احیای روحانیت در صحنه اجتماعی

احیای روحانیت در صحنه اجتماعی
نوشتاری از حجت‌الاسلام و المسلمین محمدجواد رودگر عضو هیأت علمی گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه

روحانیت وظیفه ذاتی اش تفقّه در دین آن هم تفقّه در اصول و فروع دین یا «اجتهاد جامع» است، زیرا عالمان دین بایسته است در فقه جامع، به اجتهاد جامع دست یابند یعنی در فقه اکبر (حوزه اعتقادیات و ساحت های عقلی کلامی و حکمی)، فقه اوسط (حوزه اخلاقیات و ساحت‌های سلوکی و تربیتی) و فقه اصغر (حوزه احکامیات و ساحت استنباط احکام شرعیه فرعیه و احکام افعال) مجتهد شوند آن هم اجتهاد پویا و به اقتضای زمان و مکان و متناظر به مسائل مستحدثه فکری، معنوی و اجتماعی.

اما وظیفه عَرَضی و به تبع وظیفه ذاتی عالمان دین و روحانیت اصیل حضور در میان جامعه و ظهور در عرصه های گوناگون اجتماعی است تا یافته های اجتهادی خویش را در عرصه های مختلف عرضه کرده و به رسالت اجتماعی خود جامه عمل بپوشانند که یکی از عرصه ی بسیار مهم و میادین عمل اجتماعی، میدان سیاست و تدبیر امور اجتماعی است. به این معنا که عالم دین مانند پیامبر اکرم و عترت پاکش علیهم السلام که وارث علمی و معنوی آنهاست نباید در حاشیه باشد و تنها به موعظه و بیان احکام شرعیه بپردازد، بلکه باید به وزان سیره نبوی و علوی در متن جامعه و زندگی مردم حضور بلکه ظهور داشته باشد و در کنار: «وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ» (توبه : ۱۲۲) به خدمات اجتماعی اش تداوم بخشد و یکی از خدمات زیر ساختی اجتماعی اش حضور سیاسی و نقش آفرینی  آنهاست، زیرا دین از سیاست و دینداری از سیاست ورزی جدا نیستند، بدین جهت روحانیت منهای اجتهاد علمی، روحانیت منهای خدمت، روحانیت منهای سیاست، روحانیت منهای اجتماعیات از اساس بی معناست و این دکترین جامع را که امام خمینی (رض) در پرتو انقلاب اسلامی و بنیان نهادن نظام جمهوری اسلامی زنده و بالنده کرد در سالهای اخیر هم از حیث نظری و تئوریک و هم از حیث علمی و پراتیک مورد هجمه واقع شد و دستاویزهایی نیز برای تهاجم بداندیشان و بدطینتان فراهم شده بود و به بیان دیگر زمینه هایی برای تهاجم نرم و حتی سخت بوجود آمد و امپراطوری رسانه ای و جنگ روایت‌ها و جنگ نرم به طور همه جانبه علیه تز روحانیت و اجتماعیات بویژه روحانیت و سیاست شکل گرفت و از داخل برخی روشنفکران دگراندیش و حتی برخی روشنفکران دینی غافل و برخی سلبریتی های مجازی و از خارج تئوریسین های زبردست به همراهی برخی خود فروختگان و با خودبیگانه حجم کمی و کیفی عجیبی علیه نظریه و دکترین امام خمینی(ره) و مکتب پویا و پایای آن مرد خدا و عالم دینی و مرجع فکری، اخلاقی و فقهی و وارث همه جانبه و خلف شایسته او امام خامنه ای تولید کرده و ساده اندیشان و ساده لوحان را فریب داده و حرکتی به سوی سیاست منهای دیانت و حکومت منهای روحانیت (احیای منهائیون به اقتضانات زمان) را شروع کرد و تا اندازه‌ایی نیز موفق شدند که در این بین نقش برخی سیاست ورزان غربگرا و لیبرال در رأس امور اجرایی کشور که عدم توانایی آنها در حل و فصل مشکلات و اشکالات اجتماعی را نباید نادیده انگاشت، بلکه نقش منفی و اثرگذار آنها را باید به  عنوان نقش عملی مکمل برای تثبیت نظریه جدایی دین از سیاست و سیاست منهای روحانیت کاملاً دیده و مورد ارزیابی و سنجش قرار داد به گونه ای که تولید و ترویج اسلام سکولار و سکولاریسم اسلامی از سوی برخی تئوریسین‌های داخلی و اسلام رحمانی از سوی برخی دیگر، حیات اجتماعی- سیاسی روحانیت آگاه و متعهد و مرجعیت دین، عالمان دینی و روحانیت را حتی در ساحتهای فکری و دینی به مخاطره جدی انداخت تا چه رسد به مرجعیت سیاسی، مدنی و حکومتی.

در این میان شخصیتی با صداقت و اخلاص ظهور کرد و نظریه تلفیق سیاست و اخلاق، اخلاق و سیاست، نظریه سیاست و صداقت، نظریه دیانت و سیاست، دینداری و سیاست ورزی، سیاست ورزی دیندارانه را در گزاره عدم جدایی دیانت از سیاست بلکه «دیانت ما عین سیاست و سیاست ما عین دیانت ماست» احیا کرد و بدین وسیله بار دیگر روحانیت در عرصه های اجتماعی دارای آبروی عملی شده و احیا شد و آیت‌الله رئیسی لقب «شهید خدمت و جمهور» را از سوی مردم به خود اختصاص داد تا الگوی مدیریت دینی و اسوه‌ی سیاست ورزی مؤمنانه و ولایی احیا شده و کارآمدی آن اثبات شود و در معرض دید همگان قرار گیرد و نسل جدید و جوان جامعه به بیداری جمعی و بصیرت اجتماعی دست یابد و روحانیت مظلوم بار دیگر در عینیت اجتماعی آبرو یافته و رئیسی عزیز نماد و نمود این آبروی اجتماعی‌اش گردد. در واقع رئیس جمهور که هماره در میدان بود و شهید جمهور شد این بار به جای نظریه پردازی و نوشتن کتاب و مقاله در مقام عمل  انقلابی و جهادی به میدان آمد و مانند معجزه موسی(ع) که سحر ساحران درباری فرعون را باطل کرده و مانند موسی(ع) مکر و توطئه سامری های زمان را خنثی کرد و ابراهیم‌وار بت‌های سیاسی نظام سلطه را شکسته و موانع فهم درست رابطه دیانت و سیاست، دینداری و سیاست ورزی، روحانیت و سیاست را برداشت تا جامعه به ویژه نسل جوان به درستی هر چه تمام تر نظریه حکومت دینیِ ولایی و تلفیق موزون دین و سیاست و ترکیب زیبای جمهوری اسلامی را درک و دریافت نماید.