به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دکتر محسن ردادی عضو هیأت علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه در مورد نماز جمعه نصر که با حضور رهبر معظم انقلاب در تهران برگزار شد به گفت وگو با روزنامه جوان، پرداخته است که در ادامه می خوانید.
نماز جمعه نصر در فضای خاصی برگزار شد، جامعه در شرایط بعد از وعده صادق ۲ بود و برخی نیز معتقد بودند در این فضا شاید برگزاری این نماز جمعه به صلاح نباشد، در این شرایط حضور مردم و رهبری چه پیامی داشت؟
از بعد داخلی در خصوص این نماز جمعه باید به این نکته توجه داشت که یک قانون کلی وجود دارد و افراد، گروهها و تفکری که اراده خود را بهتر نشان میدهد، معمولاً مورد اقبال جامعه قرار میگیرد و این معنای کلام رهبری است که فرمودند جنگ، جنگ اراده هاست.
برای بررسی اتفاقاتی که امروز افتاده نیاز است به حوادث دو سال قبل اشاره کنم و ببینیم الان کجا هستیم و دو سال پیش اپوزیسیون کجا بود. هر چند موضوع فعلی یک موضوع بینالمللی است و نشان از قدرت نمایی ایران دارد، اما نباید از سوابق نیز غافل شد. دو سال پیش، همین ایام مهرماه سال ۱۴۰۱ خیلیها منتظر بودند جمهوری اسلامی برود و داشتند در مورد ایران بدون جمهوری اسلامی نقشه میکشیدند و تصور خیلی از افراد این بود که جمهوری اسلامی ماندنی نیست، حتی دعوا میکردند که بعد از جمهوری اسلامی، ایران باید به چه کسی برسد، رضا پهلوی میگفت ایران مال من است، اسماعیلیون میگفت مال من است و همینطور هر کس دیگری که قدرتی داشت، میگفت متعلق به من است. البته این تصورات مبتنی بر توهم بود و واقعاً نشانههایی مبنی بر افول وجود نداشت و همان زمان نیز کارشناسان حتی غربیها که خیلی هم با جمهوری اسلامی میانهای ندارند، گفته بودند که جمهوری اسلامی مستحکم باقی میماند، اما از نظر شناختی جمهوری اسلامی در ذهن خیلی از افراد سقوط کردهبود.
خب بعد از گذشت دو سال از این اتفاقات، وضعیت چگونه است؟
اکنون وضعیت این گونه است که وقتی رهبر معظم انقلاب یک فراخوان غیرمستقیم برای حضور مردم میدهند، تمام ایران میشتابند و چنین نمازجمعهای را در زیر تهدیدها برگزار میکنند. اسرائیل اتفاقاً میخواهد مردم قبول کنند که با یک کشور دیوانه مواجه هستند. این چیزی که در نظام بینالملل یک تاکتیک است و میگوید شما با یک فرد مست یا دیوانه مواجه هستید که هرکاری از دست آن برمی آید، بنابراین باید بترسید. اینکه دست به چنین کودک کشی میزند، سیدحسن نصرالله را اینگونه ترور میکند یا اسماعیل هنیه را داخل ایران به عنوان یک میهمان دیپلماتیک شهید میکند، میخواهد این را القا کند که ایرانیها باید بترسند. در نتیجه احتمال ترور و اقدام نظامی از طرف صهیونیستها بعد از این جریانات بسیار زیاد بود و تصور نشود که اطمینانخاطری حاصل شدهبود، بلکه ظاهر امر میگوید که اسرائیل با امریکا نیز دیگر هماهنگ نمیکند و خودش اقدام میکند، بنابراین به شدت این احتمال خطر وجود داشت.
در عین حال وقتی رهبر معظم انقلاب فراخوان میدهند مردم جمع میشوند، جمعیت انبوهی که مصلی هیچ وقت چنین جمعیتی را به خود ندیدهبود و اینجاست که جنگ اراده خودش را نشان میدهد. نکته مهم این است که ما اراده خود را نشان دهیم که تا آخر در خط مقاومت هستیم. مطلبی که رهبر انقلاب چه در خطبه فارسی و چه در خطبه عربی به آن تأکید داشتند، این بود که افراد زیادی در ۴۵ سالی که از انقلاب گذشته شهید شدند، ولی انقلاب باقی ماند و از طرف دیگر افراد زیادی هم در جبهه مقاومت شهید شدند؛ از شهید سلیمانی و دیگران گرفته تا شهید سیدحسن نصرالله، ولی، چون اراده ملتهای مستضعف که در طول اراده الهی است بر این قرار گرفته که با ظالم بجنگیم، این اراده را به نمایش گذاشتیم و این یک پیام خیلی واضح دارد.
