حاشیه‌ نشینی در ایران، مسئله‌ای جدی و بحران‌ساز

حاشیه‌نشینی در ایران، مسئله‌ای جدی وبحران‌ساز
 نوشتاری از دکتر سیدحسین فخرزارع مدیر گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

امروزه بسیاری از رنج‌های انسان معاصر، پیامدی از آسیب‌هایی است که به دلایل مختلفی در لایه‌های جامعه ریشه‌ دوانده و ذخیره‌های آن‌را به تحلیل برده و موجب اختلال در کارکردهای آن شده است. برخی از این آسیب‌ها نسبت به مسائل دیگر دارای اثرگذاری بیشتری می‌باشد، به‌طوری که رشد شتابان آن، نظم و اعتدال جامعه را تحت‌الشعاع قرار داده و آهنگ حرکت آن را دچار نوسانات بی‌قاعده‌ای ساخته است. از جمله این آسیب‌ها پدیدة حاشیه‌نشینی است که نگاهی جامع‌الاطراف و منضبطی را برای حل و بررسی می‌طلبد.

با بروز پدیده‌های جدید و سبک زندگی حاکم، حاشیه‌نشینی در جامعة امروزی به شکل نگران‌کننده‌ای روندی رو به رشد یافته است، به گونه‌ای که یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ها و نگرانی‌های کلیت جامعه قلمداد شده و در شرایط فعلی از چالش‌های جدی نظام و انقلاب اسلامی محسوب می‌شود. با پدید آمدن امکانات، زمینه‌ها و شیوة زندگی متفاوت در زمان کنونی، حاشیه‌نشینی نیز چهرة جدیدتر و وضعیت وخیم‌تری به خود گرفته که نوع مواجهه با آن را پیچیده‌تر و دشوارتر کرده است.

از طرفی حل این معضل ازسوی نظام اندیشه‌ای اسلامی از جمله مطالبات آحاد جامعه است؛ لذا جامعة نخبگانی با توجه به شرایط و زمینه‌های به‌وجود آمده، لاجرم باید تبیین دقیقی از این وضعیت‌ داشته و راه‌های برون‌رفت از آن را با توجه به آموزه‌های دینی ارائه کند. مقام معظم رهبری نیز در سالهای اخیر، حاشیه‌نشینی را از جمله آسیب‌هایی برشمرده که در صدر اهمیت برای مواجهه و درمان قرار دارد و دولت‌ها را مکلف کرده در مواجهه با آن، راهکارهای پیشگیرانه و بازدارنده جهت برقراری تعادل و توازن فضایی به‌کار گیرند و نتایج به‌دست آمده را گزارش دهند؛ لیکن تاکنون اقدام چشمگیری در هیچیک از دوره‌ها انجام نشده است.

این پدیده یکی از پیامدهای ناخوشایند توسعة صنعتی، رشد شتابان شهر‌نشینی، ناکارآمدی برنامه‌ریزی فضایی، نابرابری فرصت‌ها، توزیع منابع، ثروت و درآمدها و… است که خود موجب بروز آسیب‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی شده است و تاثیرات بازدارنده‌ای روی فرایند رشد و ترقی جامعه دارد.

کشور ما در حال حاضر بیش از ده میلیون حاشیه‌نشین قطعی دارد که انتظار می‌رود در صورت تداوم شکاف‌های طبقاتی موجود و سیاست‌های نواستعماری که خواسته‌ یا ناخواسته تحت برنامه‌های توسعه در جوامع سیطره دارد این تعداد طبق گمانه‌زنی‌ها بسیار بیش از این شود. همان‌طور که در سال ۱۳۹۹ وزارت راه و شهرسازی تعداد حاشیه‌نشینان را در ایران ۲۶ ملیون یعنی بیش از یک‌چهارم جمعیت ایران برشمرده است. این آمارها اگرچه ممکن است دقت لازم را نداشته باشد، ‌اما با فرایند روبه‌رشدی که در بسیاری از شهرهای بزرگ مشاهده می‌شود می‌توان وضعیت حاشیه‌نشینی یا بدمسکنی در ایران را نامناسب قلمداد کرد.

این مسئله در جامعة امروزی با بروز پدیده‌های نوین و سبک زندگی حاکم، به شکل نگران‌کننده روندی رو به رشد یافته است، به گونه‌ای که یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ها و نگرانی‌های کلیت جامعه قلمداد شده و در شرایط فعلی از چالش‌های جدی نظام و مسئله‌ای بحرانی شمرده می‌شود. سیاستهای چند دهه اخیر نیز به دلایل پیچیدگی‌های ساختاری عملا نتوانسته کارآمدی لازم را در حل آن داشته باشد و برنامه‌ها و سیاست‌های اجرا شده نشان‌ می‌دهد تاکنون توفیق چندانی که منجر به پایداری و کنترل آن گردد به دست نیامده  و متاسفانه روند فزایندة این پدیده در شهرهای مختلف کشور به معنای ناکام ماندن برنامه‌ها و سیاست‌هایی است که منطبق با ایده‌آل‌های انقلاب اسلامی پیش نرفته است.

