به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجتالاسلام والمسلمین علیرضا قائمینیا؛ عضو هیأت علمی گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه، شامگاه ۱۹ فروردین ماه در نشست علمی «تبیین نظریه استعارههای مفهومی» با بیان اینکه هرچند نام این نظریه، استعارههای مفهومی است ولی هیچ نسبتی با استعاره به معنای ادبی ندارد، گفت: آغاز این بحث از نقد دیدگاه ارسطو در قرون گذشته منشا گرفته است ولی در ادامه به یک نظریه زبانشناختی تبدیل شده است. نظریهای که همه ابعاد زبانی را تحت پوشش خود قرار میدهد ولی در معنای ادبی مطرح نمیشود لذا ما با یک نظریه تمام عیار زبانشناختی روبرو هستیم.
قائمینیا با بیان اینکه در زبانشناسی شناختی، نظریات زیادی مطرح شده ولی هیچکدام توانایی نظریه استعارههای مفهومی را نداشته است و به یک معنا آغاز معناشناختی شناختی با این نظریه است، اظهار کرد: در قرن بیستم نظریات زبانشناختی زیادی مطرح شده بود و آخرین نظریه، نظریه دستور زبان چامسکی بود که انقلابی در زبانشناسی قرن بیستم به شمار میآمد. لیکاف که مبدع و طراح نظریه استعاره مفهومی است دانشجوی دکتری چامسکی بوده است و زیر نظر او رساله دکتری خود را نوشت.
عضو هیأت علمی گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه با بیان اینکه بنده این نظریه را با آیات قرآن تطبیق نکردهام و دیدگاههای خاصی در این زمینه دارم، اظهار کرد: تقابل این نظریه با استعاره به معنای ارسطویی را نمیپذیرم و معتقدم هر دو جایگاه خودش را دارد؛ شناختی بودن این نظریه از آن جهت است که با فرایندهای ذهنی سر و کار دارند و معناشناسی شناختی هم از این جهت شناختی است که با فرایندهای ذهنی و مغزی مرتبط است و استعارههای مفهومی هم ناظر به فرایندهایی است که در ذهن کابران رخ میدهد.
وی اضافه کرد: لیکاف با همکاری جانسون که فیلسوف است کتابی در اینباره نوشته و با همکاری همدیگر این بحث را پیش بردهاند. لیکاف عمدتا به جنبه زبانشناختی و جانسون به جنبه فلسفی توجه دارد؛ اینها این نکته را مطرح کردهاند که از زمان ارسطو دیدگاه خاصی درباره استعاره حاکم بوده است که مؤلفههایی هم دارد از جمله اینکه استعاره، مجازی است که قائم به علاقه شباهت طبق تعریف ارسطو است؛ زبان ممکن است یک حالت اولیه و تحتاللفظی و یا حالت ثانویه داشته باشد که به آن مجاز گویند و در جایی که مجاز قائم به علاقه شباهت است در اصطلاح ادبا، استعاره گفته میشود مانند این گزاره که شیری تیراندازی میکرد که معنای این استعاره آن است که یک انسان شجاع تیراندازی کرده است.
استعاره برای تزیین سخن
قائمینیا با بیان اینکه مؤلفه دیگر استعاره آن است که برای تزیین سخن به کار میرود، گفت: ما از استعاره برای جایی استفاده میکنیم که بخواهیم سخن را زیبا کنیم؛ مثلا استعاره در زبان شعرا زیاد به کار رفته است و زبان شیر عمدتا استعاری است. در این مؤلفه زبان نقاشی شده و به صورت زیبا در میآید؛ لیکاف و جانسون این دیدگاه را نقد کرده و مدعی شدهاند استعاره اولا و بالذات به تفکر و ثانیا به زبان مرتبط است در حالی که اگر استعاره به معنای ارسطویی باشد زینتبخش زبان است.
عضو هیأت علمی گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه با بیان اینکه شجاعت یک عمل متهورانه مبتنی بر عقل و فداکاری است، تصریح کرد: شیر غریزه خاصی دارد و خودش را به گله میزند و حیوانی را شکار میکند لذا این عمل مبتنی بر عقل نیست ولی در انسان این شجاعت مبتنی بر عقل است؛ کسی که خود را با عقلانیت به شهادت میرساند مبتنی بر غریزه نیست بنابراین اگر شباهتی میان شیر و انسان شجاع است شبیه همدیگر هستند و شباهت واقعی بیان این دو نیست لذا استعاره به معنای شباهت وجود ندارد ثانیا ما زمانی که نمیتوانیم با زبان تحتاللفظی یک حقیقتی را بیان کنیم به استعاره پناه میآوریم.
کجا از استعاره استفاده میشود؟
وی با بیان اینکه جایی که با حقیقت جدیدی مواجه هستیم از استعاره کمک میگیریم، ادامه داد: ما در مورد هر شجاعتی نمیگوییم شیری دیدم که تیراندازی میکرد ولی گاهی شجاعت، غیرقابل فهم عادی است لذا از استعاره کمک میگیریم مثلا شجاعت امیرالمؤمنین(ع) و مالک اشتر؛ استعارهها در جایی به کار میروند که ما با حقایق ناشناخته و جدید مواجه هستیم. از شجاعت شیر کمک میگیریم تا مفاهیم جدید را بفهمیم و این به معنای وجود شباهت نیست بلکه نسبتهای هستیشناسی بیان این دو وجود دارد.