در جنگ ارادهها چه کسی برنده میشود؟
کسی که اراده خود را بهتر به نمایش بگذارد او برنده است، اگر در حوادث سال ۱۴۰۱ منافقین، رجوی، پهلوی و دیگران ارادهای داشتند و شجاعت و چنین جرئتی را از خود نشان میدادند خیلی کار دشوار میشد، ولی وقتی که جمهوری اسلامی نشان داد که مستحکم است و اراده مردم بر این است که بماند آن جنگ ارادهها تعیینکننده سرنوشت منازعات شد و این نماز جمعه هم بیش از هر چیزی نمایانگر اراده جمهوری اسلامی مبنی بر ادامه و تقویت جبهه مقاومت بهرغم تمام ضرباتی که متحمل شده و خساراتی است که وارد آمدهاست.
افرادی که در این نماز جمعه شرکت کردند، به نظر گرایشات مختلفی داشتند و شاید همگی از طیف جریان انقلابی هم نبودند، این حضور را چگونه ارزیابی میکنید و حضور این طیفهای مختلف جامعه را در این شرایط که فضا عادی هم نیست، چگونه میبینید؟
وقتی تهدید مشترکی وجود دارد که در این قضیه هم تهدید تمامیت ارضی ایران است و گروهی دشمن ایران هستند، هیچوقت هم غیر از دشمنی ایران نمیگویند و مدام تأکید دارند که دشمن ایران نه جمهوری اسلامی هستیم، معمولاً در چنین مواقعی دلها به هم نزدیک میشود و این حس به وجود میآید که ما باید کنار هم حول یک محور جمع بشویم و از کشور خودمان دفاع کنیم.
این یک جنبه قضیه است، ولی تمام ماجرا نیست، چون حالت دیگری نیز دارد و این مواقع که تهدیدی به وجود میآید اگر نشانههای ضعف آشکار شود، اتفاقاً بیشتر از اینکه موجب وحدت شود موجب تشتت میشود و افراد وقتی که احساس ناامنی میکنند و میبینند که کشور مورد هجوم قرار گرفته و از طرف دیگر کسی نیست که محور و ستون این خیمه قرار بگیرد، شروع میکنند حرفهای متفاوت زدن، جدا شدن و احساس ترس را بروز دادن که نمونههای آن هم فراوان است، ولی اینجا اتفاقی که افتاده به بحث اراده باز میگردد و اینکه همه افراد کم و بیش متوجه شدند که اگر کسی بخواهد این کشور را حفظ کند، فقط رهبر انقلاب است، بنابراین کسانی که در ایام سال ۱۴۰۱ حتی شاید به رهبر انقلاب گستاخی نیز کردهبودند، خیلی هایشان با حرارت دفاع و اعلام کردند در نماز جمعه شرکت میکنند و از طرف دیگر اپوزیسیونی که میگفتند ما لائیک و سکولار هستیم و مخالف جمهوری اسلامی هستیم نیز میگفتند کاش در ایران بودیم و در این نماز جمعه شرکت میکردیم. اینها نشان میدهد وقتی مردم میبینند یک شخص و محوری وجود دارد که میتواند کشور را حفظ کند، البته نه اینکه فقط وقتی احساس خطر وجود دارد، بلکه همه میبینند یک تکیهگاهی پیدا کردهاند و دلشان گرم شده یک فرد، تفکر و اندیشهای وجود دارد که میتواند کشور را حفظ کند و میتوان به آن پناه برد و این موضوع موجب شد خیلی از افراد جلب شوند.
در نظام معنایی اینکه مردم با تفکرات مختلف کنار هم جمع شوند، چه معنایی دارد؟
به شکل کلی اسم این نزدیک شدن سرمایه اجتماعی است و یکی از عواملی که میتواند سرمایه اجتماعی ایجاد کند، قدرت و قوت است، اگر حکومت جمهوری اسلامی ضعیف بود، اگر حکومت اسلامی ناتوان به نظر میرسید، اگر مثلاً وعده صادق ۲ انجام نمیشد یا جمهوری اسلامی چنین ارادهای از خودش نشان نمیداد، آن وقت مردم جمع نمیشدند و سرمایه اجتماعی اصلاً شکل نمیگرفت، چون احساس ایمنی به افراد دست نمیدهد، ولی وقتی آن قوت، قدرت و اراده را مردم ملاحظه میکنند. آن احساس ایمنی و امنیت را به شکل بالقوه احساس میکنند که میتوانند از طریق جمهوری اسلامی کسب کنند، بنابراین آن سرمایه اجتماعی شکل میگیرد.
