به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از سرویس مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دکتر احمد شاکری نویسنده و منتقد ادبی حوزه ادبیات پایداری و عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه در یادداشتی نوشت:
بلوغ ادبی در فضای ادبیات، عنصر تعیین کنندهای در نحوه مواجهه ارکان هندسه معرفتی ادبیات با رخدادها و تصحیحکننده نسبت ادبیات با جامعه بهعنوان بستر زایش و آرامش ادبیات است. بلوغ ادبی با مرتبهای از عقلانیت، مسئلهمندی صادق و مبتنی بر واقع به مسائل حوزه ادبیات، آگاهی، قدرت تحلیل، آیندهنگری، دیدگاه همهجانبه و جامع، تفکیک اصول از فروع، حرّیت فکری-عملی و بالاخره شناخت اولویتها قابل اندازهگیری و تحقق است. مواجهه ذهنیت ادبیات (کنشگران مختلف ارکان متعددان) با وقایع ادبی آشکارکننده میزان بلوغ ادبی است. این مواجهه میتواند از سطح بیمسئلهگی، سکوت و بینظری آغاز شده، تا مرحلۀ واکنشهای احساسی و محفلی ادامه یافته و تا سرحد واکنش معقول جریانی در نفی و اثبات آن واقعه ادامه پیدا کند.
رصد واکنشهای متاثر از رخداد تعطیلی جایزه ادبی شهید حبیب غنیپور نیز خارج از قاعده پیش گفته نبوده و حقایقی را درباره این جایزه و جامعه ادبی آشکار میسازد. طبعاً سکوت در برابر چنین واقعهای یا به تعبیری سکوت جریانی، در مواجهه با چنین رخدادی میتواند معنیدار باشد. مراد از سکوت جریانی، نوعی واکنش جمعی موسع است که بتواند نماینده نگاه و نظر کمیت حداکثری کنشگران ادبی باشد.
سکوت فیالجمله در برابر تعطیلی جایزه ادبی غنیپور میتواند دو معنی را به ذهن متبادر کند. نخست آنکه گمان کنیم وجود یا عدم این جایزه چندان تاثیر بسزایی در حوزه ادبیات داستانی نداشته و خلا و فقدان آن نیز به آن میزان حائز اهمیت نبوده تا جریان یا جریانهای ادبی را درباره تعطیلی آن مسئلهمند کرده و به واکنش جریانی ناگزیر کند. دوم آنکه گمان شود جایزه ادبی شهید حبیب غنیپور از سنخ برنامههای زمانمند بوده و تعطیلی آن به معنای تعطیلی حرکت جمعی که آن را پایهگذاری کرده و تاکنون آن را پیش بردهاند، نیست. بنابراین با تعطیلی (مرگ) جایزه، فکری که تلاش میکرد، نمود خود را در ضمن جایزه ادبی معرفی کرده و به نمایش بگذارد، به حیات خود ادامه خواهد داد. فارغ از قضاوت نهایی درباره این جایزه و شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه (علیهالسلام)، واقعیت ادبیات -آنگونه که ظهور و بروز کرده است- حاکی از ضعف بلوغ ادبی است. در این ایام شاهد چند دلنوشته احساسی درباره جایزه شهید غنیپور بودهایم که نمیتواند ادبیات را تحلیل کرده و آن را از مرحلهای به مرحله عالیتری سوق دهد.
