راهبردهای ریشه‌نگرانه در مواجهۀ دولت اسلامی با بی‌حجابی

با وجود این‌که حجاب و عفاف، مقولاتی فرهنگی هستند و باید در درجۀ نخست، از سازوکارهای فرهنگی برای علاج و اصلاح آنها استفاده کرد، امّا نباید از اجرای «حدود الهی» نیز منصرف شد.

راهبردهای ریشه‌نگرانه در مواجهۀ دولت اسلامی با بی‌حجابی

یادداشتی از مهدی جمشیدی، عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
منتشر شده در خبرگزاری مهر

[۱]. راهبرد معطوف به دوگانۀ «انسداد / رهاسازی» رسانه‌های نوپدید غربی

از جمله مهم‌ترین مشوّق‌ها و محرّک‌های بدحجابی در زنان، «رسانه‌های نوپدید» هستند، از قبیلِ «شبکه‌های تلویزیونیِ ماهواره‌ای» و «فضای مجازی». ازیک‌سو، ما قدرتِ اثرگذاریِ محتوایی بر این ابزارها نداریم و نمی‌توانیم برای آنها تعیین کنیم که چگونه باشند و چگونه نباشد، و ازسوی‌دیگر، بسیاری از آنچه که در داخل برای حاکم‌گردانیدنِ فرهنگِ حجاب و عفاف انجام می‌دهیم، به‌واسطۀ تأثیرِ مخرّب و خنثی‌کنندۀ این رسانه‌ها، از دست می‌رود. تنها راهی که باقی می‌ماند، کوشش در امتدادِ «مرزبندیِ فرهنگی» است؛ یعنی باید «حصارها» و «حریم‌ها» ی فرهنگیِ خویش را، مستحکم سازیم و مجالِ «نفوذ» و «رخنه» ندهیم. این امر میسّر نیست، مگر از طریقِ کنارنهادنِ رویکردِ «رهاسازیِ» رسانه‌ها و پایان‌دادن به سیاستِ «درهای بازِ فرهنگی» که در حقیقت، بر «ولنگاریِ فرهنگی» دلالت دارد.

افزون‌بر «عدم‌اختلاط» با جهان‌های فرهنگیِ بیگانه و کاربستِ راهبردِ «منع» و «محدودیّتِ» فرهنگی، باید این ابزارها و امکان‌های رسانه‌ای را، «بومی‌سازی» کنیم و شکلِ «وطنی» و «داخلیِ» آن را به مردم ارائه نمائیم تا احساس نشود که فرصت‌های ارتباطی و آزادیِ عمل از آنها ستانده شده و نظامِ‌جمهوریِ‌اسلامی در پیِ ایجادِ خفقان و استبداد است.

[۲]. راهبرد معطوف به دوگانۀ «مهار / خویش‌مختاری» چهره‌های فرهنگی و هنری

عاملِ بسیار تعیین‌کننده و مؤثّرِ دیگر بر وضعِ بدحجابی در جامعه، شکل‌گیریِ «گروه‌های مرجعِ جدید» از اوایلِ دهۀ هفتاد به این‌سو هستند که اغلب، تقیّد و تعهّدی به معیارهای اسلامی و اخلاقی ندارند و دچارِ اباحی‌گری‌اند. مرجعیّتِ اجتماعیِ «چهره‌ها» (سلبریتی‌ها)، موجب شده که انتخاب‌ها و ترجیح‌های فرهنگیِ آنها، از جمله در عرصۀ حجاب و پوشش، برای جوانان نیز جذاب و قابل‌اقتباس باشد. در واقع، اینان هم به‌دلیلِ برجستگی در عرصۀ خاصی همچون هنر، در «حاشیۀ امن» قرار گرفته‌اند و از مواجهات و برخوردهای جدّی، برکنار هستند، و هم از قدرتِ «اثرگذاریِ اجتماعیِ بالا» یی برخوردارند و می‌توانند به فرهنگِ عمومی، جهت بدهند. خط‌شکنیِ فرهنگی و هنجارشکنیِ ارزشیِ اینان، جامعه را نسبت به ضوابط و معیارها، «سست» و «بی‌تعلّق» می‌کند، بلکه کسانی را تشویق به «درنوردیدنِ خطوطِ قرمزِ فرهنگی» می‌کند و به آنها، «جسارت» و «گستاخی» می‌بخشد.

