادی می بیند. آقای بشیریه حکومت ولایت فقیه را مقابل جامعه باز می پندارد. در اندیشه این جریان، مشروعیت مبتنی بر مردم و رضایت آنان است و سایر مفاهیم مشروعیت بخش نادیده انگاشته می شود. البته در مقابل این شعارهای زیبا، در اظهار نظرها در مورد مردم آنان را توده تلقی کرده و اظهار می کنند که بعضا مردم نمی فهمند و جامعه توده وار نباید در سیاست مشارکت کند. این نگاه مبتنی بر لیبرال دموکراسی حکومت مبتنی بر ولایت فقیه را کنار می زند و اختیاراتش را توتالیتر پاتریمونیالیسم می داند. لذا از این منظر ثبات سیاسی را به چالش می کشند.

سپس دکتر غفاری به عنوان ناقد بیان کردند: بهتر است برای بررسی عوامل ثبات و بی ثباتی به جای تمرکز بر مسائل فکری کنشهای جریانها را مورد مطالعه قرار دهیم تا بر این اساس پیچیدگی ها و ابعاد مختلف موضوع در طیف های مختلف و زمانهای مختلف را در کنشهای سیاسی مورد نظر قرار دهیم و دچار تقلیل گرایی در تحلیل نشویم. ضمن اینکه جریان متجدد در بسیاری از موارد دارای دیدگاهها و کنشهای سیاسی موید انقلاب اسلامی و ایجاد کننده ثبات سیاسی انقلاب بوده اند. اینکه شعارهای انقلاب را نیز معیاری برای سنجش ارزشها و بازنمایی آن بدانیم بنده قانع نشدم. از طرفی همین وجود آزادی برای اظهار نظهای مخالف برای جریانهای متجدد خود از دستاوردهای انقلاب در تحقق ارزش آزادی می باشد لذا نمی توان این اظهار نظرها را دلیلی بر بی ثبات سازی آنان تلقی کرد. انقلاب اسلامی بسیاری از دیدگاههای مخالف را در خود جذب و هضم نموده است و مشکلی از باب بیان نظرات مخالف وجود نداشته است و چه بسا طرح این موارد در مواردی موجب تقویت و ثبات جمهوری اسلامی ایران نیز شده است. لذا پیشنهاد می شود در جهت تکمیل موضوع، فرصت پژوهشی موسع تری به موضوع به صورت عمیق تر پرداخته شود.

سپس دکتر ردادی به عنوان ناقد دوم به بیان مطالب خود پرداختند: جدای از محاسن مطالبی که بیان شد جهت تکمیل چند نکته عرض می شود. سوال اصلی باید بیشتر منقح می شد. با توجه به اینکه ثبات سیاسی بیشتر در حیطه عمل اتفاق می افتد و اینکه شکافهای فکری را تاثیرگذار در ثبات سیاسی بدانیم محل تامل است. اینکه دیگر شعارهای انقلاب پرتکرار نبوده اند محل بحث است و علت انتخاب این شعار خیلی روشن نیست ضمن اینکه اگر استدلال می شد چون تنها شعالری است که در قانون اساسی آمده است مورد قبول تر بود اگرچه در قانون اساسی این شعار را استقلال، آزادی و حکومت اسلامی بیان می کند. اینکه بهترین مدل جریان شناسی مدل سه گانه آیت الله رشاد است هم لازم است بیشتر تبیین شود. همچنین وقتی گفته می شود آزادی، تنها به عناصر سلبی توجه شده و عناصر ایجابی ذکر نشده است. بحث حمایت از مستضعفین قاعدتا زیر عنوان ارزشهای دیگری همچون عدالت می گنجد که اگر این اترزش هم مورد بررسی قرار می گرفت بهتر بود آنجا طرخ موضوع شود. ضمن اینکه در مورد خودکفایی برخی صاحب نظران از جمله دکتر خرمشاد هم معتقدند که امری تاکتیکی در زمان خود بوده است و الان بهتر است وابستگی پیچیده متقابل به جای آن در دستور کار قرار بگیرد و لذا وفاق کاملی در این امر وجود ندارد. راجع به نقد دیدگاه جهانی شدن نکاتی گفته شد اما راجع به نقد گفتمان صرف ملی گراهایی مثل آقای جواد طباطبایی مطلبی ذکر نشد. همچنین تکنوکراتهایی مثل جریان کارگزاران اثری به مراتب بیشتر از جریانهای روشنفکری بر ثبات سیاسی جمهوری اسلامی داشته اند که نادیده گرفته شد.

در پایان دکتر هوشنگی ضمن قدردانی از ناقدین محترم به نقدهای مذکور پاسخ گفتند: علت اینکه کنشها مورد سنجش قرار نگرفت مدل تحقیق مبتنی بر رویکرد هنجاری در ثبات سیاسی بود. راجع به شعار حکومت اسلامی از دو ماه قبل از انقلاب اسلامی در دی ماه ۱۳۵۷ حضرت امام(ره) مبحث جمهوری اسلامی را طرح نمودند و از آن پس این کلید واژه برجسته شد. ضمن اینکه مغایرتی ندارد حکومت اسلامی مفهوم کلانی است که در حال حاظر ظرف آن جمهوری اسلامی است. اینکه برخی روشنفکران در جهت تایید جمهوری اسلامی ایران مواضع یا کنشهایی داشته اند نفی نمی شود اما برآیند کار مورد توجه بوده است و در این تحقیق خروج از حدود ارزشها مورد نظر بوده است و تمرکز نیز بر روی ۴ نماینده جریانهای روشنفکری قرار گرفت نه همه آنان. اینکه چرا از مدل سه گانه آقای رشاد استفاده شد برای این بود که محوریت جریان شناسی ما دین بود و این مدل بهتر آن را تبیین می کرد.

در نهایت دکتر حمزه پور یک جمعبندی از بحث ارائه نمودند و بحث خاتمه یافت.