قائمینیا با بیان اینکه ما هر کجا با مفاهیم انتزاعی روبرو شویم با فضای مادی آشنا رو میکنیم و در اینجا استعارههای مفهومی شکل میگیرند، تصریح کرد: گاهی یک نفر خیلی عصبانی است و شروع به کشت و کشتار میکند و انبوهی از مردم را میکشد؛ اساس این استعاره آن است که دو فضا داریم یکی فضای مجهول و دیگر فضای آشنا؛ در اینجا برای فهم غضب به تجارب آشنا رجوع میکنیم لذا تناسب معرفتشناسی برای جوشش آب و این غضب قائل میشویم؛ غضب مانند درجات دمای آب حالات مختلفی میتواند داشته باشد لذا بین این دو تناظر هستیشناسی و معرفتشناسی دارد؛ از این که آب سرریز میشود پی میبریم که آب جوش آمده است و از اینکه چهره فردسرخ شده و فریاد میزند میفهمیم که این دو با هم متناظر هستند.
نقش استعارههای مفهومی قرآن در تغییر جهانبینی
قائمینیا با اشاره به اینکه ما وقتی از فضای مادی آشنا به غیرآشنا حرکت میکنیم به خاطر تفکر انتزاعی زیبای ماست و در این صورت براساس نظریه لیکاف از استعاره استفاده میشود، اضافه کرد: استعارههای قرآنی در نگاه ادبی مرتبط با بلاغت است؛ قرآن حاوی معارفی است که این معارف مجرد هستند و راه دیگری غیر از استعارههای مفهومی برای انطباق این معارف وجود ندارد؛ استعارههای مفهومی قرآن، تار و پود قرآن را تشکیل میدهند؛ ایزوتسو میگوید قرآن، جهانبینی عرب جاهلی را به کمک یک منظومه و نگاه معنایی تغییر داد و جهانبینی جدیدی را جایگزین جهانبینی عرب جاهلی کرد و محور این تغییر هم استعارههای مفهومی فراوان است و ما غیر از استعاره مفهومی در قرآن، چیزی نداریم؛ جایی که قرآن در مورد خدا، عالم آخرت و فرشتگان و بهشت و جهنم سخن میگوید، زبان قرآن، زبان استعاری است؛ مانند آیه شریفه «الله نور السموات و الارض» خدا، نور آسمانها و زمین است و ما وقتی بخواهیم خدا را بفهمیم راهی جز استعاره مفهومی از طریق نور حسی نداریم و این به معنای آن نیست که خدا نور حسی است.
عضو هیأت علمی گروه معرفت شناسی و علوم شناختی پژوهشگاه تصریح کرد: در برخی روایات منظور از نور در آیه نور، هدایت معنا شده است که درست است و برخی هم نور را به معنای نور اشراقی گرفتهاند؛ افرادی که مشرب صدرایی دارند آن را وجود در نظر گرفته و گفتهاند که وجود همه چیزها از وجود خداوند است؛ در هر کدام از این تفاسیر، استعاره وجود دارد که مبتنی بر اندیشه و تفکر است؛ علامه طباطبایی در توجیه نسخ برخی آیات فرموده است که نوری بر نور دیگر غبله کرده است یعنی هر چیزی که با خدا نسبت دارد نور است و هر چیزی که با ابلیس پیوند دارد ظلمت و تاریکی است.
استعاره مفهومی سبک زندگی تولید میکند
قائمینیا تصریح کرد: استعاره مفهومی سبک زندگی و چارچوب اندیشه به ما میدهند و استعاره مفهومی سبک زندگی تولید میکند روابط ما با دیگران را مشخص میکنند؛ مثلا کلمه «صراط» در قرآن از این جهت به کار رفته است که زندگی یک سفر است و انسان در این سفر نیازمند هدایت است و هادی نیاز دارد یا استعاره تجارت چون زندگی یک تجارت است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ.
وی با تاکید بر اینکه با این نگاه همه قرآن، استعاره مفهومی است و البته استعاره مفهومی با استعاره ادبی یکسان نیست، گفت: قرآن از فضاهای آشنا برای تفهیم فضاهای ناآشنا به بشر کمک گرفته است و چارهای جز این نیست و اگر الفاظ، الفاظ مادی میشود جز راهی برای فهم بشر جز این مسئله نیست؛ مثلا «یدالله فوق ایدیهم»؛ این تعبیر نباید به عنوان مجاز ادبی در نظر گرفته شود بلکه نسبت خدا با دیگران را مطرح میکند یعنی وقتی انسانها با خدا به توافق میرسند و طبق رضایت او عمل میکنند از استعاره متناسب استفاده میشود مانند آنچه در بیعت رضوان به کار رفته است.
قائمینیا با بیان اینکه استعارههای مفهومی به چند قسم تقسیم میشوند، اظهار کرد: یک قسم، استعارههای جهتی است؛ مانند اینکه بگوییم خدا بالاتر از موجودات است و این بالایی، مکانی و مادی نیست. در قرآن این استعاره زیاد به کار رفته است. قسم دیگر استعارات ساختاری است یعنی ارزش چیزی را از ساختار و اجزای آن میفهمیم مانند وقتی بگوییم وقت طلاست. استعاره دیگر، هستیشناختی است یعنی هستی یک شیء در قالب هستی شیء دیگری دیده شود مثلا اینکه به چیزی که بشر نیست هویت بشری بدهیم. از جمله در آیه شریفه فرموده است: وَلَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ؛ در این آیه نفرموه است سکت غضب موسی؛ گویی در درون موسی، چیزی فرض گرفته است که مانند انسان میتواند عصبانی شود که در حقیقت هویتبخشی انسانی است یا در آیه و الله انبتکم یعنی به انسان هویت غیر انسانی میدهد.