در این راستا چندین نکتة الزام‌آور وجود دارد که در مورد آن باید اقدام و تامل جدی شود:

یکم) این‌که جامعة نخبگانی و نظام حاکمیتی باید به‌ شناخت عوامل و زمینه‌های اقتصادی،‌ فرهنگی، اجتماعی و سیاسیِ بروز حاشیه‌نشینی و راهبردهای برون‌رفت یا کاهش و پیشگیری از آن مبادرت ورزند و آسیب‌های اجتماعی ناشی از این پدیده و راه‌حل‌های مواجهه با آن را  به ویژه در چشم‌انداز دینی تبیین نمایند. آنان لازم است برای ایجاد وضع مطلوب فضای جغرافیایی و توزیع عادلانة منابع و سیاستگذاری‌ها در زمینة خدمات اجتماعی همت گمارند و راهکارهایی که  به عنوان برنامة جامع زندگی برای کاهش این نابرابری در جامعه ارائه می‌شود را دنبال کنند.

دوم) امروزه اجرای سیاست‌ها و برنامه‌ها توسعه‌ای در جوامع، به‌طور بی‌رویه به گسترش روزافزون پدیدة نابسامان حاشیه‌نشینی و آسیب‌های ناشی از آن دامن زده است؛ به‌علاوه، این پدیده به لحاظ فیزیکی و روانی هم مانع رشد و پیشرفت جامعه بوده به‌طوری‌که ارزش‌ها و استانداردهای جامعه را عمیقا مورد تهدید قرار داده و هم موجب بروز آسیب‌های مختلف از جمله اعتیاد و مفاسد اخلاقی و اجتماعی دیگر شده است. لذا این مسئله در کشور ما در لبة رسیدن به یک بحران اجتماعی قرار دارد و شدیدا نیازمند تدبیر و سیاستگذاری واقع‌بینانه‌‌ای جهت برون‌رفت از آن می‌باشد. اما آنچه در اینجا بااهمیت‌تر جلوه می‌کند مسائل معیشتی و اقتصادی است که یکی از مهم‌ترین خاستگاه‌های آسیب‌ اجتماعی ناشی از حاشیه‌نشینی بوده که زمینة بروز تعدادی از آسیب‌های اجتماعی دیگر را می‌تواند فراهم سازد. در واقع رابطة معناداری میان عوامل موثر بر حاشیه‌نشینی به ویژه عوامل اقتصادی از جمله فقر و نابرابری و آسیب‌های دیگر اجتماعی وجود دارد.

سوم) این‌که به دلیل تنوع ارزش‌ها، هنجارها و اختلاف خرده ‌فرهنگ‌های واقع شده در حاشیه‌ها، ضمن اینکه کنترل آنها، به دلیل ایجاد راهکارهای مختلف رقابتی سهل نمی‌باشد، رسیدن به یک اتفاق نظر در چگونگی برخورد با آنها را ناممکن ساخته و یا به تاخیر می‌اندازد؛ از این‌رو تحلیل‌های علمی این مسئله نباید در یک مقطع راکد بماند بلکه پویش‌ها و پژوهش‌های نو‌به‌نو خواهد توانست ما را به واکنشی سازواره در مواجهه و کاستن از آسیب‌های آن آشنا سازد.

چهارم) این‌که حاشیه‌نشینی یک پدیدة موقتی و زودگذر نیست؛ بلکه دارای دوره‌ای طولانی از دوام در جامعه می‌باشد و به دلیل الزاماتی که در نوع زندگی بوجود می‌آورد، از مقاومت زیادی برخوردار بوده و لذا بناچار باید سازکارها و استراتژی‌های پیچیده‌ای با توجه به تبیین‌های نظری و راه‌کارهای دست‌یافتة علمی برای مواجهه با آن ترسیم شود؛

پنجم) وجود فرهنگ‌های خاص و رویکردهای مختلف در جامعة ایران، مانع از انطباق دقیق و طابق‌النعل بالنعل نظریه‌های موجود در زمینة شهرنشینی و حاشیه‌نشینی است؛ از این‌رو طرح نظریه و چشم‌اندازی متفاوت و متناسب با شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه‌ای که سعی دارد بر منطق دین و احکام و معارف اسلامی حرکت کند را برای حل آن می‌طلبد. اسلام با محکوم‌کردن نابرابرهای حاصل از وجود طبقات اجتماعیِ دارا و ندار و حاشیه و متن در امور اقتصادی، عواملی که موجب پدیداری مسائل و آسیب‌هایی همچون حاشیه‌نشینی و امثال آن است را مطرود دانسته و برای حل یا عدم بروز آن در جامعه راه‌حل‌ها و راهبردهای مناسب دارد.