خیلی از افراد آن زمان میگفتند که ایران نباید بزند و الان وضعیت مناسبی برای تلافی اقدامات صهیونیستها نیست و بهتر است ما صبر کنیم، شک نکنید اگر این اتفاق میافتاد و ایران کمی کوتاه میآمد، به سرعت سرمایه اجتماعی ایران تخلیه میشد. امروز را نبینید که سکولارها و ضدانقلابها هم همراه شدهاند، بدون اینکه آن نقد خود را نسبت به جمهوری اسلامی از دست داده باشند، به نوعی احساس نزدیکی میکنند، ولی اگر وعده صادق ۲ نبود، شک نکنید دوستان جمهوری اسلامی هم پراکنده میشدند و اگر این احساس سرخوردگی ترمیم نمیشد، موجب از دست رفتن سرمایه اجتماعی در مقادیر بسیار زیادی میشد، ولی آن اراده و اقدام به موقع و این قدرتنمایی و اینکه این شخص یعنی رهبری میتواند تکیهگاه و محور باشد، خیلی سرمایهاجتماعی را افزایش دادهاست و آنها راحول این محور جمع کرد.
به بخش بینالمللی این نماز جمعه بپردازیم. شاهد بودیم اصلاً خطبه دوم نماز جمعه به عربی ایراد شد و واکنشهای زیادی هم در جهان عرب داشت، دلیل تأثیر این اقدام را در جامعه عربی چه میدانید و به نظر شما اینچنین اقداماتی چقدر ضرورت دارد؟
از نظر بینالمللی این موضوع مهم بود که رهبر انقلاب برای ارتباط برقرار کردن با سایر مسلمانان و عربزبانانی که در محور مقاومت قرار دارند، خطبه دوم خود را به عربی بیان کردند. این را باید بپذیریم که اگر محور مقاومت، جمهوری اسلامی و حتی ایران بخواهد ادامه پیدا کند و ایران دچار تجزیه و شکست نشود، چارهای نداریم جز اینکه پیوندهای خود را با کشورهای اسلامی و همسایه گسترش بدهیم، اگر نتوانیم با مردم منطقه و مردم همفکر خودمان در خارج از مرزهایمان ارتباط برقرار کنیم، شک نکنید تمامیت مرزی و ایران به خطر میافتد.
یعنی وضعیت ایران اکنون به جایی رسیده که نیاز داریم برای نجات ایران با بیرون از مرزها نیز ارتباط نزدیک داشتهباشیم؟
من یک مثال تاریخی میزنم. شاید برای خیلیها این سؤال مطرح باشد که چرا باید در مرکز ایران خطبه به زبان غیرایرانی خوانده شود. کوروش، چون جهانی فکر میکرد، چون میخواست ایران و حکومت خود را حفظ کند، محدود به این مرزها نبود و نگاهش این بود که من برای مبارزه با دشمنان باید کل منطقه را بسیج کنم، وقتی فرمانی میداد، معمولاً به چند زبان ترجمه و منتشر میشد. همین منشور حقوق بشر کوروش به چند زبان ترجمه شدهبود و بقیه پادشاهان نیز همین روش را انجام میدادند و اینگونه نبود که فقط به زبان فارسی یا پهلوی آن زمان صحبت شود. پس اگر ما بخواهیم به عنوان یک بازیگر فعال در صحنه باقی بمانیم، چارهای جز این نداریم که به ۸۰ میلیون جمعیت خودمان بسنده نکنیم و با کشورها و مردم دیگر ارتباط برقرار کنیم، کما اینکه عرض کردم در تاریخ ما کوروش، داریوش و بقیه پادشاهان این کار را انجام میدادند و ارتباط میگرفتند و از بقیه مردم هم استفاده میکردند و اگر نگاه کنید الان هم امریکا، غرب و اروپا بیشتر قدرتها خود را مدیون سمپادهایی میدانند که چه در کشورهای دیگر و کشور ما دارند. بخشی از قدرت نرم هر کشوری به ارتباطات سران آن کشور با شهروندان کشورهای دیگر باز میگردد و اگر جمهوری اسلامی بتواند این ارتباط را با مردم عرب برقرار کند، بسیار به نفع ایران است و ایران قدرتمند میشود.
