به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست علمی با عنوان “مبانی فلسفی معنویت در اسلام و غرب” با ارائه دکتر مهدی عباسزاده عضو هیأت علمی گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه روز دوشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۳ به صورت برخط توسط مرکز رشد و نوآوری پژوهشگاه در همکاری با مرکز مطالعات اسلامی روسیه برگزار شد.
دکتر عباسزاده در ابتدای جلسه به معرفی اقسام معنویت پرداخت. ایشان گفت معمولاً «معنويت» را به ديني و سكولار (غيرديني) تقسيم میکنند. معنويت ديني، برخاسته از اديان الهي و برساخته تعالیم وحیانی است، و به نظر ميرسد دستكم در اديان ابراهيمي، به جهت ماهیت الهی این ادیان، معنویت از جوهري واحد برخوردار است. معنويت سكولار که معنويت منهاي دين است، در روزگار ما رواج بسيار يافته است، و شقوق و فروع مختلف و متنوعي دارد. به نظر میرسد، این تکثر، از سویی ناشی از تکثر افکار و آمال بانیان آن است، و از دیگر سو ناشی از تهیبودن آن از حقیقت و عمق (گوهر و گرانیگاه واحد) است.
معاون امور آموزشی و پژوهشی پژوهشگاه در ادامه به مقوله معنویت و دین اشاره نمود. از نظر ایشان معنويت در رويكرد اسلامي، منبعث از «منابع معتبر دینی» و مستنبَط از «متون مقدس اسلامي» است. منابع معتبر دینی عبارتند از: کتاب (قرآن)، سنّت پیامبر (قول، فعل و تقریر)، احادیث معصومان(ع)، و عقل. متون مقدس اسلامی عبارتند از: قرآن و کتب حدیثی معتبر.
دکتر عباسزاده درباره معنویت و ابعاد وجودی انسان گفت: معنویت اسلامی، در «ابعاد چهارگانه وجودي انسان» بروز و نمود مییابد:
«بينش» یعنی جهانبيني و عقايد فردی و جمعی انسان. «منش» یعنی اخلاق و خوي فردی یا جمعی انسان. «گرايش» یعنی علايق و سلايق انسان. «كنش» یعنی رفتار و کردار انسان.
عضو هیأت علمی گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه با اشاره به معنویت و روابط انسانی گفت: معنویت اسلامی، با «روابط چهارگانه انسان» کاملاً در ارتباط است:
رابطه انسان با «خدا». رابطه انسان با «خود». رابطه انسان با «خلق». رابطه انسان با «جهان».
این روابط چهارگانه را نبايد به نحو «عرضي» در نظر گرفت؛ زیرا رابطه انسان با خدا، داراي شمول و سيطره خاصي بر روابط سهگانه ديگر انسان است و بهنحو «طولي» بيشترين تأثير را بر آنها اعمال ميكند، یعنی رابطه انسان با خدا هر سه رابطه دیگر انسان را بر اساس طرح و برنامه الهی تنظیم میکند.
معاون امور آموزشی و پژوهشی پژوهشگاه درباره مبانی فلسفی معنویت گفت: از آنجا كه مسائل و گزارههاي موجود در هر يك از علوم و معارف انساني و ديني، همواره بر مباني خاصي استوار است، لذا هرگونه بحث و فحص عالمانه و روشمند در باب معنويت، منطقاً بايد از «کلیات و مبانی» آغاز شده، به «جزئیات و مسائل» برسد. از مهمترين «مباني فلسفی معنويت» میتوان به مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی، و ارزششناختی اشاره کرد.
