به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به منظور بررسی دلایل این رفتار جامعه و شیوه صحیح برخورد با این نوع اتفاقات روزنامه «جوان» با دکتر محسن ردادی، عضو هیأت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه گفتگو کرده که بخش اول آن در ادامه ارائه میشود.
در وضعیتی مانند شرایط فعلی، مردم و مسئولان باید چگونه رفتار کنند و چرا برخی در جامعه همیشه صرفاً بهخاطر منفعت بیشتر، نسبت به اتفاقات واکنش نشان میدهند؟
هر کشوری معمولاً با موقعیتهای خاصی مواجه میشود و بحرانی میتواند موجب التهاب جامعه شود، این بحران میتواند یک بلایی طبیعی، بحران اقتصادی، بیماری یا موضوع نظامی مانند تهاجم خارجی باشد که در همه جای دنیا وقتی چنین اتفاقاتی میافتد، جامعه ملتهب میشود. در این شرایط دو راهبرد کلی پیش روی مردم است و قاعدتاً اینکه مردم کدامیک از این دو راهبرد را انتخاب کنند، بستگی دارد به فرهنگ اجتماعی و رفتار مسئولان و اینکه ما چطور زمینه را آماده کردهباشیم.
یک راهبرد، راهبرد منفعتطلبانه و فردگرایانه است که من کلاه خودم را بچسبم و خودم را حفظ کنم که البته واکنش غریزی خیلی از آدمها نیز هست. وقتی اتفاقی میافتد شما میخواهید فرار کنید و به کسی کاری ندارید. خیلی از التهابها در جامعه و رفتارهایی که دیده میشود به همین موضوع مربوط است که بالاخره حفاظت و صیانت از نفس موجب میشود، انسان اینگونه تصمیمگیری کند که من فعلاً منافع خودم را حفظ کنم و بقای خودم اهمیت بیشتری دارد.
همانطور که گفتم این رفتاری است که در همه جای دنیا دیده میشود و بدتر از همهجا هم در رژیم صهیونیستی شاهد بودیم که اخبار منتشر شده نشان میداد برخی از مردم شروع به خرید مواد غذایی و هجوم به فروشگاهها کردهاند تا در این شرایط بتوانند بقای خود را تضمین کنند و اگر التهاب در این طرف موجب شده بازار ارز کمی جابه جا شود، ولی آنجا التهاب بیشتر است و فروشگاههای مواد غذایی و اقلامی این چنین مسائلی هستند که مردم دارند بر سر آن میجنگند.
راهبرد دوم ولی غریزی نیست، عقلانیتر است و در خیلی از جاهای دیگر هم اتفاق میافتد و ایران نیز کاملاً در این زمینه سابقه دارد، یعنی زمینه فرهنگی در میان ایرانیان این است که به جای منفعت طلبی و اینکه افراد بخواهند فرد گرایانه رفتار کنند، به همکاری جمعی رو بیاورند و یک همبستگی اجتماعی برای غلبه بر مشکل اتفاق بیفتد؛ موضوعی که البته در دنیا نیز سابقه داشتهاست کما اینکه در جنگ جهانی دوم در انگلیس و در کشورهای دیگر اتفاق افتاد و هر چقدر بحران شدیدتر میشد، مردم یاد گرفتهبودند اگر هر کسی بخواهد مسیر خود را برود، حتماً به شکست و آسیبدیدن همه منجر میشود، بنابراین برای اینکه جلوی آسیب به همه را بگیرند، باید با هم همکاری کنند و کار را پیش ببرند.
مشخص است که راهبرد دوم هر چند درست است که از غریزه انسانی دورتر است، ولی عقلانیتر است و البته نیاز به آموزش، فرهنگ و کار بیشتر و زمینهسازی دارد، مردم ما هم کاملاً با این فرهنگ آشنا هستند و در ایام جنگ تحمیلی دیدیم که اغلب مردم نهتنها به فکر منافع خود و این بحثها نبودند، بلکه به دنبال این بودند حالا حتی اگر من نمیتوانم به جبهه بروم ولی حداقل چند هزار تومانی به جبههها کمک کنم یا لباس رزمندهها را بشویم و کمک کنم تا هرطوری که میتوانم نیاز رزمندهها برطرف شود.
اینچنین اتفاقی کی میافتد؟
زمانی که مردم احساس همسرنوشت بودن کنند، یعنی احساس کنند که همه ما یک سرنوشت داریم، نه اینکه من تنهایی میتوانم رخت خود را بردارم و به جای دیگری بروم؛ همه ما در یک قایق نشستهایم و باید کمک کنیم که این قایق حفظ شود. وقتی که این راهبرد در مردم نهادینه شود، میتوان انتظار داشت مردم به جای اینکه به سمت منافع خود حرکت کنند و التهاب در آن اتفاق بیفتد رو به ایثارگری، از خودگذشتگی و رفتارهای جمعگرایانهای بزنند که در فرهنگ ایرانی نیز خیلی زیاد است.
برای اینکه مردم چنین روحیه آینده نگری و ایثارگرایانهای داشتهباشند، دولت باید چه کاری انجام دهد؟
برای آن باید چند کار را هم مردم و هم دولت مورد توجه قرار دهند و زمینه چینی در مورد آن انجام دهند و الا بدون آن مردم، چون آموزش ندیدهاند، ممکن است به سمت رفتارهای غریزی بروند. بخشی که برعهده مردم است، اینکه خود ماها احساس کنیم مسئول هستیم به دیگران آرامش دهیم و از هیجانزده کردن مردم باید خودداری کنیم، در بحثها و گفتگو مدام باید از طعنه زدن و خشمگین کردن مردم دوری و به هرحال این حس آرامش را به یکدیگر منتقل کنیم.
