سجده سایهها، تفسیری از آیه ۴۸ سوره مبارکه نحل
نوشتاری از حجتالاسلام والمسلمین حسین عشاقی عضو شورای علمی گروه فلسفه پژوهشگاه
أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ (۴۸ نحل)
عموم مفسران ظلال در این آیه را به همان ظلال با معنای سایه حاصل از برخورد نور به جسم، تفسیر کردهاند؛ ولی دقت در آیه نشان میدهد ظل در اینجا را نباید به معنای سایه متعارفی که مثلا از نور آفتاب شکل میگیرد تفسیر کرد؛ زیرا در این آیه ضمیر «هُمْ» که برای ذوی العقول بکار میرود به «ظِلالُ» رجوع میکند؛
حال آن که ظلال به معنای سایههای متعارف از مصادیق ذوی العقول نیستند؛ همچنین «سُجَّداً» و «داخِرُونَ» از صیغ جمع مذکرند که مخصوص به ذوی العقول هستند و نباید برای موضوعی که از ذوی العقول نیستند بکار روند؛
بنابراین مراد از «ظِلالُ» در این آیه سایههای متعارفی که از برخورد نور آفتاب یا غیر آن به جسم غیر قابل عبور از آن، شکل میگیرد نیستند؛ بلکه این ظلال موجوداتی از ذوی العقول هستند که بر اساس دلالت کلمه «سُجَّداً»، آگاهانه در پیشگاه خدا سجده میکنند و بر اساس دلالت کلمه «داخِرُونَ»، مختارانه در قبال حضرت حق خضوع و فروتنی میکنند.
به بیان دیگر در معنای کلمه «ظل»، نوعی توسعه مفهومی شکل گرفته است؛ توضیح این که سایه متعارف اولا در جایی شکل میگیرد که نوری هست و شیئی و موجودی در پرتو تابش آن نور به منصه ظهور و پیدایی برسد و در پشت آن شیء بخاطر کمرسیدن نور به آنجا یک نحوه تاریکی شکل گیرد. ثانیا تاریکی مذکور، بگونهای شکل و شمایل آن شیء را نشان میدهد و ازینرو آن تاریکی نسبتا، خود نموداری از آن شیء، و بیانگر حالات و خصوصیات آن شیء است.
ثالثا او در حرکت و سکون تابع آن شیء و مستند به رفتار آن شیء است؛ این حالات سهگانه که در فضای نور و تاریکی مألوف، سایه متعارف را بوجود میآورند در نور و تاریکی وجودی نیز بهگونهای شکل گرفته و سایه وجودی را شکل میدهند؛
زیرا از اشراق و تابش منبع نور وجود، حقائق اشیاء به منصه ظهور و پیدایی میرسند ولی حقیقت حاصله، هر چه از منبع نور وجود دورتر باشد؛ از نور کمتری برخوردار است؛ و نسبت به همین حقیقت در مراتب نزدیکتر، تاریک و گرفتار ظلمت وجودی است؛ و در عین حال، مرتبه پایینتر نیز دارای همان حقیقت است؛ و لذا از سویی بهگونهای، بیانگر حقیقت آن مرتبه بالاتر است و از سویی تحقق آن، به مرتبه بالاتر که در طول علل وجودی آن است وابسته و در حرکات و سکنات خود تابع آن است؛
بنابراین مرتبه نازل هر حقیقتی سایه وجودی مرتبه بالاتر است؛ و لذا مرتبه مادی هر حقیقت وجودی، که مرتبه نازل آن حقیقت است سایه مرتبه مجرده آن حقیقت است؛ بنابراین ظاهر این است که در آیه مورد بحث، تعبیر «ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ» به همان مرتبة مجرد حقائق عالم، و تعبیر «ظِلالُهُ» به مرتبه مادی آن حقائق اشاره دارد؛
ازینرو تا اینجا روشن شد که معنای آیه اجمالا اینست که آیا انسانها توجه نمیکنند به مخلوقات مجرد تا ببینند مراتب مادی آنها (که همان ظلال و سایههای آن مجرداتند) از راست و چپ، سجده کنان و خاضعانه به سوی خدا باز میگردند.
اگر گفته شود که مرتبه مادی هر حقیقتی، فاقد شعورند و ضمیر «هُمْ» و نیز «سُجَّداً» و «داخِرُونَ» (که از صیغ جمع مذکرند) مخصوص به ذوی العقول هستند؛ بنابراین ظلال با این تفسیر هم با همان اشکال تفسیر عموم مفسران مواجه است؛ پاسخ این است مراتب مادی دو گونهاند برخی تحت اشراف مستقیم حقیقتی مجرد اداره میشوند مثل ابدان حیوانات که تحت اشراف مستقیم نفساند؛ و برخی تحت اشراف مستقیم حقیقتی مجرد نیستند؛
دسته اول بخاطر اشراف مسقیم نفس و یا ارواحی بالاتر بر آنها موجوداتی مادیاند ولی در عین حال ذی شعور نیز هستند مثل حقائق مادی عالم آخرت که طبق آیه «إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان» (۶۴ عنکبوت) مثل حیوان دارای شعور است؛ و دسته دوم فاقد شعور متعارفاند مثل موجودات مادی عالم دنیا؛ و بر این اساس ظاهر این است که مراد از «ظِلالُهُ» در آیه مورد بحث همان اجسام زنده و ذیشعور عالم آخرتند که سجده کنان و خاضعانه به سوی خدا باز میگردند.