این قدرتِ اجتماعیِ پراکندۀ نامحسوسِ خویش‌مختار، باید «مهار» و «هدایت» شود و «قواعد» و «معیارها» ی ارزشیِ نظامِ‌جمهوریِ‌اسلامی را بپذیرد. هرگونه مماشات و عقب‌نشینی دراین‌باره، بر آشفتگی و افسارگسیختگیِ اوضاع می‌افزید و موجبِ شتاب‌گرفتنِ بدحجابی می‌شود. همزمان باید تلاش شود که ازیک‌سو، شخصیّت‌های هنریِ انقلابی و همسو، به چهره‌های مؤثّر تبدیل شوند، و ازسوی‌دیگر، گروه‌های مرجعِ اجتماعی تغییر کنند و نیروهای دیگر، جایگزینِ هنرمندان شود یا به سهمِ بیشتری دست یابند. به‌عبارت‌دیگر، اصلِ این‌که هنرمندان به مؤثّرترین و پُرنفوذترین طبقۀ اجتماعی تبدیل شده باشند و بتوانند مطابقِ میلِ خود، جریان‌سازی و گفتمان‌پردازی کنند، یک آسیب و چالش است.

[۳]. راهبردِ معطوف به دوگانۀ «درون‌دینی / برون‌دینی» بودن استدلال مخالفت با بدحجابی

شکافِ دیگری که تعیین‌کننده است و نظامِ‌جمهوریِ‌اسلامی باید موضعِ خویش را نسبت به آن مشخص کند، این است که بر اساسِ چه «استدلال» و مبتنی بر کدامِ «چارچوب» و «منطق»، بدحجابی را ضدّارزش قلمداد می‌کند و آن را برنمی‌تابد. مهم‌ترین مسأله‌ای که دراین‌باره خودنمایی می‌کند، «درون‌دینی» یا «برون‌دینی» بودنِ منطق ما است. بدحجابی نارواست، چون «حرامِ اجتماعی» است، یا به‌دلیلِ این‌که «قانون‌شکنی» است؟! مستندِ ما، «حکمِ شرع» است یا «الزامِ قانون»؟! یا هر دو و «حرامِ ضدّقانونی»؟! و اگر هر دو، کدام‌یک تقدّم و ترجیح دارد؟! چنانچه به «دین» ارجاع داده شود، در مقابل گفته خواهد شد که در دین، «اجباری» نیست و «دینِ دولتی و تحمیلی»، راه به‌جایی نخواهد، و اگر به «قانون» ارجاع داه شود، در مقابل گفته خواهد شد که مبنای وضعِ قانون، خودِ «مردم» هستند و اگر «همه‌پرسی» برگزار شود، مردم به حجابِ اجباری رأی نخواهند داد. ما باید فهرستی از «منطق‌ها» و «استدلال‌ها» ی مواجهه‌ای و انتقادی را شناسایی و تدوین کنیم و قدرتِ هر یک را بسنجیم و تأمّل کنیم که با کاربستِ هر کدامِ از آنها، با چه «گفته‌های مقاومت‌آمیز و نقضی» روبرو خواهیم شد.

مخالفت با بدحجابی و مواجهۀ دولتی با آن، باید مبتنی بر «دلیل» باشد و دلیل باید به‌گونه‌ای ساخته‌وپرداخته شود که «فراگیر» و «غیرشکننده» باشد. دراین‌باره، با شبکه‌ای از مفاهیم روبرو هستیم: «قانون / ضابطه / جرم / هرج‌ومرج»، «هنجار / عُرف / ارزش / فرهنگ / انحراف»، «حرام / معصیت / گناه / فساد»، «اخلاق / حیا / عفت / پاکدامنی / وقار / متانت / شخصیّت»، «خانواده / وفاداری / خیانت»، «عقده / خلاء / کمبود / خودنمایی / بیماریِ روانی»، «شخصی / خصوصی / فردی / عمومی / اجتماعی» و ….

