بیان نکات عرفانی برای کودکان، غیرممکن نیست

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، هم اندیشی علمی با موضوع “بازتاب معنویت و عرفان در ادبیات کودکان (چیستی، بایستگی و چگونگی)” روز چهارشنبه ۱۶ آبان ماه توسط گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.

در این هم اندیشی خانم دکتر افسانه موسوی گرمارودی، از نویسندگان شهیر و سترگ در عرصۀ ادبیات کودک و نوجوان و سردبیر سابق نشریۀ رشد نوآموز و دکترای زبان و ادبیات فارسی، به بیان دغدغۀ خویش پرداخت:

من در قد و اندازه‌ای نیستم که بخواهم در بارة عرفان صحبت کنم؛ اما علت حضور بنده در این هم اندیشی، دغدغه‌ای است که همواره دربارۀ محتوای داستان کودک داشته‌ام.

یکی از اشکالات بزرگی که در طول سال‌ها در زمینة ادبیات کودک وجود داشته، فاصله گذاری میان متون سرگرم کننده و آموزشی بوده. تصور اغلب نویسندگان این است که اگر کاری برای کودک انجام می‌شود غلبة آن باید برسرگرم کنندگی باشد. برخی نیز معتقدند داستان کودک تنها باید سرگرم کننده باشد. به عبارتی نویسنده کودک مأمور سرگرم کردن بچه‌ها و نه آموزش آن‌هاست. اما اگر به معنای خود ادبیات توجه کنیم، کلمة ادب، به معنای فرهنگ، دانش و هنر است. بنابراین عنوان قرار دادن این کلمه در حوزة کودک، به این معناست که ما پذیرفته‌ایم طی انجام این فعالیت، آموزش بدهیم. البته به این معنا که آموزش ما باید ضمنی باشد و نباید جذابیت ادبی و جذابیت ساختاری باعث از بین رفتن جذابیت ظاهری و بعد سرگرم کنندگی آن بشود.

اما چگونه می‌توان در داستان معنوی جذابیت ادبی، ساختاری و بعد سرگرم کنندگی را توأم داشت. در مقولة داستان دو عنصر مهم به نام‌های موضوع و مضمون وجود دارند. گاهی نویسندة محترم موضوع و مضمون را دو مقولة مجزا نمی‌داند یا به موضوع اکتفا می‌کند و به دنبال بیان مضمون ویژه‌ای برای داستانش نیست. ممکن است ما دو کتاب با یک موضوع داشته باشیم؛ ولی مضامین متفاوتی در آن‌ها وجود داشته باشد. این به ذهنیت و تعبیر نویسنده از زیست خودش برمی‌گردد، به تعابیری که هرکس در زندگی خود از جهان هستی به دست می‌آورد و به دیگران منتقل می‌کند.

کار مطلوب وقتی به دست می‌آید که به عنوان یک نویسنده زمانی به خود اجازة نوشتن بدهیم که حرف ارزنده‌ای برای گفتن داشته باشیم و بیندیشیم مخاطب ما با این حرف ماندگار قرار است به کجا برسد.

متأسفانه در برخی از کتاب‌ها، فقط به موضوع اکتفا می‌شود، ولی مضمون ویژه‌ای در آن‌ها دیده نمی‌شود. توجه دارید که بحث ما گروه سنی دبستان است، نوجوان مساله‌اش کمی متفاوت است. حساسیت نویسندة کودک باید بیشتر باشد چراکه پایه‌های اصلی و بنای اولیة زندگی را می‌چیند. بنابراین داشتن مضمون مناسب، چه از لحاظ تربیتی چه از لحاظ دینی و دنیایی بسیار مهم است و نویسنده نیازمند به مطالعه و مشورت بیشتر است.

حال فرض را بر این می‌گذاریم که نویسنده محترم با مطالعات متعدد در پی نگارش یک موضوع معنوی برآمده. پس نیاز دارد از منابع مناسب در بیان این مسائل استفاده کند. اغلب کسانی که می‌خواهند مسائل عرفانی را مطرح کنند به سراغ کتاب‌های ادبی گذشته می‌روند و از آن‌ها بهره‌مند می‌شوند. در حالی که توجه ندارند استفاده از این کتب نیازمند نگرش نقادانه و تطابق آن‌ها با نگرش شیعی است و نباید بی‌توجه به این مطلب آن‌ها را برای بچه‌ها بازنویسی‌کنیم. برای نگارش از مسائل عرفانی ابتدا باید موضوعات مناسب مخاطب را جدا و دسته بندی کرد و مشخص کرد که کدام موضوع برای کدام گروه سنی مناسب است و ضروریت طرح دارد. چه حرف‌هایی را بیان کنیم و اصلا چه چیزهایی غیرقابل بیان است. گاهی حرف‌هایی نقل شده که به طور کامل از معارف شیعی نبوده؛ مثل داستان موسی و شبان. با همة ارادتی که به مثنوی معنوی داریم، ولی باید جایگاه شیعی خودمان را نیز در نظر بگیریم، باید بدانیم ابتدا از صحیفة سجادیه و نهج‌البلاغه بهره‌مند شویم. نباید مباحثی را در آموزش پایة بچه‌ها قرار دهیم که با موازین دینی ما همسو نیستند.

بیان نکات عرفانی برای بچه‌ها، غیرممکن نیست. وقتی از مهربانی و امانت داری، از توکل و حق الناس حرف می‌زنیم، معنویت را به کودکان می‌آموزیم. اما باید دقت کنیم مبانی ما در بیان این مضامین با اصول و مبانی دینی تطابق کامل داشته باشند. مثل  کتاب‌های متعددی که اغلب ناشران در مهارت‌های زندگی منتشر می‌کنند؛آیا همة این کتب با موازین دین مبین اسلام و معارف شیعی نوشته شده‌اند؟ گاهی ما مانند غربیان از قانونمندی به اخلاق و مورال می‌رسیم و نه به اخلاق و فرهنگ دینی. فرق آن این است که مهارت زندگی با قانون‌مندی در غایت تنها به تبحر در مسائل اجتماعی می‌انجامد؛ نه اینکه بد باشد ولی از سقف جهان مادی بالاتر نمی‌رود و راه‌های عبوری برای خود باقی می‌گذارد؛ ولی غایت عرفان شناخت خود، خدا و هستی است.

این‌جاست که تفاوت بین موضوع و مضمون معنا پیدا می‌کند. اینکه نگاه ما به غایت زندگی انسان چیست. اگر هدف ما همان تعالی فراموش شده باشد، به مضامین عرفانی و معنوی بیشتر توجه می‌کنیم؛ چیزی که در غرب به عنوان هوش معنوی مطرح می‌شود برگشتی است که آنان نیز احساس کرده‌اند و لازم دانسته‌اند بچه‌ها را با معنویت آشنا کنند.

خط سیری که در داستان‌ها باید وجود داشته باشد این است که باید مخاطبان را به این مهم رساند که نسبت به دیگر موجودات عالم تفاوت دارند و توقعی که از آن‌ها می‌رود متفاوت است.

بنابراین اگر بتوانیم به این سمت برویم و در نگارش متون عرفانی و دینی از منابع دسته اول و مناسب و شیعی استفاده کنیم، می‌توانیم امیدوار باشیم در آینده هم اتفاقات خوبی بیفتد.