جریان ادبی انقلاب اسلامی یک جریان سنت ­گراست

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از خبرگزاری شبستان؛ کرسی علمی- ترویجی با موضوع «چیستی جریان ادبی، مشارکت جریانی و بررسی موردی آن در ادبیات داستانی دفاع مقدس» توسط گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار ‌شد.

در این کرسی علمی، دکتر احمد شاکری به عنوان ارائه ­دهنده گفت: موضوع ارائه شده در این نشست برگرفته از تحقیقی با عنوان ” مقدمه ای بر جریان ادبی؛چیستی، مولفه‌ها، انواع و گستره؛ با نظر­داشت جریان ادبیات داستانی دفاع مقدس” است. جریان ادبی اصطلاحی مرسوم در ادبیات نظری و تحلیلی حوزه ادبیات معاصر است. با وجود کثرت کاربرد این واژه عمق معنایی ان به عنوان اصطلاح واکاوی نشده است. در این پژوهش به بیش از چهل مولفه از خصوصیات جریان ادبی اشاره شده است. “مشارکت جریانی” از جمله مولفه‌های هویت بخش جریان ادبی است. جریان حرکتی جمعی در جهت غایتی مشترک است. حرکت جمعی واجد مشارکت یا سهم پذیری کنشگرانی است که در مجموع ان را رقم می‌زنند. به تعبیری هر کنشگر با شناختی که از هدف و کنشگران دیگر و خود دارد در شاکله ارتباطی و معنایی با کنشگران دیگر قرار می‌گیرد. همچنین مشارکت جریانی امری ذو مراتب است. چنانکه با شدت مشارکت جریان ادبی تقویت شده و با افول و نزول آن جریان ادبی از جریان بودگی خارج خواهد شد. اما مشارکت جریانی در ساحت‌های مختلف قابل تصور است. از جمله مشارکت در مسئله مندی، مشارکت در حرکت و مشارکت در غایت.

شاکری در بخش دیگری از این نشست افزود: کنشگران جریان ادبی به نسبت معرفت خود نسبت به مقصد و هدف از انسجام و پیوست و پیوند بیشتری برخوردارند. به تعبیری تفصیل علمی نسبت به هدف جریانی موجب خواهد شد زمینه‌های بیشتری برای مشارکت ایجاد شده و مشارکت در امر مجمل یا مبهم که می‌تواند به خروج از دایره جریانی منجر شود ممتنع گردد.

وی ادامه داد: از جمله پایه‌های شناخت حرکت جریانی، توسعه مفهوم جریان به ارکان هندسه معرفتی ادبیات است. چرا که ادبیات از ارکان مختلفی توان گرفته و در زمینه‌های بوجود امده توسط آنها صورت جریانی پیدا می‌کند. به عنوان مثال جریان ادبی مشتمل بر ارکان تولید، پژوهش، نقد، اموزش، تبلیغ، نشر، ترجمه و اقتباس است. روشن است که ادبیات منحصر در تولید نبوده و تولید نیز به تنهایی قادر به دست یابی به حرکت جریانی نخواهد بود مگر انکه هر یک از این ارکان دیگر نیز به مرحله جریانی رسیده و به تولید یاری رسانند. در این صورت مشارکت جریانی به دو قسم عمده مشارکت درون جریانی و مشارکت بیناجریانی قابل تقسیم ­بندی است. در مشارکت درون جریانی، کنشگران تحت جریان به واسطه هدف یا غایت مشترکی که ذیل جریان تعریف می‌شود نسبت‌هایی با هم برقرار می‌کنند. به عنوان مثال مشارکت درون جریانی می‌تواند میان رکن تولید و دیگر ارکان صورت گیرد. همانطور که مشارکت درون جریانی ممکن است میان گونه‌ها، انواع و قالبهای مختلف محقق شود. در شق دوم یعنی مشارکت بیناجریانی هر جریان ادبی ناگزیر از ارتباط و تعامل با جریانهای دیگر -ولو معارض- خواهد بود. این تعامل و ارتباط در ذیل و ضمن مشارکت بیناجریانی رخ می‌دهد. تجربه ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی حاکی از سعه و گستره این ارتباط است. به عنوان مثال در دوره ای از ادبیات داستانی دفاع مقدس جریان ادبیات متعهد و روشنفکر در موضوع سانسور به اهداف مشترکی نزدیک شدند. روشن است که ایجاد و معرفی هدف مشترک به کنش مشترک منجر شده و آن نیز می‌تواند مرزهای جریانی را جابه­جا کند. در ادوار کنونی از جمله دوره حاضر شاهد اختلاف و عدم توازن میان ارکان هندسه معرفتی در جریان ادبیات داستانی متعهد هستیم. این اختلاف توازن موجب شد تا زمینه‌هایی برای اشتراک کنش میان جریان روشنفکری و متعهد در ساحت‌هایی چون اقتباس، نشر، تبلیغ، توزیع، پژوهش و نقد صورت گیرد. این زمینه‌های مشترک اگر تحت قاعده در نیامده و حدود تاثیر انها منضبط نشود به اختلال جریانی یا اندماج جریانی منجر خواهد شد. یعنی می‌تواند موجبات بحرانهای هویتی جریان ادبی متعهد را زمینه­سازی کند.

