تاثیر مباهله در استحکام و استمرار اسلام

مباهله به معنای لعن و نفرین یکی از روش‌های رایج در قرون گذشته برای اثبات حقانیت یک گروه و دین بوده است اما در اصطلاح به ماجرایی بین پیامبر(ص) و مسیحیان نجران بازگشت دارد که در آن مهر تاییدی با نزول آیه ۶۱ سوره مائده بر حقانیت پیامبر(ص) و اسلام در سال نهم هجرت زده شد.

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، خبرنگار ایکنا درباره مباهله با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدحسن جواهری؛ عضو هیأت علمی گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه گفت‌وگو کرده است که در ادامه آن را می‌خوانیم؛

رخداد مباهله در ابتدای اسلام چقدر اهمیت داشته است که درباره آن آیاتی نازل شده؟
پیامبر(ص) در سال نهم هجری که به عام‌الوفود معروف است نامه‌ای به مسیحیان نجران در شمال یمن فرستاد و فرمود که یا ایمان بیاورید و یا آماده نبرد باشید لذا این‌ها وحشت کردند و تصمیم گرفتند که گروهی را برای مذاکره با پیامبر(ص) بفرستند؛ از عقاید باطل این مسیحیان آن بود که می‌گفتند مسیح، فرزند خداست؛ آیه‌ ۵۹ سوره مبارکه آل‌عمران؛ إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ، نازل شد که تاکید دارد خلقت حضرت عیسی(ع) مانند آدم(ع) است لذا پدری ندارد همان‌گونه که او نداشت. ولی مسیحیان نجران حق را نپذیرفتند از این رو خداوند دستور داد با آن‌ها مباهله کن و مباهله هم به این شکل بود که دوطرف از خدا درخواست هلاکت برای دروغ‌گو می‌کنند. در آیه مباهله خداوند فرموده است: فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ.
در مورد این آیه چند نکته مهم بلاغی و زیباشناختی وجود دارد که از قدیم معرکه آراء هم بوده است. البته عرض کنم که مباهله راهی بلکه آخرین راه برای اثبات حق مسلم بوده و در طول تاریخ بارها از این روش استفاده شده است و صرفا مختص پیامبر اسلام و مسیحیان نجران نیست. قرآن کریم در این آیه به ما می‌آموزد در جایی که یقین وجود دارد (جائک من العلم …) و شرایطش وجود داشته باشد می‌توان مباهله کرد؛ همچنین باید مسیر جدال احسن طی شود کما اینکه از سوی پیامبر(ص) طی شد یعنی ایشان به تشریح چگونگی خلقت حضرت عیسی(ع) بر اساس آیات سوره آل عمران پرداختند (ان مثل عیسی …)  ولی بعد از اینکه مسیحیان این منطق را نپذیرفتند پیامبر(ص) وارد مباهله شدند.
برخی در معنا و مفهوم واژگان آیه مباهله مناقشه کرده‌اند، مثلا درباره ابنائنا به موادی اشاره کرده‌اند.
ابنائنا در این آیه شامل فرزندان دختری و پسری می‌شود. نسائنا هم شامل همه زنان موجود در خانه یعنی زنان و دختران پیامبر(ص) هم می‌شود ولی ایشان از بین همه آن‌ها فقط حضرت فاطمه(س) را همراه خودشان بردند به دلیلی که عرض خواهم کرد. بعد هم فرمود «وانفسنا …» انسان خودش را که دعوت نمی‌کند بلکه دعوت از کسی است که نفس پیامبر(ص) و هم‌شان و در تراز ایشان است لذا فقط حضرت علی(ع) را همراه بردند.
پیامبر(ص) کسانی را با خود به مباهله بردند که طهارت باطنی داشتند و مصداق آیه تطهیر بودند. ممکن است کسی بپرسد که چرا انفسنا جمع به کار رفته است ولی شما می‌گویید فقط علی(ع) است، جواب روشن است؛ در آیه «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» و هم راکعون نیز جمع است ولی فقط یک مصداق دارد و آن حضرت علی(ع) است که این کار را کرده یعنی در حال رکوع انگشتر خود را به فقیر بخشیده است. بنابراین مواردی وجود دارد که در مفهوم جمع است ولی یک مصداق بیشتر ندارد. بنابراین جای اعتراض نیست اگر تاکید کنیم تنها مصداق انفسنا، حضرت علی(ع) است. در بحث نساءنا هم با اینکه از جهت مفهومی شامل زنان پیامبر(ص) هم هست ولی حضرت زهرا(س) که واجد طهارت باطنی است مصداق آن است. (انما یرید الله …).
بنابراین مباهله حادثه بسیار مهمی است زیرا گروهی از بزرگان مسیحی از نجران آمده‌اند و در منظر مسلمانان قرار است با پیامبر(ص) محاجه و مباهله کنند و اگر قرار باشد در این مباهله پیامبر(ص) شکست بخورند در حقیقت به معنای نابودی اسلام است. مباهله فقط نفرین معمولی نبود بلکه اگر مسیحیان پیروز میدان بودند، در حقیقت اسلام و پیامبر(ص) شکست خورده بودند؛ از این رو پیامبر(ص) گروهی را با خود آورد که بهترین خلق نزد خدا باشند