بازخوردهایی که از خطبه عربی در رسانهها منتشر میشود، چه چیزی را نشان میدهد؟
نشان میدهد که مردم عرب پاسخ و بازخورد دادهاند و توانستند ارتباط برقرار کنند. از پخش مستقیم سخنان رهبر انقلاب در رسانههای عربی گرفته تا اینکه مردم جمع شدهبودند و نگاه میکردند و تا توئیتها و پستهای فضای مجازی که دیدیم واکنشهای این افراد را نشان میداد. این موضوع ارتباط با مردم کشورها منطقه به دلیل اختلاف فرهنگی و زمینه مسمومی که وجود دارد هم خیلی اهمیت دارد و هم بسیار حساس و ظریف است و کاش دیگر مسئولان هم متوجه شوند. به هر حال سران کشورهای عربی که بیکار نمینشینند که ایران بخواهد از میان جوانان آنها سمپاد جذب کند، آنها جو را به شدت مسموم کردند و ایران را متهم میکنند به اینکه میخواهد امپراطوری صفوی را احیا کند، در حالی که خیلی برای ما عجیب است افراد زیادی در میان کشورهای عربی این حرف را باور میکنند که ایران و اسرائیل یکی هستند و با همدیگر جنگ زرگری راه انداختهاند. این حرفی است که خیلی از شهروندان عرب آن را باور میکنند و برای اینکه حلقه باطل تبلیغات شکسته شود، چارهای نداریم غیر از اینکه به شکل مستمر و مستقیم با مردم عرب ارتباط بگیریم. همان کاری که نتانیاهو سعی میکند در مورد مردم ایران انجام دهد و دروغهایی را سرهم میکند، البته میداند یک زمینهای وجود دارد و میتواند موجب موفقیت عملیات نظامی آن شود و مکمل عملیات نظامی آن باشد.
پس این ظرفیتی است که رهبر انقلاب خیلی هوشمندانه از آن بهره گرفتند، هم باید استمرار پیدا کند و هم چیزی است که همانطور که گفته شد هم در دوره ایران باستان از آن استفاده میشد و هم همین الان از نتانیاهو گرفته تا رؤسای جمهور امریکا دارند از این ابزار دیپلماسی عمومی استفاده میکنند و تلاش دارند بر جوامع برای جذب سمپاد از میان شهروندان کشورهای دیگر تأثیر بگذارند.
در شرایطی که بالاخره امکان دارد هر لحظه حملهای در پاسخ به عملیات وعده صادق ۲ از طرف صهیونیستها اتفاق بیفتد، اگر صهیونیستها چنین حماقتی انجام دادند بعد از آن چطور باید مردم این اتحادی که الان ایجاد شده را حفظ کنند و چه پیامی از مردم ایران باید به خارج صادر شود؟
اولین نکته این است که باید افسانه بازدارندگی از ذهن مردم زدوده شود و این تصور که ایران یا رژیم صهیونیستی میتوانند کاری انجام دهند که طرف مقابل را آچمز کند و دست به تلافی نزند، واقعیت ندارد، یعنی هر دو طرف محور مقاومت و رژیم اسرائیل که نشانههای اضمحلال آن مشهود است، دارند برای بقا میجنگند، بنابراین به هیچ شکلی متوقف نمیشود و حتماً تلافی وجود خواهد داشت و این باید به مردم گفته شود. اینکه مردم نترسند، اتفاق خوبی است، ولی از طرف دیگر احساس امنیت فوق العاده نیز نباید ایجاد کرد و مردم باید متوجه باشند که جنگ است و وقتی که جنگ اتفاق میافتد زد و خورد دارد و احتمالاً آنها هم میزنند، ولی به این معنا نیست که دست ما بسته است و ما هم میزنیم.