دکتر محمدرضا سنگری؛ رئیس اندیشکده پایداری حوزه هنری به عنوان ناقد گفت: خداوند در قرآن  یکی از مواردی را که به عنوان جریان مطرح می‌کند خورشید است؛‌ در آیه ۳۸ سوره یاسین می‌خوانیم:«وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا  ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ»و خورشید نیز برای آنان نشانه­ای از قدرت ماست که همواره به سوی قرارگاهش حرکت می‌کند. این اندازه گیری توانای شکست ناپذیر و داناست. خداوند برای جریان در اینجا ۴ واژه را به کار می‌برد؛ اول استقرار پیدا کردن است جریان باید بروز پیدا کند و مستقر شود (لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا). دوم تقدیر است (ذلِکَ تَقْدِیرُ) جریان هم کرانه­مند است و  هم نظام­مند؛ نقطه آغاز و تمام دارد. سوم عزیز است­(الْعَزِیزِ)یعنی حتماً چیرگی پیدا می‌کند و سایر جریان‌ها را زیر چتر خودش در می­آورد و بقیه را می‌راند چون اقتدار دارد. چهارم علم است(الْعَلِیمِ) به این معنی که جریان مبتنی بر آگاهی و معرفت است .ادبیات داستانی دفاع مقدس باید ذیل ادبیات انقلاب اسلامی تعریف شود تا مشخص شود که ذیل این ادبیات چه جبهه‌های معارضی قرار دارد.

دکتر محمود بشیری؛ استاد دانشگاه علامه طباطبایی به عنوان ناقد گفت: وقتی از عبارت جریان استفاده می‌کنیم، در واقع باید به دنبال ساده­سازی مطالب باشیم و نه پیچیده کردن آنها. فهم دقیق ادبی از طریق جریان­شناسی اتفاق می‌افتد و در واقع طبقه­بندی مطالب از همین طریق انجام می‌شود. طبیعت ادبیات ساده کردن موضوع است تا به شکل ادبی و  روان در آید تا همه بتوانند آن را فهم کنند. به قول مولانا هر کسی را اصطلاحی داده­اند.جریان دارای بار صعودی است، از بین نمی رود و همیشه مطرح باقی می‌ماند. مثلاً در جریان شعر مشروطه برخی افراد از کلمه صداها استفاده می‌کنند و می‌گویند صداهایی در شعر مشروطه شنیده شد؛ افرادی مانند دکتر شفیعی کدکنی این صداها را طبقه­بندی می‌کنند و می‌گویند چه شاعرانی در این مقطع شعر سرودند و در واقع به جریان شعر مشروطه اشاره می‌کنند. بر خلاف ادبیات، فلسفه، مطالب را پیچیده می‌کند. مثال دیگر جریان بوف کوری است؛ این جریان فقط در ادبیات نیست، بلکه در شعر هم مشاهده میشود. برخی می‌گویند جریان ادبی انقلاب اسلامی‌ یک جریان سنتگراست؛ چون احیای سنت گذشته است، البته سنت در اینجا نباید امور پوسیده و خرافاتی باشد، سنتی مد نظر است که از اسلام ناب محمدی استخراج می‌شود. جریان‌های مهم دیگری مانند جریان داستان­نویسی مهاجرت،‌ جریان گرایش مردم به اسطوره­پردازی، جریان بیگانه­ترسی،‌ جریان بوم­گرایی و… مطرح است.