این پژوهشگر فلسفه معرفت و معرفت شناسی در مورد مبانی هستیشناختی معنویت اظهار کرد: هستیشناسی (Ontology) برگرفته از Ontos و Logia یونانی است که بهترتیب به معنای «موجود» و «گفتار و بحث منطقی» است و مجموعاً به معنای «بحث از موجود و وجود» به کار میرود. در این مبحث، پرسش این است که در عالَم، چه اموری واقعاً وجود دارند؟ و اساساً وجود چیست؟ برخی از آیات قرآن، «ساحات وجود» را توضیح میدهند:
ألا له الخلق و الأمر (اعراف/ ۵۴) یسئلونک عن الروح قل الروح من أمر ربی (إسراء/ ۸۵). لله غیب السموات و الأرض (هود/ ۱۲۳). عالِم الغیب و الشهاده (انعام/ ۷۳).
هستیشناسی اسلامی، برای هستی و عالَم، «دو ساحت» در نظر میگیرد: ساحت ملکوت (امر/غیب) و ساحت مُلک (خلق/شهادت).
* ملکوت، ساحت ناپیدا (غیب) هستی است و ملک، ساحت پیدا (شهادت) آن.
* ملکوت، باطن و معنای هستی است، و ملک، ظاهر و ماده آن.
* ملكوت، حقیقت هستي است و ملك -در قیاس با ملكوت- مَجاز است.
فلاسفه اسلامی، با بهرهگیری ازادله عقلی و آیات قرآن، هستی را به «چهار ساحت» (عوالم چهارگانه)، تفصیل دادهاند:
لاهوت: عالم خداوندی که بر عوالم دیگر سیطره فائقه دارد. خدا دارای ذات و صفات خاص خویش است.
جبروت: عالم مجردات عقلی محض یعنی فرشتگان است.
ملکوت: عالم مثال یا صور مثالی یعنی صورتهای مجرد اما دارای شکل و اندازه است.
ناسوت: عالم مادی و محسوس که معروض حرکت و زمان و مکان است و شامل انسانها، حیوانات، گیاهان و جمادات میشود.
اسلام، برای عالَم و هرآنچه در آن است، «مبدأ و معاد» در نظر میگیرد. مبدأ عالم خداست و معاد انسان و موجودات نیز به سوی اوست.
أنا لله و إنا الیه راجعون (بقره/ ۱۵۶).
فلاسفه اسلامی نیز مبدأ و معاد عالم و موجودات را بر اساس «قوس نزول و قوس صعود» تبیین میکنند.
* قوس نزول: آغاز و سیر آفرینش از خدا تا عالم ماده است.
* قوس صعود: بازگشت آفرینش از عالم ماده به سوی خدا است.
معنویت در تفکر اسلامی، قلمروی مربوط به عوالم برتر از مُلک و ماده و ناظر به مبدأ و معاد عالَم است؛ بدین معنا که «بنیاد هستیشناختی معنویت»، به عوالم برتر از ماده باز میگردد، عوالمی که بر مبنای آیات قرآن و ادله عقلی، واقعاً وجود دارند و آغاز و انجام عالم را در بر میگیرند. اما معنویت در تفکر سکولار، فاقد این بنیاد هستیشناختی است، زیرا در این تفکر عالم عمدتاً منحصر در ماده و محسوسات است و مبدأ و معادی در کار نیست، و لذا اگر در اینجا از معنویت و اعمال معنوی سخن به میان میآید، «معنویت منبعث از ماده!» (یوگا، موسیقی، تفریح، برخی سرگرمیها و …) مراد است. به نظر میرسد، «معنويت سكولار» يا غيرديني، تعبيري تناقضآميز است و «معنويتي تهي از معنويت!» و در واقع «معنا منهاي معنا!» است. معنويت سكولار يا غيرديني، معنويت حقيقي نيست؛ زیرا مگر ميتوان مبدأ و معادي را پيشفرض نگرفت و از معنویت سخن گفت؟
دکتر عباسزاده به بحث مبانی معرفتشناختی معنویت پرداخت و گفت: معرفتشناسی (Epistemology) برگرفته از Episteme و Logia یونانی است که بهترتیب به معنای «معرفت و شناخت» و «گفتار و بحث منطقی» است و مجموعاً به معنای «بحث از معرفت» به کار میرود. در این مبحث، پرسش این است که معرفت چیست؟ انسان چه اموری را میتواند به نحو حقیقی بشناسد؟ و شناخت او چه قلمروها و مرزهایی دارد؟ در اینجا دو پرسش مطرح است: «آیا معنويت، داراي حیث شناختاري است؟» و «آيا معنويت قابل شناخت است؟»
در پاسخ به پرسش نخست، میتوان گفت:
در تفکر اسلامی، معنویت داراي «حيث شناختاري» است، یعنی معنویت، انسان را به نحوه خاصی از معرفت میرساند که متعلَّق آن، عالم غیب و غیب عالم است. اما در رویکرد پوزیتیویستی غرب، معنویت فاقد حیث شناختاری است و انسان را به شناخت مثبت و محصلی نمیرساند، بلکه معنویت نهایتاً دارای «حیث عاطفی- احساسی» است.