اگر این ماجرا به نفع اسلام تمام نمی‌شد آن هم در سال نهم هجرت تازه بگو و مگوها و تردیدها در جبهه مسلمین آغاز می‌شد که نکند فریب خورده‌ایم و این خود تزلزلی بزرگ در مسلمانان ایجاد می‌کرد و پایه‌های نظام نوبنیان اسلامی را متزلزل یا ویران می‌کرد؛ از این رو اهمیت آن به حدی است که فقط باید نفس پیامبر یعنی علی(ع) و حضرت زهرا(س) و حسنین(ع) حاضر باشند.
 در مورد مفاد آیه مباهله به چه نکات اخلاقی و درس‌آموز می‌توان توجه کرد؟
یکی از نکاتی که در این آیه می‌توان به آن توجه داد این است که پیامبر(ص) کمال ادب را در این ماجرا رعایت کردند زیرا آیه نفرموده است که پیامبر(ص) به مسیحیان گفتند بیابید مباهله کنیم و اگر شما دروغ گفتید لعنت خدا بر شما باشد بلکه فرمودند بیایید مباهله کنیم و لعنت خدا بر دروغ‌گویان باد! یعنی از قبل آنان را متهم به کذب نکرد و این ادب قرآن کریم و پیامبر(ص) است و این سبب می‌شود تا دشمنان زودتر حق را بپذیرند و درس آن این است که ما هم در مباحثه و مناظره‌ها طوری مؤدبانه رفتار کنیم که خود مانعی بر سر راه پذیرش حق از سوی مخاطب نگردد.
نکته دیگر در آیه این است افرادی به پیامبر(ص) تهمت ابتر بودن می‌زدند ولی خداوند با تعبیر ابنائنا، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را که فرزندان دختر ایشان بودند، فرزند خود پیامبر(ص) معرفی کرد و تهمت مقطوع‌النسل بودن را از ایشان برداشت. اهل بیت(ع) هم در احتجاج‌های خود در این خصوص، به این آیه استناد کرده‌اند. البته باید توجه داشت که همه این نظر را ندارند؛ برخی بزرگان اهل سنت گفته‌اند اگر کسی وصیت کرد فلان مال را به ابناء او بدهند و او فرزند پسر نداشته باشد ولی دختر داشته باشد به او نخواهد رسید ولی براساس این آیه این مال به عنوان ارث به فرزند دختر هم می‌رسد.
 برخی معتقدند که مباهله همپای غدیر است، نظر شما چیست و مباهله چه کارکردی برای امروز ما دارد؟
مباهله یک معجزه ماندگار و باقی است یعنی در خصوص هر حق مسلمی می‌توان از آن استفاده کرد و این نکته بسیار ارزشمندی است. در آیه مباهله، انفسنا به این مطلب اشاره دارد؛ امیرمؤمنان(ع) تنها مصداق آن بود، تنها فردی است که لیاقت دارد پس از پیامبر اکرم جانشین او شود نه شخص و اشخاص دیگر زیرا تنها او است که در حکم جان پیامبر و نفس او است و این راهکاری است که وقتی بعد از پیامبر(ص) جامعه اسلامی دچار اختلاف شد روشن‌ کننده راه صحیح است.
نکته مهم این که بحث بین شیعه و سنی در زمینه امامت زیاد صورت گرفته است و مهمترین اختلاف این است که خلیفه بلافصل بعد از پیامبر(ص) کیست و اگر اثبات شود که او امیرمؤمنان(ع) است طبیعتا فقه و مابقی مسائل پیوست او هست و اگر بگوییم ابوبکر است باز فقه و سایر مسائل به او برگشت دارد؛ اگر ثابت شد که امام علی(ع) بعد از پیامبر(ص) حاکم جامعه اسلامی است بعد از ایشان هم باید امام حسن و امام حسین(ع) و سایر ائمه بیایند و فقه هم فقه آنان است و اگر قبول کنیم که ابوبکر جانشین است باید فقه او پیاده شود از این رو مباحث اختلافی فقهی، حرکت در حاشیه است و اصل، تعیین تکلیف جانشینی بلافصل است.
اهل سنت معتقدند که ابوبکر توسط شورا به خلافت برگزیده شده است؛ (به رغم اشکالات متعدد تصمیم شورا، آن هم شورایی که در سقیفه رخ داد) از این رو نه آیه و نه روایتی مؤید آن نیست چه رسد به حجت قرار دادن آن؛ لیکن شیعه بر این باور است که اولاً جانیشنی بلافصل حضرت علی(ع) از طرف خدا بوده است و ثانیاً‌ آیات و روایات متعدد بر آن دلالت دارد یا مؤید آن است. آیات مربوط به واقعه غدیر خم از جمله این ادله است و نیز آیه مورد بحث یعنی آیه مربوط به مباهله (آل عمران، ۶۱) و به طور خاص «انفسنا». انفسنا یعنی جان پیامبر(ص) و وقتی فقط امیرمؤمنان(ع) در این ماجرا حضور دارند و از این رو فقط ایشان مصداق انفسنا است؛ پس اگر پیامبر(ص) نباشد کسی جانشین اوست که در تراز اوست.