به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به یمن ۲۳ سال دوران نبوت پیامبر اکرم(ص)، مجموعه ارزشمند «از نگاه نبوی(ص)»، در قالب ۲۳ دفتر سعی دارد تا موضوعات متنوعی را در عرصههای اعتقادی، معرفتی، عرفانی، اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی، ادبی، حقوقی، سیاسی و… از نظرگاه نبی مکرم اسلام(ص) برای مخاطب جوان مورد بررسی قرار دهد. این مجموعه به صورت مشترک توسط مرکز پژوهشهای جوان وابسته به پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و نشر معارف، منتشر و راهی بازار شده است. مدارا و خشونت از نگاه نبوی(ص) عنوان شانزدهیمن جلد از این مجموعه و به قلم حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدحسن قدردان قراملکی است. از این رو با ایشان گفتوگویی ترتیب دادیم که در ادامه خواهید خواند.
ساختار این کتاب چیست؟
موضوع خشونت و مدارا از مباحث بحث بر انگیز دینپژوهی است که در سالهای اخیر از سوی طیفهای مختلف مطرح و هر طیفی با مبانی و پیش فرضهای ذهنی خود آن را بررسی و چه بسا آن را نیز به اسلام و سیره نظری و عملی پیامبر اسلام و امامان نسبت دادند. گروهی کوشیدند اسلام را آیین مدارا و تسامح گرا معرفی کنند. این عده در تحلیل جانب دیگر مسأله یعنی قاطعیت و عدم مدارا در موارد لازم را نادیده انگاشتند. چنان که طیف دیگر با نقد تمام عیار تسامح و مدارا آگاهانه یا ناآگاهانه از اسلام تصویر خشن و نابردبار ارایه دادند. در این کتاب با تفکیک مرزها و عرصههای مدارا و خشونت میکوشد اسلام را آیین جامع و معتدلی معرفی کند که در سیره بنیان گذار آن حضرت محمد(ص) هر دو ساحت مورد توجه و اهتمام قرار گرفته است، لکن اصل و مبنا در سیره حضرت اصل مدارا و اهتمام به روش عقلی و منطقی است که در صورت ضرورت و عدم دستیابی به نتیجه از این راهکار نوبت به راهکار خشونت مشروع و قانونی میرسد. تفصیل و تبیین عرصههای مدارا و خشونت در ضمن دو فصل در کتاب خواهد آمد. در فصل اول اصطلاحات کلیدی مانند: مدارا، تساهل و خشونت تبیین شده است. در فصل دوم انواع و عرصههای تساهل و مدارا و حدود آنها را تبیین میکنیم. در این فصل نحوه تعامل و مدارای حکومت با گروههای مختلف هم چون: اقلیتهای دینی، منافقان، مخالفان و توطئه گران مورد توجه و تحلیل قرار گرفته است. در فصل سوم کتاب حدود و مرزهای اِعمال خشونت حکومت با متخلفان به ارزشهای دینی وحقوق حکومت و مردم مشخص شده است.
در این کتاب به چه سوالاتی پاسخ داده میشود؟
خشونت را به دو قسم قانونی و غیر قانونی تقسیم کردند؛ اما خود این تقسیم نیز سؤالات و ابهاماتی دارد: آیا صرف مطابقت یا عدم مطابقت با قانون میتواند ملاک عدم خشونت یا خشونت باشد؟ چه نوع قانونی میتواند ملاک و ممیز تفکیک خشونت مثبت از خشونت منفی قرار گیرد؟ آیا قانون باید نخست عادلانه باشد؟ و در فرض آن، عدالت چیست و کدام انسان مرجعی باید آن را در قالب قانونی تبیین و وضع کند؟
مهمترین دستاوردهای پژوهشی که در این کتاب به آنها اشاره میشود چیست؟
در این کتاب اشاره میشود که شاید بزرگترین مدارا و بردباری حضرت در عرضه تبلیغ آیین خود نسبت به مردم مکه و سران آن باشد که سالها بر حضرت و یارانش شکنجهها و فشارهای مختلف روانی، فیزیکی و در رأس آن تحمیل جنگهای مختلف و به شهادت رساندن عزیزان حصرت را تحمیل کردند، اما حضرت وقتی این شهر را فتح نمود نسبت به مردمان آن عفو عمومی و آنان را در پذیرفتن اسلام مخیّر اعلام کرد. در منطقه یمن که اهل کتاب نیز ساکن بودند، حضرت در حکمی به حاکم آن عمرو بن حزم تأکید میکند که اگر یهودی یا مسیحی به اسلام گرویده در شمار مؤمنان و از حقوق آنان برخوردار خواهد بود، اما اگر به کیش خود باقی ماند از او خواسته نمیشود که دین خود را تغییر دهد، بلکه تنها باید جزیه پرداخت کند: «و من کان علی نصرانیته او یهودیته فانه لایرّد عنها» هر کس نصرانی یا یهودی باشد، از دین خود با اجبار تغییر داده نمیشود. در جریان تصرف مکه پرچم دار جبهه اسلام به نام عبدالله بن ابی نجیح اشعار حماسی مبنی بر قتل اهل مکه و برداشتن حرمتها «الیوم یوم المَلحمه الیوم تُستَحلّ الحرمه» میخواند که حضرت با شنیدن این اشعار او را از مقام خود عزل و به حضرت علی(ع) دستور داد پرچم را از دست او گرفته و خود پرچمدار لشکر اسلام گردد.