سوالی که میتواند پاسخ آن به موضوع مورد بحث مرتبط باشد، این است که از میان ارکان هندسه معرفتی و کنشها (برنامههای) مختلف، چرا ادبیات ما در دوران کنونی به مقوله جشنوارههای ادبی مسئلهمند شده است. این مسئلهمندی تا چه میزان ویترینی و تا چه حد واقعی است؟ به نظر میرسد هر تحلیلی درباره کلیت جشنوارههای ادبی داشته باشیم، پاسخش در تحلیل تعطیلی یک جشنواره نیز میتواند دخالت داشته باشد. آیا در تعطیلی جشنوارهای ادبی با خسارتی جریانی مواجه هستیم؟ آیا پایگاهی فکری و مستقل و واجد هویت ویترین خود را از دست میدهد؟ آیا نماینده فکری سخته و پخته در ساحت ادبیات دست از کنشگری بر میدارد؟
در طول دهههای گذشته، رشد جشنوارههای مختلف ادبی در انواع مختلف چشمگیر بوده است. به دلایلی که بارها ذکر شده، جوایز ادبی در ادبیات معاصر ایران نوعاً -و نه در همه موارد- به جای اینکه نشانه رونق ادبیات، حاکی از اندیشه فکر شده، مبتنی بر روششناسی دقیق، واجد هویت مستقل، قادر به جریانسازی یا توسعه و ترویج یک سبک یا رویکرد ادبی، پرورشدهنده اهل قلم و گردآورنده نویسندگان در ضمن اندیشهای مشخص باشند، ابزارهایی نمایشی برای پر کردن ویترین ادبیات بودهاند. برگزاری جشنواره، نوعاً اولین، راحتترین، در دسترسترین، زودبازدهترین و کمهزینهترین کاری است که مجموعههای ادبی میتوانند به آن فکر کنند. این اشتهار به دیده شدن، موجب شده تا ارکان مهمی در هندسه معرفتی ادبیات داستانی و برنامههای بنیادین متعددی پیش پای جشنوارههای ادبی قربانی شوند. واقعیتی که آثار و نتایج زیانبار آن بر اهل نظر پنهان نبوده و نیست. چنین واقعیتی درباره جشنوارههای ادبی، اولویت بخشی بدون وجه و تکثیر زایدالوصف آنها علیالقاعده این گزاره را تقویت خواهد کرد که جشنوارههای ادبی به صورت فیالجمله نه بخشی از راهحل که به بخشی از مسئله ادبیات بدل شدهاند. بنابراین موجه است گفته شود تعطیلی برخی جشنوارههای ادبی – به شرطی که با آگاهی و تحلیل صورت گرفته و به ترک فعل مطلق منجر نشود- نه یک خسارت که گامی روبهجلو و مبارک برای ادبیات داستانی خواهد بود. از این حیث ادبیات داستانی کشور و خاصه در سطح سیاستگذاران و تصمیمگیران ادبی نیازمند شجاعتی جدی در مواجهه با جشنوارههای ادبی است. شجاعتی که پس از رصد جشنوارههای برگزار شده و تحلیل دقیق و واقعی از ناکارآمدی برخی از آنها به تعطیلی آنها بیاندیشد. زمانی که برخی از جشنوارهها که وزن سنگینی در بیلان کاری برخی مدیران و مسئولان ادبی دارند، تعطیل شوند؛ مشخص خواهد شد که ادبیات تا چه میزان در انجام اقدامات بنیادین و اولویتدار فعال بوده یا ناکام مانده است.
تحلیل و بررسی جایزه شهید حبیب غنیپور و شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه (علیهالسلام) به مرحلهای از مداومت تاریخی و البته بُعد تاریخی رسیده است که میتوان -بلکه لازم است- آن را بهعنوان یکی از تجربیات برآمده از ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و جریان متعهد و منسوب به ارزشهای انقلاب اسلامی پیش چشم آورده و در ترازوی نظر و عمل توزین کرد. بُعد زمانی در این باره بسیار اهمیت دارد. زیرا با گذر زمان و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه، نویسندگان و جریانها و محافل ادبی، دستخوش تغییر و دگرگونی، صعود و نزول شدهاند. ادبیاتی که نتواند از تجربیات گذشته خود عبور کند، نمیتواند آینده خود را بسازد. ادبیاتی که نخواند یا نتواند واقعیتهای موجود را بشناسد یا سنجهای برای توزین و جداسازی سره از ناسره آن نداشته باشد، محکوم به تکرار اشتباهات خواهد بود. بنابراین سرگذشت حرکتی که در مسجد جوادالائمه شروع شده و در جایزه شهید غنیپور پایان یافت میتواند محلی برای مطالعه و تجربه و عبرت تاریخی باشد.
شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه (علیهالسلام) در شکلگیری خود حرکتی پیشرو، نویسنده پرور و موفق بود. نقشی که مرحوم امیر حسین فردی بهعنوان مرکز و محور این مجموعه داشتند غیر قابل انکار و غیر قابل فراموشی است. مرحوم امیرحسین فردی به عنوان فردی دلبسته به انقلاب اسلامیو ارزشهای ان پایگاه ادبی مورد نظر خود را مسجد یعنی خانه انقلاب اسلامیقرار داد. تلاش او این بود تا ادبیات انقلاب اسلامیرا از بصیرت و معنویت مسجد وام گیرد و نسلی از نویسندگان و راویان انقلاب اسلامی را بپرورد. این حرکت در دوران ابتدایی خود برای امروزه ادبیات بسیار درسآموز است. چراکه برخی مجموعهها و نهادها با وجود امکانات و بودجههایی که در آن زمان و برای مجموعه مسجد جوادالائمه قابل تصور هم نبود نتوانستند به پرورش نیرو و تجمیع نویسندگان بپردازند.