در پاسخ به پرسش دوم، میتوان گفت:
در تفکر اسلامی، معنویت در سطح فرد و جامعه، «قابل شناخت» است. اما در رویکرد پوزیتیویستی غرب، معنویت به عنوان امری که با روش تجربی (مشاهده و آزمون) قابل مطالعه نیست، قابل شناخت نیست.
آشکار است كه تا «شاخص»هایي براي سنجش تحقق معنويت وجود نداشته باشند، عملاً نميتوان وضعیت فرد و جامعه را از حیث میزان برخورداري از آن مورد مطالعه و شناخت قرار داد. در نگره اسلامی، مفاهیمی همچون «قلب سليم»، «حیات طیبه»، «نفس مطمئنه» و … دال بر تحقق معنويت در انسان هستند و مفاهیم مخالف آنها، دال بر عدم تحقق معنويت در انسان.
در پایان نشست عضو هیأت علمی گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه در مورد مبانی ارزششناختی معنویت گفت: ارزششناسی (Axiology) برگرفته از Axios و Logia یونانی است که بهترتیب به معنای «ارزشمند» و «گفتار و بحث منطقی» است و مجموعاً به معنای «بحث از ارزشمند و ارزش» به کار میرود. در این مبحث، پرسش این است که چه اموری دارای ارزش (ارزشمند) تلقی میشوند؟ و اساساً ارزش چیست؟ ارزشها اموری هستند که در هر فرد و هر اجتماعی، «مطلوب» واقع میشوند.
ارزشها از حیث اخلاقی و زیباشناختی بودن:
«خوب و بد» ارزشهای اخلاقیاند، و «زشت و زیبا» ارزشهای زیباشناختی.
ارزشها از حیث عقلی یا شرعی بودن:
برخی معتقدند که امور ارزشی، صرفنظر از اوامر دینی و «به حکم عقل»، دارای ارزش مثبت یا منفی هستند، اما برخی دیگر ارزش مثبت یا منفی امور ارزشی را «وابسته به اوامر دینی» میدانند.
ارزشها دارای اقسامی هستند:
* مثبت و منفی: مثلاً «علم» یک ارزش مثبت است و «جهل» یک ارزش منفی.
* ذاتی و عارضی: مثلاً «عدالت» ذاتاً یک ارزش مثبت است و «ترس» که ذاتاً یک ارزش منفی است، اما اگر ترس از خدا باشد، عارضاً ارزش مثبت پیدا میکند.
* غایی و ابزاری: مثلاً «تقرب به خدا» یک ارزش غایی است و «عبادت» یک ارزش ابزاری.
از حیث مثبت یا منفی بودن، ذاتی یا عارضی بودن، و غایی یا ابزاری بودن:
* سنخ ارزشهایی که دین مردم را بدان فرا میخواند، گاه غیر از ارزشهایی است که مدرنیته و تفکر سکولار بدان دعوت میکند.
*ارزشها و ضدارزشها، در رویکرد دینی و سکولار، گاه «متفاوت» بلکه در مواردی «متعارض»اند.