[۴]. راهبرد معطوف به دوگانۀ «نرم / سخت» بودن نوع مواجهۀ دولت اسلامی

درست است که «اقناع» و «توجیه‌گری»، اصالت دارد و باید جامعه را به «رشدِ معرفتی» و «بلوغِ فکری» رساند تا به‌گونه‌ای «داوطلبانه» و «خودجوش»، حجاب و عفاف را به‌عنوانِ یک ارزشِ عالیِ انسانی و دینی، بپذیرد، امّا همواره این‌طور نیست که همگان، «مشکلِ شناختی» داشته باشند و در صورتِ عرضۀ «دلیل»، رفتارِ خود را تغییر دهند، بلکه چه‌بسا کسانی با وجودِ علم به حکمت و فوایدِ حجاب و نظرِ شرع دربارۀ آن، باز میل به تخطی و کج‌روی دارند. نمی‌توان در انتظار نشست که چنین افرادی، شاید روزی به این نتیجه برسند که رعایتِ حجاب و عفاف در عرصۀ عمومی، لازم است و باید برهنگی و عریانی و تبرّج را کنار بگذارند، بلکه دولتِ اسلامی موظّف برای «حفظِ مصالحِ عالیِ جامعه»، پس از آن‌که مراحلِ ابتدایی «تذکّر» و «تعلیم» و «هشدار» را طی کرد، در برابرِ این حرامِ اجتماعی، قاطعانه بایستد و به چنین افرادی، اجازۀ «تجاهر به فسق» و «افساد در جامعه» را ندهد.

پس با وجودِ این‌که حجاب و عفاف، مقولاتی فرهنگی هستند و باید در درجۀ نخست، از سازوکارهای فرهنگی برای علاج و اصلاحِ آنها استفاده کرد، امّا نباید از اجرای «حدودِ الهی» نیز منصرف شد و به «روش‌های نرم و گفتاری» و «توصیه» و «موعظه» بسنده کرد، بلکه باید «قدرتِ قهریۀ دولتِ اسلامی» را به صحنه آورد. ازاین‌رو، نه‌فقط لازم است «طرحِ گشت‌های ارشاد»، دوباره اجرا شود، بلکه باید همچون گذشته، «نیروی مقاومتِ بسیج» نیز به‌منظورِ «احیای فضای ارزشی و انقلابیِ شهر» و «نشان‌دادنِ اقتدار و عظمتِ فرهنگیِ دولتِ اسلامی»، ایست‌های بازرسیِ شبانه را راه‌اندازی کند. پس هم نیروی انتظامی باید به عرصۀ مبارزه و مقابله بازگردد، و هم نیروی مقاومتِ بسیج. البتّه این روند، شاید بیش از بیست‌درصد از حجمِ برنامه‌های گسترشِ فرهنگِ حجاب و عفاف را دربرنگیرد، امّا وجودِ آن، بسیار ضروری است، به‌خصوص در شرایطِ کنونی که کسانی از زنان، با انگیزه‌های خصمانه و فاسد، جسور و گستاخ نیز شده‌اند و الزم‌های ساده و بدونِ پشتوانۀ قدرتِ قهریه را برنمی‌تابند.

اگر کسانی با دلیل، تغییرِ رفتار نمی‌دهند، و آگاهانه و قاطعانه، اصرار بر فضیلت‌سوزی و لجن‌پراکنی در عرصۀ عمومی دارند، دولتِ اسلامی نباید از ترسِ متهم‌شدن به «خشونت» و «تندروی» و «قشری‌گری» و «اجبار» و «تحمیل»، از زیرِ بارِ اجرای احکامِ الهی، شانه خالی کند و با بی‌اعتنایی و اغماضِ خویش، زمینه و بستر را برای «شیوعِ هرچه‌بیشترِ منکرِ بدحجابی و برهنگی»، فراهم سازد. کسانی که با «دلیل» و «برهان»، بدحجابی را کنار نمی‌گذارند، باید به‌سببِ «هراس از هیبتِ و اقتدارِ دولتِ اسلامی»، حجاب را محترم و لازم بشمارند.