آیا مدارای اسلامی پیامبر به مسلمانان اختصاص دارد؟
مدارای اسلامی پیامبر به مسلمانان اختصاص ندارد؛ بلکه یک اصل عام و فراگیری است که شامل شهروندان غیر مسلمان نیز میشود، آن حضرت در مواجهه با اقلیتهای دینی مانند پیروان یهودیت و مسیحیت با روی گشاده با آنان بر خورد میکرد. یکی از مبانی این بر خورد پیامبر عنوان اهل کتاب و اشتراک در بعضی مبانی دینی مانند اعتقاد به خدا و معاد است که موجب دعوت اهل کتاب به گفتوگو و جمع شدن در زیر لوای اصل توحید توسط قرآن کریم شده است که میفرماید: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً». آن حضرت در مقام احتجاج و مباحثات علمی آنان را در اظهار عقاید دینی شان کاملاً آزاد گذاشته بود و خود شخصاً با نمایندگان اهل کتاب به مباحثه علمی میپرداخت. برخی از اهل کتاب به قدری در گفتوگوهای خود با حضرت بی باک و بی مبالات بودند که چه بسا به اهانت و خشونت زبانی نیز روی میآوردند.
پیامبر با چه گروههای دیگری مدارا مینمودند؟
در عصر پیامبر(ص) برخی از مشرکان و کفار به علل مصلحت اندیشی به ظاهر اسلام را پذیرفته و خود را مسلمان و پیرو پیامبر(ص) مینامیدند و لکن در واقع و قلباً به اعتقاد پیشین خود باقی مانده بودند. تعداد چنین انسانهایی که در اصطلاح قرآنی منافق نامیده شده است ـ قابل توجه بود. آنان در بعضی مواقع بر حسب عناد و لجاجت شان به تضعیف و جرح شخصیت حقیقی و حقوقی پیامبر اسلام(ص) و کلاً جبهه اسلامی و حاکمیت دینی مسلمانان میپرداختند. خداوند برای نقش بر آب کردن تأثیر و توطئههای آنها سورهای مستقل به همین نام منافقون فرستاد و طی آن هشدارهای لازم را برای پیامبر خویش داد. منافقان در صورت امکان در صدد ترور حضرت نیز بودند، چنان که در جریان بر گشت لشکر اسلام از جنگ تبوک، تعدادی از منافقان قصد داشتند شتری که پیامبر (ص) بر آن سوار بود را به دره رم دهند. حضرت متوجه توطئه آنان شد و به آنان نهیب زد. حذیفه به پیامبر گفت من آنان را شناختم. حضرت فرمود: از افشای راز آنان خودداری کن، شاید توبه کنند، چرا که در صورت مجازات آنان بیگانگان خواهند گفت محمد پس از قدرت، شمشیر بر گردن یاران خود زد. نکته قابل توجه این که پیامبر(ص) به دلیل مصلحت اهم یعنی حفظ آبروی نظام دینی خود از تهمت و انگ قتل خودی، از مجازات توطئه گران صرف نظر میکند.