به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، پنجم شعبان، سالروز میلاد با سعادت حضرت امام سجاد(ع)؛ امام چهارم ما شیعیان است؛ امامی که یکی از سختترین شرایط سیاسی و اجتماعی را در بین ائمه(ع) داشت زیرا از یکسو حوادث کربلا را پشت سر گذاشته بودند و تلاش کردند تا پیام عاشورا منتقل شود و از سوی دیگر در خفقان حکومت به دعا و مناجات و فرهنگسازی و تربیت نیروهای مؤثر برای آینده تشیع روی آوردند. از آن امام همام علاوه بر صحیفه نورانی سجادیه و برخی ادعیه و مناجاتها، رسالهای مشهور به «رساله حقوق» به یادگار مانده است که اگر آن را اعجاز بدانیم غلو نکردهایم.
خبرگزاری ایکنا برای آشنایی بیشتر مخاطبان با این رساله با حجتالاسلام والمسلمین غلامحسن محرمی؛ عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه گفتوگو کرده است که در ادامه آن را میخوانید:
یکی از یادگاران اعجازآمیز امام سجاد(ع) رساله حقوق ایشان است، چرا این رساله، حقوق نامیده شده است و وضعیت سندی آن چگونه است؟
رساله حقوق امام سجاد(ع) به اندازه یک مقاله است لذا آن را کتاب نمیدانند و از ابتدا هم رساله نامیده شده است. البته دنیایی مطلب در آن وجود دارد. در نقل ابوحمزه ثمالی آمده است که حضرت آن را به یکی از صحابه خود که درخواست کرده بود نوشته البته در این نقل، نام شاگرد امام سجاد(ع) ذکر نشده است.
این رساله گرچه به نام حقوق است ولی حقوق به معنای مصطلح امروزی نیست هرچند میتوان حقوق مصطلح امروزی را از آن استخراج کرد و چه بسا مواردی از حقوق در این رساله وجود دارد که ممتاز است. ما اگر بخواهیم این رساله را در دستهبندی علوم قرار دهیم باید آن را در زمره کتب سبک زندگی یا اخلاق عملی و حکمت عملی همچنین مواعظ قرار دهیم.
این رساله در کتب حدیثی از جمله در بحارالانوار علامه مجلسی ذیل کتاب العشره ذکر شده است. العشره هم به معنای معاشرت است. در جلد ۷۱ چاپ ۱۱۰ جلدی جدید لبنان از بحار این رساله آمده است. پس این رساله سبک زندگی است و این که به نام رساله حقوق نامگذاری شده است به خاطر تکرار مکرر حق است یعنی حق زبان بر انسان، حق گوش، حق چشم و حق اعضای دیگر، حق خدا بر انسان، حق انسانهای دیگر و … .
آیا این رساله ظرفیت دارد تا به عنوان یک منبع حقوقی در بین حقوقدانان مورد توجه قرار بگیرد و در قانونگذاری یا در بین فقها برای اجتهاد مدنظر باشد؟
بله قطعا این ظرفیت را دارد زیرا مجموعه احادیث از امام سجاد(ع) است؛ از برخی از این فرمایشات استفاده وجوب، از برخی استفاده حرمت و از برخی هم استفاده استحباب و کراهت میشود. این مسئله بستگی به حقوقدان و فقیه دارد که چه استفادهای میتواند بکند. البته الان متاسفانه در بین فقها و حقوقدانان چندان مورد توجه نبوده است و بیشتر استفاده استحبابی از آن کردهاند. این رساله عمدتا اخلاقیات و سبک زندگی است و اخلاق هم در فقه و حقوق جایگاه چندانی ندارد.
سند این رساله در کدام منابع معتبر شیعی نقل شده است؟
این رساله در سه منبع مهم ذکر شده است؛ یکی در تحف العقول ابن شعبه حرانی است که در عصر غیبت صغری زندگی میکرده است. این کتاب تقریبا حدیثی اخلاقی است و نوشتههای ائمه(ع) در زمینه اخلاقی را ذکر کرده و عمده احادیث آن هم مرسل است. این مرسلبودن هم به این دلیل است که او معتقد است که من احادیث مشهور را آوردهام؛ مشهور در اینجا به احتمال قوی به معنای متواتر است لذا نیازی به ذکر سند ندیده است. مرحوم صدوق هم این رساله را در دو کتاب خصال و امالی خود آورده است. در این دو کتاب هم سند این رساله به ابوحمزه ثمالی میرسد؛ ابوحمزه ثمالی از اصحاب بزرگوار امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) و عالم بسیار بزرگواری است و احادیث ایشان در بین اهل سنت هم متداول است یعنی عالِم معتبر بینالفریقین است.
