از تأیید فقه معماری تا نفی معماری اسلامی!

از تأیید فقه معماری تا نفی معماری اسلامی! (نقد و بررسی)
نوشتاری از دکتر رمضان علی تبار عضو هیأت علمی گروه منطق فهم دین پژوهشگاه

اخیراً مطالبی توسط یکی از اساتید و فضلای حوزه علمیه قم، درباره شهر و شهرسازی و ضوابط فقهی آن طرح شده است و در ضمن آن، مسائلی نظیر شهرسازی اسلامی، معماری اسلامی، اقتصاد اسلامی و امثال آن، نفی شده است. در ادامه به نقد و بررسی آن خواهیم پرداخت:

۱-گفته شد: «فقه شهرسازی» داریم اما «شهرسازی اسلامی» نداریم! به نظر می‌رسد عبارات ناسازگار و بعضاً خودمتناقض باشد؛ زیرا اگر فقه شهرسازی داریم، به تبع آن، شهر اسلامی، شهرسازی اسلامی و معماری اسلامی هم خواهیم داشت. با همان معیاری که فقه در شهر و شهرسازی، دخالت دارد با همان معیار و به همان میزان، وجه اسلامیت شهر و شهرسازی معنا پیدا می‌کند. ضمن اینکه لازمه‌ اسلامی‌بودن، نقلی‌بودن یا فقهی‌بودن هم نیست؛ ولی با فرض اینکه فرمودند فقه شهرسازی  و فقه معماری داریم، قطعاً بخشی از اسلامیت شهرسازی را می‌توان به فقه، مستند کرد؛ مثلاً شهر و شهرسازی که در آن، تمام موازین فقهی رعایت شده باشد، قطعاً وجه و وصف اسلامیت را می‌توان به آن بار کرد. از جمله تهافت‌های فرمایشات ایشان این است که یکجا می‌فرمایند طب اسلامی، معماری اسلامی و شهرسازی اسلامی نداریم و در جای دیگر تصریح می‌کنند اسلام با آپارتمان سازی مخالف است. اگر اسلام در نحوه ساختمان، نظر دارد پس حداقل این را باید پذیرفت شهرسازی که طبق موازین دینی باشد می‌توان آن را اسلامی دانست؛ همان گونه که انسان منطبق بر موازین دینی، انسان دینی است.

۲-این سخن که: «فقیه نمی‌تواند ملتزم به این معنا شود شهر اسلامی به این معناست که اسلام بگوید خیابان کجا باشد، خانه کجا باشد، بیمارستان کجا باشد، پُل زده بشود یا نه؟ کجای متون فقهی داریم که باید پل بزنیم یا نه؟» خالی از مناقشه نیست و ایرادات فراوانی دارد از جمله اینکه:

اولاً بر اساس این بیان، گویا فقه، مساوی با اسلام و به همه اسلام است، ثانیاً اسلامیت شهر و دانش شهرسازی و امثال آن، غیر از اسلامیت مکان خانه، خیابان و بیمارستان است؛ ثالثاً منبع اسلامیت را متون فقهی می‌داند و منبع شهرسازی و علوم دیگر مثل اقتصاد را عقل و عقلا معرفی می‌کند؛ در حالیکه بر اساس مبانی فلسفی و معرفت‌شناسی اسلامی، منابع معرفتی در حوزه دین اعم از: کتاب، سنت، عقل و.. است؛ رابعاً تولیدکننده علم دینی،  فقه و فقیه نیست، موضوع کار فقه، معلومه و با تکالیف مکلفان سروکار دارد و موضوعات هم به تبع احکام، بررسی می‌شوند و فقه هم تناسب رسالت خود، می‌تواند نقشی در اسلامی‌سازی داشته باشد. فقه مضاف،متکفل بیان احکام شرعی مضاف الیه به ویژه احکام اجتماعی، تمدنی و امثال آن؛ لذا کار فقه (اعم از مضاف و غیرمضاف) منحصر در بیان احکام تکلیفی خمسه و برخی احکام وضعی است…. نه نظریه‌پردازی در مضاف‌الیه؛ مثلاً فقه بانکداری درباره احکام شرعی آن داوری می‌کند و به نوبه خود نقشی در اسلامی‌سازی بانکداری و امثال آن دارد؛ اما نمی‌تواند سیستم بانکداری اسلامی پیشنهاد دهد. طراحی سیستم بانکداری اسلامی، کار اقتصاد اسلامی است. اقتصاد اسلامی غیر فقه اقتصادی است.

۳-اینکه گفته شد اقتصاد اسلامی نداریم، اگر مراد این باشد که علم به معنای دیسیپلین و رشته‌های علمی، در کتاب و سنت، موجود باشد؛ قطعاً در کتاب و سنت، علم به این معنا وجود ندارد و این مسأله درباره فقه، اخلاق و کلام هم مطرح است.  در صدر اسلام، چیزی بنام فقه، کلام و امثال آن به عنوان رشته علمی، وجود نداشته است. این علوم در دامن کتاب و سنت، و با تلاش عالمان به بار نشسته است؛ لذا با همان معیاری که درباره فقه الهی یا فقه سکولار سخن گفته می‌شود درباره اقتصادی اسلامی و اقتصاد سکولار نیز صادق است. همان معیاری که انتزاعی‌ترین علم مثل فلسفه، توانسته با تلاش اندیشمندان اسلامی، بازسازی و تبدیل به حکمت اسلامی شود، علوم انسانی نیز این قابلیت را دارند که وصف اسلامی بگیرند و جامعه اسلامی را مدیرت کنند.