ششم) حل مسئلة حاشیه‌نشینی به لحاظ پیچیدگیهایی که دارد و پیوند‌هایی که با انواع مسائل اجتماعی دیگر برقرار می‌کند، امروزه امری صعب‌الوصول و دشواریاب می‌باشد؛ لکن مسلم این است که کاهش تبعیض‌های ساختاری و ایجاد و برقراری عدالت اجتماعی خواهد توانست به کاهش آن و کاهش آسیب‌های ناشی از آن کمک کند، زیرا نابرابری‌ها و عدم برخورداری مناطق و محله‌های محروم، از شاخص‌های اثرگذار در شکل‌گیری حاشیه‌نشینی در شهرها می‌باشد.

محرومان، ولی‌نعمتان انقلاب

تاریخ ایران به ویژه در عصر انقلاب اسلامی شاهد آن است که تهی‌دستان شهری و حاشیه‌نشینان سهم بسیار بالا در انقلاب و به‌ویژه مشارکت جدی در رخدادهای اجتماعی پس از آن ایفا کرده‌اند. اصولا این امکان که عمدة بسیج‌های انقلابی از میان تهی‌دستان جامعه حاصل می‌شد، بسیاری از ناظران را بر آن داشت تا فرض را بر آن بگذارند که این گروه‌ها مشارکت فعالی در شکل‌گیری انقلاب اسلامی و حفظ و تداوم آن دارند. این مشارکت‌ها به‌ویژه در هشت‌ سال دفاع مقدس علیه کشور متجاوز و حراست و محافظت از مرزهای کشور، خود را به‌خوبی نشان داد. توصیف رهبران جامعه از انقلاب با عناوینی مانند انقلاب مستضعفان، انقلاب محرومان و امثال آن نیز، تاییدی بر این فرض و نقش اساسی آنان بود. امام خمینی(ره) بارها تأکید بر خدمت به محرومان داشتند و از آنان به عنوان ولی‌نعمت یاد می‌کردند و خواهان خدمت‌گزاری بیشتر به این قشر بوده و این خدمت ‌را بالاترین عبادت می‌دانستند.

ایشان به‌طور مکرر انقلاب اسلامی را ثمرة تلاش‌های این قشر محروم معرفی می‌کردند: «شما این انقلاب را به ثمر رساندید و گروه‌هایی که در سرتاسر این کشور این انقلاب را به ثمر رساندند، همان زن و مرد محروم بودند و همان‌هایی که مستضعف هستند و کاخ‌نشینها آن‌ها را استضعاف می‌کنند و این‌ها ثابت کردند که کاخ‌نشینها هستند که ضعیف‌اند و پوسیده‌اند و برای این ملت هیچ کاری نکرده‌اند و نخواهند کرد»(صحیفة امام، ج۱۴ ص۲۶۱) و در جای دیگر بیان می‌دارد: «تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی‌بضاعت گردانندگان و برپاداران واقعی انقلاب‌ هستند ما باید تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم… ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطرة خون خود دفاع خواهیم کرد»(صحیفه امام، ج۲۱، ص۸۶). رهبر انقلاب نیز با بهره‌گیری از منطق قرآنی و تئوریزه کردن مسئلة استضعاف در مقابل استکبار، هدف انقلاب اسلامی را اسلام می‌داند که سربازان و لشکر آن، مستضعفان و پابرهنگان‌اند و اینان انقلاب را به پیروزی رسانده و جنگ طولانی هشت ساله را به نتیجه رساندند(مراسم نهمین سالگرد ارتحال امام خمینی ۱۴/۳/۱۳۷۷). بر این اساس ایشان مبارزه با استبداد، وابستگی، عقب‌ماندگی، فقر و تلاش برای بهسازی زندگی انسان‌ها و رفع فقر از زندگی فقرا و مستضعفان را اموری می‌داند که مورد رضای الهی است و خداوند متعال انسان‌ها را به آن‌ امر کرده است(در دیدار اقشار مختلف مردم قم ۱۹/۱۰/۱۳۷۵).

در واقع اقشار محروم جامعه، بنیان اجتماعی اصلی انقلاب را در شکل‌گیری و تداوم تشکیل می‌دادند و می‌توان قرابتی کارکردی و ساختاری میان این طبقه و اسلام سیاسی در دوران انقلاب اسلامی احساس کرد. لذا شاید نادیده‌گرفتن وضعیت اقشار محروم جامعه، به‌ویژه حاشیه‌نشینان که هرروزه وضعیت معیشتی‌شان به‌دلیل نابرابری‌ها اجتماعی تشدید می‌شود، ظلمی نابخشودنی به ملت و کشور و انقلاب اسلامی است و هرچه زودتر باید ظرفیت‌های کشور و نظام حکمرانی در به‌سامان نمودن این وضعیت متمرکز گردد.