دوم اینکه باید به شکل منطقی به مردم این موضوع منتقل شود که با چه دشمنی مواجه هستیم. متأسفانه تصور بخشی از مردم این است که اگر ما با اسرائیل کاری نداشته باشیم، اسرائیل هم با ما کاری ندارد. اصولاً چنین چیزی غیرممکن است که اسرائیل دست بردارد کمااینکه وقتی ما با صدام کاری نداشتیم، صدام به ما حمله کرد یا کویت با صدام کاری نداشت، ولی صدام حمله کرد. الان سوریه کاری با اسرائیل ندارد، ولی هر روز در حال آسیب دیدن از سمت صهیونیستها است، بنابراین مردم باید موجودیت اسرائیل را درک کنند که در این منطقه نمیتواند آرام بنشیند، همانطور که صدام نمیتوانست آرام بنشیند و تنها راهحل این موضوع این است، همانطور که صدام رفت، اسرائیل برود و یک حکومت واحد با رأیگیری تمام ساکنان آن سرزمین شکل بگیرد. غیر از این هیچ راه حل دیگری وجود ندارد و باید در مورد راه حل های ساده انگارانهای که برخی میگویند همینطور گفتگو شود تا در ذهنها کامل جا بگیرد که اسرائیل در هیچ صورتی دست از آسیب زدن به ایران بر نمیدارد.
برای اینکه وضعیت وحدت و انسجام در جامعه ادامه پیدا کند، باید چه کرد؟
بعد از سال ۱۴۰۱ جنگ شناختی اتفاق افتاد که ذهن بسیاری آسیب دید و این آسیب همچنان برقرار است و برطرف نشدهاست. به همین دلیل لازم است این آسیب ترمیم شود و راه ترمیم آن نیز این است که گفتگو انجام شود و درک متقابل اتفاق بیفتد. من معتقدم آن چیزی که اتفاق افتاده این است که الان درک متقابل وجود ندارد؛ مثلاً در شرایطی که خیلی از افراد این درک را دارند که اسرائیل به ما آسیب میزند، معتقدند اشکال از ایران است، اگر اینها را کنار بگذاریم، ولی خیلی از افراد حتی توجه ندارند ایران دوست است و اسرائیل دشمن است و چنان درگیر دشمنی ها، احساسات و مسمومیت ذهنی شدهاند که اصلاً به حرفی گوش نمیدهند و ارتباط خود را با حاکمیت قطع کردهاند. پس در اینجا خیلی مهم است بدانیم مسمومیت ذهنی و جنگشناختی که در آن زمان اتفاق افتاده مانند بمبهایی است که داخل پیجرها بود و هر زمانی که اسرائیل میخواست این را منفجر میکرد به همین دلیل ضرورت دارد به فوریت این بمب خنثی شود و راهحل خنثی شدن آن نیز این است که ارتباط بین مردم و حاکمیت ترمیم شود.
انتخاباتی که اتفاق افتاد یک قدم مثبت بود و این حضور و اعتماد بخش عمده مردم به حاکمیت و قدم برداشتن در مسیر اینکه ما میخواهیم به شکل مسالمت آمیز در خصوص بسیاری از مسائل گفتگو کنیم موضوع مهم و با اهمیتی بود، اما باید این استمرار پیدا کند، یعنی تعامل بین مردم و حاکمیت به قدری افزایش پیدا کند که این ارتباط ترمیم شود و ارتباط ترمیم شده تبدیل به اعتماد شود و راهحل آن نیز گفتگو، درک متقابل و به نوعی همدلی است. از یک طرف مردم باید متوجه شرایط باشند و از طرف دیگر حساسیتهای مردم توسط حاکمیت درک شود. باید این توجه اتفاق بیفتد که امروز مردم نسبت به برخی از چیزها حساس شدهاند و دشمن سعی میکند، این حساسیتها را تحریک کند تا حاکمیت یک اقدام منطقی انجام دهد، ولی، چون این اقدام در معرض نقاط حساس شناختی مردم است، منجر به افزایش بی اعتمادی میشود و در نتیجه لازم است شرایط فعلی مورد توجه همه قرار گیرد.
من در کل خیلی خوشبین هستم که ما در مسیر ترمیم اعتماد قرار داریم، ولی کمی نیروهای انقلابی و رسانهها باید روند ترمیم را سرعت ببخشند که با توجه به شرایطی که داریم این اتفاق سریعتر بیفتد و بتوانیم آن بمبی را که در ذهنها وجود دارد، خنثی کنیم تا بی اعتمادی که در ذهن بخشی از مردم وجود دارد، از بین برود. هر چند در نماز جمعه دیدید که مردم چقدر باشکوه حضور پیدا کردند، ولی عدهای هم که بالاخره شهروندان همین کشور هستند، دچار بی اعتمادیاند که باید اصلاح شود و دقیقاً به قول حاج قاسم سلیمانی فرصتی که در این تهدیدات هست، واقعاً در آن ظرفیتها و فرصتها دیده نمیشود.