کاری که دولت باید انجام دهد، این است که با مردم گفتگو و نظرخواهی کند. زمانهایی هست دولتیها با مردم به شکل خاصی صحبت میکنند و تصور میکنند مثلاً نشانه اقتدار است که بگویند ما پدر دشمن را در میآوریم، بیچارهاش میکنیم و خیلی قدرتمندیم. هر چند این حرف درستی است و باید هم این اتفاق بیفتد، اما پیام دیگری که میتواند برای مردم داشتهباشد، این است که من آنقدر قدرتمند هستیم که هیچ نیازی به شما ندارم، در حالی که اینچنین پیامی اگر به مردم منتقل شود، خیلی بد است بلکه دولت باید به این شکل پیام خود را به مردم منتقل کند که ضمن بیان اقتدار و اینکه ما کاملاً توانمند هستیم تا از توانمندیهای مردممان دفاع کنیم، در عین حال به آنها گفته شود من اگر چیزی میگویم به اتکای شماست و کاملاً به شما نیازمند هستم.
چگونه دولت میتواند چنین مفهومی را به مردم منتقل کند و چگونه میتوان در شرایط التهاب فعلی مثلاً قیمت دلار را کنترل کرد؟
برای اینکه چنین اتفاقی بیفتد، باید روایت مشترکی بین دولت و مردم شکل بگیرد و یک گفتمان واحدی رخ دهد؛ مثلاً بحث تمامیت ارضی میان ایرانیها خیلی مهم است و اگر این محور گفتمان و روایتی باشد که مردم تمامیت ارضی ما به خطر افتاده مردم با این روایت همراه میشوند کما اینکه زمانی که بحث خلیج فارس مطرح شد، خیلی از کسانی که حتی با جمهوری اسلامی موافق نبودند هم همراه شدند، این یعنی شما محوری پیدا کردهاید که عده زیادی از افراد میتوانند حول و حوش آن جمع شوند، الان هم خیلی هنرمندانه دولت باید این محور را پیدا کند، محوری که من اگر همه رفتارها و کنش هایم را براساس این محور مطرح کنم، مردم همراهی میکنند.
من میخواهم اینجا به فراز پایانی خطبه رهبر انقلاب در نماز عید فطر اشاره کنم که روی بحث وحدت کلمه تأکید کردند که خیلی بحث هوشمندانه است و دقیقاً عرض من هم این است که اگر میخواهیم جامعه به سمت آشفتگی و التهاب نرود، باید وحدت کلمه حاصل شود و به قول رهبر انقلاب ما هر چیزی که داشته ایم با وحدت کلمه به دست آمدهاست و اگر زمانی این وحدت کلمه تقلیل پیدا کند و برسد به جایی که گفتمانی در جامعه مطرح باشد که فقط دولت و هواداران به آن باور دارند و این گفتمان فراگیر نباشد، وحدت کلمه حاصل نمیشود. باید این گفتمان آنقدر فراگیر باشد که وحدت کلمه به وجود بیاید و به مردم بگویند بر مبنای آن میخواهیم عکس العمل نشان دهیم و مردم بگویند این درست است و ما حتی بیش از این انتظار داریم دولت اقدام کند، چون این بحث، براساس باور و اعتقاد اغلب است.
برای اینکه چنین گفتمانی شکل بگیرد، لازم است که مدام مسئولان با مردم گفتگو کنند. مثال آن کاری است که وزیر امورخارجه انجام داده و میدهد و بسیار خوب و ارزشمند است و آن دیپلماسی فعال است که روز و شب با مقامات کشور و سازمانهای مختلف دنیا گفتگو میکند و توضیح میدهند، منطق این است که خاک ما مورد تهاجم قرار گرفته، بنابراین ما دفاع حق مشروع داریم و شورای امنیت نیز نتوانسته از پس این کار بر بیاید.
حالا متناظر با این رفتار یک وظیفهای هم وزرا و مسئولان امور مربوط به داخل کشور باید داشتهباشند که همین گفتگو را با مردم انجام دهد و نظر آنها را بشنوند مانند همان کاری که وزیر امورخارجه انجام میدهد، مثلاً میگوید من با این بخش از سخنان شما موافق نیستم، ولی این گفتگو باید شکل بگیرد و برای مردم مشخص شود ما متجاوز و زورگو نیستیم و اگر عکس العملی هم انجام میدهیم، از روی خشم و ماجراجویی نیست؛ هر کاری که انجام میدهیم کاملاً عاقلانه است و با خونسردی کامل برای محافظت از مردم خودمان آنها را انجام میدهیم. بالاخره خیلی از افراد ممکن است تصور کنند عکس العمل ایران ایدئولوژیک است که ممکن باشد ولی اصل قضیه که باید برای مردم گفته شود، این است که رفتار ما عاقلانه است و اگر الان جلوی دشمن نایستیم، همانطور که رهبر انقلاب فرمودند پس فردا در همدان و تهران باید با آنها مقابله کنیم، پس هرچند دوست داریم از خشونت دوری کنیم و دوست داریم صلح باشد، ولی مجبوریم تصمیم گیریهای سختی کنیم.
اینها چیزهایی است که مردم دوست دارند بشنوند و هر چند میدانند که تصمیمگیریها عاقلانه اتفاق میافتد، اما این باید گفتگو شود مانند پدری که باید با فرزندان خود صحبت کند تا تصمیم عاقلانه و براساس تخصص و تجربهای را که دارد میگیرد، برای فرزندان خود توجیه کند و آنها در جریان قرار بگیرند. اتفاقی که الان در فضای مجازی که به قول رهبر انقلاب خیلی رهاست، کاملاً معکوس و نادرست ارائه میشود.