این رساله در تحف العقول و خصال و امالی به طرق مختلف ذکر شده است که مفصلترین آن در تحف العقول آمده و ۵۰ حق برشمرده شده است.
ویژگیهای قابل توجه این رساله چیست؟
به نظر بنده دو خصوصیت در این رساله موجود است؛ اول اینکه در عین اختصار، بسیار مفید و رسا، پرفایده و فصیح است. واقعا در حد اعجاز است؛ اینکه کسی بتواند این همه مطلب مفید با مضامین عالی را در رساله مختصری بگنجاند و اینقدر جامع باشد فقط از انسان معصوم چون امام سجاد(ع) بر میآید. ایشان با توجه به دوره امامت خود که بعد از حوادث ناگوار کربلا بود به چنین آثار ارزندهای در کنار دعاهای صحیفه سجادیه و ادعیه دیگر روآوردند. ائمه افضل الخلق هستند و به هر کاری که وارد شدند آن را به احسن وجه تمام کردند.
ویژگی دیگر این رساله آن است که در عین تعالی و تکاملی که دارد فصیح است و در کمال فصاحت و زیبایی نوشته شده است و واقعا یکی از معجزات علمی امام سجاد(ع) است. همین که انسان محتوای این رساله را ببیند پی میبرد که نمیتوانسته است کار یک انسان عادی و معمولی باشد. به نظر بنده در میراث مکتوب تمدن اسلامی، ما کتابی که بتوانیم با این رساله مقایسه کنیم سراغ نداریم.
در میراث اندیشمندان اسلامی در حوزه اخلاق کتابی به شهرت اخلاق ناصری نداریم که بزرگترین و مهمترین منبع اخلاق عملی در بین مسلمین است. در مورد خواجه نصیرالدین گفتهاند «استادالبشر». در بین دانشمندان اسلامی شخصیتی مانند فارابی را داریم که به او معلم ثانی گفتهاند و معلم اول هم ارسطو بود و بعد از این عناوین، عنوانی مانند استادالبشر نداریم. خواجه نصیر کلام را رنگ فلسفی بخشید و این روش در بین متکلمین رواج یافته است و کتاب کلامی ایشان را دو نفر از علمای شیعه و اهل سنت شرح کردهاند؛ واقعا اگر این کتاب را با رساله حقوق امام سجاد(ع) مقایسه کنیم در درجه نازلی نسبت به رساله امام قرار دارد. این رساله برتری کاملا متمایزی دارد. این رساله بینظیر است و از زمان نگارش آن تاکنون اثری به ارزندگی این رساله نوشته نشده است.
در این رساله بر چه موارد و حقوقی تصریح و تاکید شده است؟
حقوق این رساله به نظر بنده به ۸ دسته قابل تقسیم است؛ اول حق خداوند که از منظر رساله امام سجاد(ع)، اکبر الحقوق است یعنی حق خدا بر بندگان از هر حقی بالاتر است و سایر حقوق هم از این حق منشا و سرچشمه میگیرند. این هم جالب است زیرا گاهی ما حقالناس و حق طبیعت و حق حیوانات را ممکن است بر حقالله ترجیح دهیم؛ درست است که خداوند بخشنده و توبهپذیر است ولی نباید حق الهی را دست کم بگیریم.
حق دیگر حقوق اعضای بدن است که به تعبیر امام سجاد(ع) از فرق سر تا انگشت پا را شامل میشود؛ ایشان فرموده است: وَ حَقُّ نَفْسِکَ عَلَیْکَ، اَنْ تَسْتَعْمِلَهَا بِطَاعَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ فَتُؤَدِّیَ اِلَى لِسَانِکَ حَقَّهُ، وَ اِلَى سَمْعِکَ حَقَّهُ، وَ اِلَى بَصَرِکَ حَقَّهُ وَ اِلَى یَدِکَ حَقَّهَا، وَ اِلَى رِجْلِکَ حَقَّهَا، وَ اِلَى بَطْنِکَ حَقَّهُ، وَ اِلَى فَرْجِکَ حَقَّهُ، وَ تَسْتَعِینَ بِاللَّهِ عَلَى ذَلِکَ. اما حق نفست بر تو این است که آن را در طاعت خدا به کارگیری؛ پس از آن، حق زبانت را به او بدهی؛ و بعد از آن حق گوش، بعد از آن حق چشم و دستت، سپس حق پایت، سپس حق شکمت، آنگاه حق عورت خویش را به ایشان بدهی و از خدا نیز بخواهی در ادای این حقوق تو را یاری رساند.