امیرحسین فردی با تمامی توان و ایمان خود این مسیر را شروع کرد. اما خروجیهای شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه و در نتیجه رویکرد جایزه شهید غنیپور در ادوار مختلف در ذیل و ضمن شعاری که او به دنبال آن بود شکل نگرفته و پیش نرفتند. امیر حسین فردی بهعنوان پدر معنوی ان شورا رویه ای جذبی داشته و در طول دوران حیات خود -حداقل تا فتنه ۸۸- تلاش وافری برای اجتماع نویسندگان در ذیل جریان ادبیات داستانی متعهد به انقلاب اسلامیصورت داد. رویهای که آن مرحوم در مجله کیهان بچهها نیز به آن ملتزم بود. گرچه پس از فتنه ۸۸ و به واسطه تعهد به ارزشهای انقلاب با بیمهریهایی مواجه شد.
حرکت شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه با وجود موفقیتها، ناکامیهایی نیز به همراه داشت. ناکامیهایی که به نظر میرسد چیرگی بر آن بیش از توان مرحوم امیر حسین فردی بود. نقطه کانونی تفاوتها و پراکندگیها در ذیل پرورش یافتگان مسجد جوادالائمه را از نظر نگارنده، باید در فکر و اندیشه ادبی دانست. پیش از این نیز در گرامیداشت سالروز رحلت مرحوم فردی به این نکته اشاره کردهام که امیر حسین فردی را میتوان بهعنوان پدر ادبیات داستانی انقلاب نامگذاری کرد. با این وجود، ادبیات برای بالندگی و حفظ و حراست از خود به چیزی بیشتر نیاز دارد. چیزی از جنس هویت مستقل و بالنده در نقد ادبی و نگاه و نظریه در مبانی فکری ادبیات. برخی از چهرههای تغییر سبک (اندیشه) داده از مجموعه نویسندگان مسجد جواد الائمه در دامچالههای تئوریک ادبی و بزنگاههای سیاسی قرار گرفتند.
حضور مرحوم فردی خود قوام بخش مجموعه ای بود که حول شخصیت ایشان پدید آمده بود. با فقدان او، انگارههای دیگری در جشنواره مطرح شد و برخی از نامزدهای مطرح شده و برگزیدگان به صورت مشخص قابل انطباق بر معیارهای جریان ادبیات داستانی متعهد به ارزشهای انقلاب اسلامینبودند. این خود موضوعی قابل بحث در ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. نوعاً جریان ادبیات داستانی متعهد فرد (شخص-شخصیت) محور بوده است. در نتیجه نه تنها حرکت بزرگانی چون مرحوم فردی که حرکت دیگر چهرههای بارز در این جریان در صورتی که به صورت مصرح و مشخص به تئوری بدل نشده، تحت قواعد و برنامههای اموزشی در نیامده و تکثیر نشود، در معرض خطر تبدیل، تحریف یا متروک ماندن باشد. از این منظر، جشنواره شهید غنیپور خاصه پس از فوت امیر حسین فردی، نشانههای جدایی خود را از پدر معنوی اش نمایان کرد.
از بکارگیری مفهوم «جریان» برای شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه (علیهالسلام) پرهیز دارم. شورای مذکور هیچ گاه و در هیچ مقطعی خصوصیات جریانی پیدا نکرد و از جایگاه محفل ادبی فراتر نرفت. نگارنده در تحقیقی با عنوان «چیستی جریان ادبی» به مولفههای متعدد قوامبخش «جریان» اشاره کردهام. جریان نیازمند مبنای فکری مشخص، مخاطب متکثر، کنشگران جمعی متعدد، پایگاه اجتماعی، شیوع، نقطه ثقل و شناسایی توسط محافل علمیاست. بنابراین آنچه در آن شورا رخ داده است را نمیتوان جریان دانست. به تعبیری بیش از آنکه شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه خود جریان مستقلی باشد تحت هویت برآمده جریانی ادبی قرار گرفت که ظهور و بروز آن را از دهه ۷۰ میتوان استشمام کرد. جریانی که دوره پس از دفاع مقدس را محملی برای عریاننویسی و عریانگویی غیر قدسی از دفاع مقدس قرار دادند. خصوصیت این شورا -خاصه پس از رحلت مرحوم فردی- آشکار شدگی بیش از پیش گرایشهای روشنفکری خاصه در انتخاب آثار داستانی مربوط به دفاع مقدس و انقلاب اسلامیاست. این رویکرد آنقدر واضح بوده که به نظر میرسد تلاش دارد با جریان ادبیات داستانی متعهد نیز در برخی باورها و مبانی فاصلهگذاری کند. برخی نویسندگان ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس از این شورا برآمده و جزو برندگان جایزه شهید حبیب غنیپور در ادوار مختلف بودهاند. همین طیف جزو کارشناسان ثابت جایزه شهید حبیب غنیپور در طول سالهای گذشته بودهاند. حال اگر مرگ یک جشنواره را در مرگ هویت استقلالی و انقلابی آن بدانیم، نشانههای آسیب مزمن روشنفکری از سالهای گذشته در این جایزه بر اهالی نظر پنهان نبوده است. شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه در طول سالهای فعالیت خود انگیزه قوی و کافی یا معیارهای مشخص و اصول ثابت انقلابی در نقد درون محفلی و طرد چهرههای زاویهدار نداشته است. این البته معضلی است که نه تنها این مجموعه و جایزه که کلیت جریان ادبیات داستانی متعهد به آن دچار است. اصرار برای حفظ چهرههای فاصله گرفته، بلکه تجلیل و الگوسازی از آنها، به مرور به غبارآلود شدن فضای ادبیات و پاک شدن مرزهای ادبیات ناب انقلاب اسلامیبا ادبیات شبه روشنفکری میانجامد. زمانی که مرزها کمرنگ میشوند و اصول به سلایق تقلیل پیدا میکنند همواره انحرافات جریانی در کمین ادبیات انقلاب خواهد بود. سالها است زنگ خطر برای جایزه شهید حبیب غنیپور با معرفی آثاری که بهعنوان نامزد معرفی کرده یا از آنها تقدیر میکند به صدا در امده است. زمانی که در دوره اول به «سفر به گرای ۲۷۰ درجه»، در دور سوم به «پل معلق»، در دور ششم به «شطرنج با ماشین قیامت» و «سه دختر گل فروش»، در دور هشتم به «گوساله سرگردان»، در دور یازدهم به «شاه بیشین»، در دور دوازدهم به «کمیدیرتر»، در دور سیزدهم به «قیدار»، در دور چهاردهم «هست یا نیست»، در دور پانزدهم «دود» در دور شانزدهم به «سرخ سفید»، «خون مردگی» و «لم یزرع»، در دور هفدهم به «برج سکوت»، در دور بیست و یکم به «سوره آفلین» توجه نشان داده شد، نشانههای این خطر قابل رصد بود. جشنواره شهید حبیب غنیپور با این انتخابهای روشن و مولفههای مشترکی که در انتخابها آشکار کرده کاملاً قابل قضاوت است.
نگارنده در فروردین ماه سال ۱۳۹۶ -چهار سال پس از فوت مرحوم امیر حسین فردی- در ضمن نامهای سرگشاده به دبیر جشنواره شهید غنیپور، به تحلیل عملکرد این جشنواره خاصه پس از فوت مرحوم امیرحسین فردی پرداختم. [۱] این بیش از هر چیز برآمده از دغدغههایی بوده و هست که درباره آینده جریان ادبیات داستانی متعهد وجود داشته و دارد. برخی از نویسندگان متعلق به این مجموعه را جزو مفاخر ادبیات متعهد میدانم. همچنان که یکی از برگزیدگان هشتمین دوره جشنواره غنیپور بوده و در دوره پنجم و ششم، داوری یکی از بخشهای این جشنواره را بر عهده داشتهام. در طول سالیان ممارست در حوزه ادبیات داستانی با برخی چهرههای شورای نویسندگان جوادالائمه از نزدیک آشنا بوده و جشنواره و آثار برگزیده آن را در طول سالیان گذشته دنبال کردهام. با این وجود، معتقدم باید هویت واقعی جشنواره شهید حبیب غنیپور را نه در مکان برگزاری که در ذهنیت و مبانی فکری حرکتبخش آن جستجو کرد. بیماری محفلی شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه زمانی ظهور کرد که تلاش کرد در تقابل جریان ادبیات متعهد و روشنفکری در میانه بایستد. این میانه گزینی، کنشگران متعلق به ادبیات متعهد انقلابی را دلسرد ساخت.
حرکت در دهه کنونی برای ادبیات داستانی انقلاب اسلامیحساستر و تشخیص و تفکیک جریانها و شبه جریانها در این حوزه دشوارتر است. انقلاب اسلامیکنشگران ادبیات را در زیر و بم حوادث در غربالی افکنده و ریزشها و رویشهای خود را بیش از پیش آشکار ساخته و خواهد ساخت. ادبیات امروز بیش از دیروز و ادبیات فردا بیش از امروز نیازمند بلوغ ادبی است. بلوغ ادبی آن است که ادبیات بتواند مبانی خود را بشناسد، انعطاف ماهوی ادبیات را درک کند، بر اصول محافظت کند، به خود انتقادی و خود ترمیمیبپردازد و آینده را به چنگ آورد.