۴-مسائل انسانی و اجتماعی نظیر اقتصاد، شهرسازی و معماری و علوم ناظر به این مسائل، پدیده‌ای کاملاً انسانی، فرهنگی و تمدنی‌ است که قطعاً هم دین درباره آن‌ها نظر دارد و هم با جهت‌گیری‌ها و مبادی و مبانی الهی، می‌شود وجه دینی و اسلامی به آن‌ها دارد. همان گونه که درباره انسان و عمل اختیاری وی نیز متصف به دینی و غیردینی می‌شود؛ مثلاً به انسان‌های مومن، انسان دینی تعبیر می‌شود یا به عالم دینی، همین تعبیر را داریم و این تعبیر نه صرفاً بخاطر ظواهر بلکه به جهات مهم‌تری نظیر جهت‌گیری‌ها، اعتقادات، اهداف و امثال آن می‌توان این وصف را اطلاق کرد.

۵- اگر در قرآن کریم آیات الاحکام داریم و در سنت همچنین، به مراتب درباره مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی هم می‌توان گفت در منابع دینی ما این مسائل وجود دارد. در قرآن کریم، آیات الاخلاق چند برابر آیات الاحکام یا آیات السیاسه، بیشتر از آیات الاحکام است. آیات الاحکام حدود ۵۰۰  آیه می‌باشد؛ ولی آیات الاخلاق بیش از نصف قرآن کریم و آیات اجتماعی همچنین و …. لذا اگر در گذشته به آن اندازه که به تکالیف فردی اهیمت داده می‌شد یک دهم آن به مسائل تربیتی، اخلاقی، هنری، روانی و امثال آن، بها داده می‌شد، امروز صادرکننده علوم انسانی اسلامی می‌بودیم نه مقلد یافته‌های غربی و مصرف‌کننده علوم انسانی سکولار…

۶-تمامی علوم حتی انتزاعی‌ترین آن نظیر فلسفه، جهت‌دار و هدف‌مند و واجد وصف دینی یا سکولارند. در حالیکه علومی نظیر معماری و شهرسازی، پدیده‌ه ای انسانی‌اند و کاملاً می‌توانند جهت‌دار باشند و جهان‌بینی‌ها و فرهنگ و دین در آن اثر دارند همان گونه که فرهنگ و مبادی سکولار نیز در آن تأثیر دارد.

۷-در بحث علم دینی و علوم انسانی اسلامی، باید تلقی خود را به صورت دقیق، مشخص کنیم؛ مفاهیمی نظیر علم، دین، علم دینی، علوم انسانی، علوم انسانی اسلامی. در فرمایشات ایشان، به نظر می‌رسد نیاز به دقت بیشتری است. اولاً دین و معرفت دینی، مساوی با فقه نیست؛ ثانیاً مراد از علم، تک‌‌گزاره‌های علمی نیست بلکه مراد رشته‌های علمی است، ثالثاً علم دینی، همان علم نقلی یا محصول اجتهاد فقهی نیست، علم دینی، علم بشری است که به جهاتی، نسبتی با دین پیدا می‌کند. دینی‌بودن علم به عوامل مختلفی وابسته است از جمله مبانی، مبادی، اهداف، نتایج، منابع، روش و امثال آن؛ لذا وصف دینی منحصر در یک امر نیست.

۸-محل نزاع در مسأله علم دینی (اسلامی)، به ویژه با منکران و مخالفان علم دینی، ناظر به علوم تجربی سکولار است. تلقی آنان این است که مدعیان علم دینی، می‌خواهند علوم نقلی را جای علوم تجربی بنشانند و به ویژه علوم انسانی را از آیات و روایات استخراج کنند. ظاهر تلقی استاد فاضل نیز با دیدگاه منکران علم دینی قرابت دارد. این در حالی است که معیار دینی‌بودن علم، نقلی‌بودن یا استخراج مستقیم از کتاب و سنت نیست؛ به عنوان مثال، علم اصول، دینی است؛ اما دینی‌بودن آن به معنای نقلی‌بودن نیست؛ زیرا این علم، مستخرج از کتاب و سنت نیست.

تفصیل مطالب درباره علم دینی وعلوم انسانی اسلامی به برخی آثار حقیر ارجاع می‌شود:

الف) کتابها: کتاب علم دینی- کتاب معرفت دینی -کتاب مبانی معرفت‌شناختی علوم انسانی اسلامی- منطق علوم انسانی- هویت علوم انسانی اسلامی و…

ب) مقالات: هویت‌مندی و جهت‌داری فلسفه دین و معیارها و شاخص‌های اسلامی‌بودن آن – نقش فلسفه دین در هویت بخشی به علوم انسانی-مبانی فلسفی مطالعات میان رشته‌ای در علوم انسانی اسلامی- مقاله ماهیت امور انسانی اجتماعی و امتداد آن در روش شناسی علوم انسانی – مبانی انسان شناختی تصرفات بشر با تأکید بر مهندسی ژنتیک -موضوع شناسی علوم انسانی و اقتضائات روش شناختی آن و…