 دکتر مهدی کاموس ؛عضو شورای علمی گروه ادبیات اندیشه به عنوان ناقد گفت: لازم است کلید­واژه‌های اساسی تبیین شوند تا ناگفته‌ها و واقعیت‌ها یکی گرفته نشوند. الزاماً امر واقع، ناگفته می‌تواند نباشد. این گزاره که باید بین ادبیات روشنفکری و ادبیات گفتمان انقلاب اسلامی تضاد ایجاد کرد، نیازمند تبیین است. اگر صحبت از ادبیات حوزه دفاع مقدس می­کنیم، در واقع در گفتمان ادبیات انقلاب اسلامی داریم حرکت می‌کنیم. باید بین نظارت و سانسور و سیاستگذاری تفاوت قائل شویم. در مقدمه قانون اساسی به کرات آمده است که این انقلاب به مدد روشنفکران مذهبی و دینی واقعی در کنار مردم به پیروزی رسیده است؛ بنابراین روشنفکر به معنای واقعی کلمه، ایفای نقش نموده است. در حوزه زمینه‌های شکلگیری جریان ادبی در ایران حقیقتاً غفلت شده است. یک جریان ادبی ۴ رکن دارد؛ نظریه،‌ کنشگران،‌ ساختار و جریان‌های واگرا و همگرا. باید واقع­بین بود؛ جریان توزیع دست جریان انقلابی بوده است البته جریان توزیع در بین نخبگان و خواص و نه عوام، دست جریان چپ بوده است.

محمد­حسن شاهنگی؛ عضو شورای علمی گروه ادبیات اندیشه به عنوان ناقد گفت: یکی از حلقاتی که کمتر در جریان ادبی مورد توجه قرار می‌گیرد، حلقه گفتمان­سازی است. در این زمینه باید اقدام به تبیین شاخص‌ها و ملاک‌ها نمود؛ هر چه قدر در حوزه تولید،‌ نقد، نشر و توزیع و ترویج کار شود، اما در این حلقه آخر گفتمان­سازی غفلت شود، خطا کرده­ایم. باید بدنه جامعه و نخبگان هر دو جریان ادبی را بشناسند. گفتمان­سازی توسط اقشار مختلف نویسندگان،‌ سیاستگذاران، منتقدان،‌ فعالان فرهنگی، ‌ناشران، ‌پژوهشگران و… می‌تواند دنبال شود. در این زمینه حتماً لازم نیست صدای واحدی شنیده شود؛ در ذات گفتمان‌سازی، تضارب آرا نهفته است. نقش حاکمیت در امر گفتمان‌سازی، ذیل سیاستگذاری فرهنگی و حکمرانی فرهنگی می‌گنجد؛ در این شرایط باید به نهاد هماهنگ­کننده و تنظیم­گر بین سازمان‌ها و نهادهای دولتی، نیمه‌دولتی، خصوصی و مردمی ‌اندیشید تا وضع به گونه­ای نشود که جشنواره کتاب یک راهی برود، ‌اداره توسعه کتابخوانی ارشاد یک راه‌، شبکه توزیع راهی دیگر و ناشر و نویسنده هر یک ساز خود را بزنند.