امروز یکی از گناهان شایع بین ما غیبت است که دو عضو یعنی زبان و گوش در آن نقش اساسی دارد؛ امام در مورد حق زبان فرمودهاند: و حق زبان تو این است که با دوری از دشنامگویی، او را احترام کنی و او را به گفتار خیر و ترک حرفهای بیهوده که خیری برای انسان ندارد، عادت دهی و با آن به مردم نیکی کنی و گفتار نیکو گویی و حق گوش تو این است که آن را از شنیدن غیبت پاک کنی و به هر آنچه که حلال نیست گوش ندهی.
دسته دیگر حقوق، حقوق افعال است یعنی کارهایی که انسان انجام میدهد باید درست باشد و حسن فاعلی و فعلی در آن رعایت شود؛ مثلا حق نماز و روزه و سایر عبادات و کارهایی که انسان در عرصه اجتماعی متکفل و عهدهدار آن است. شما این حق را با حقوق امروز مقایسه کنید آن وقت دقت امام(ع) آن هم در بیش از هزار سال قبل را خواهید دید. مجازات ترک فعل و عدم حسن انجام کار و … شاید چند دهه بیشتر در دنیا سابقه ندارد ولی آن زمان در این رساله منعکس آمده است.
دسته چهارم حقوق ارحام است یعنی حق والدین و خواهر و برادر و عمه و عمو و خاله و …؛ حق دیگر، حق رعیت و زیردستان است. رعایا هم چند نوع هستند؛ گاهی ممکن است کسی حاکم باشد و مردم رعیت او، گاهی فرد صاحب یک کارخانه و زمین بزرگ کشاورزی است و عدهای رعیت او هستند یعنی مفهوم عامی دارد و امام بر لزوم رعایت حقوق آنان تاکید کرده است.
حق ششم حق سائس است، در اینجا هم امام از تعبیر جالبی بهره بردهاند یعنی به جای اینکه بگویند حق مردم بر حاکمان و بالعکس فرمودهاند حق سائس که مفهومی عام است. به تعبیر دیگر حق کسانی است که در تربیت و سیاستگذاری و … دخالت دارند؛ لذا از حق استاد و مربی، صاحب و مالک و … نام بردهاند.
حق دیگر که حق هفتم است حق مصاحبان است یعنی کسانی که انسان با آنان همنشینی و مصاحبت دارد و این حق غیر از حق رعیت و اقوام و والدین و … است؛ مثلا حق رفیق و همسایه و کسی که به انسان بدهی دارد، حتی حق دشمن یعنی با دشمن هم کسی حق ندارد هر طور که بخواهد رفتار کند و باید رفتار اخلاقی داشته باشد. سعدی هم در گلستان تاکید کرده است که در دشمنی نباید از انصاف خارج شد زیرا شاید فردا با شما دوست شد.
حق دیگر حق مشیر است یعنی کسی که از شما مشورت بخواهد و مشورت بدهد یا کسی که ما را نصیحت کند و نصیحت بخواهد و حق اهل ذمه. حتی امام(ع) به حق شادکننده انسان توجه کرده و میفرمایند: و حق کسی که تو را به خاطر خدا شاد نموده است این است که نخست خدای متعال را شکر کنی و بعد از او تشکر نمایی… یا حق بدکننده به انسان که فرمودند: و حق کسی که به تو بدی کرده این است که او را ببخشی و اگر بدانی که بخشش او ضرر میزند
حق خود را از او بِسِتان؛ خدای متعال میفرماید: «و کسی که پس از مورد ستم قرار گرفتن، حق خود را بخواهد اینان کسانی هستند که گناهی بر آنان نیست».
آخرین قسم و هشتمین نوع حقوق هم حقوق حوادث است؛ این هم از عجایب است که حضرت استادانه و مدبرانه چنین حقی را گوشزد کردهاند در حالی که در هیچ یک از اسناد حقوق بشری چنین چیزی را سراغ نداریم؛ حضرت فرمودهاند اگر انسان در زندگی گرفتار یکسری حوادث مانند ورشکستگی، زلزله و سیل و … شد باید مواردی را رعایت کند.