به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست نقد فیلم علفزار به همت معاونت علمی بسیج دانشجویی دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی و با همکاری گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه و با حضور محمدحسن شاهنگی (منتقد سینما و دبیر گروه علمی ادبیات اندیشه)، دکتر محمدصادق شیخوند (استاد دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری) و کاظم دانشی (کارگردان و نویسنده فیلم) برگزار شد.
محمدحسن شاهنگی (منتقد سینما و عضو شورای علمی و دبیر گروه ادبیات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) گفت: سینماگر، پرسشگر، روایتگر و مطالبهگر باید باشد و از آسیبهای اجتماعی جامعه خود باید حرف بزند، اما کم و کیف این پرداخت، انتخاب سوژه و پرداخت سوژه هم مهم است؛ نباید از این موارد غفلت کرد و در دامهای سیاهنمایی و شیوع منکر و… افتاد. هنرمند باید بتواند با بیان ظریف، هوشمندانه و هنری خود برخی موضوعات را به صورت غیرمستقیم، با استعاره و کنایه مطرح کند نه اینکه جزئیات دقیق بروز یک آسیب را مو به مو و با تمام جزییات منتقل کند. در این فیلم افرادی که تقید اخلاقی نداشته و به آزادی روابط معتقدند در قامت یک قربانی ظاهر میشوند و مظلومنمایی میکنند. علفزار فیلم عفیفی نیست؛ چراکه سرشار از فحشگویی شخصیتها به همدیگر است، فیلم به هیچ وجه سلامت کلامی ندارد و دیدن آن به خانوادهها پیشنهاد نمیشود. مخاطب با شنیدن این حجم ناسزا سرگیجه میگیرد. نکته مهم این که متأسفانه صحنههای متعددی در فیلم، سکس پنهان دارد و خطوط متعارف در این خصوص را اصلاً مراعات نمیکند و مرتباً از اتفاقاتی که در «باغ» افتاده است حرف میزند… رمانتیکترین و عاشقانهترین فیلمها در جهان، اروتیکترین آنها نیستند؛ بلکه آثاری هستند که نجابت در کلام و شرافت در روایت دارند. در فیلم علفزار کلیت و مفهوم امنیت هدف قرار گرفته است؛ مفهوم مهمی که برای بهای آن، هر روز جامعه شهید میدهد؛ ما در فیلم نه ردی از امنیت قضایی میبینیم، نه امنیت اخلاقی، نه امنیت اداری. در این فیلم مسئولان برقراری امنیت زیر سؤال میروند. دادسرایی که لوکیشن اصلی فیلم است، از همان دم درش(سربازی که با گرفتن رشوه مادر متهم را به محوطه نگهداری متهمین راه میدهد) تا رئیس دادسرا همگی ریاکار، چندشآور و فاسداند، این در حالی است که در دیوارهای دادسرای پوسترهایی با نام امام علی(ع) به عنوان نماد عدالتگستری در اسلام به چشم میخورد و در سکانسی از فیلم، فراز «اشهد ان علیاً ولی الله (از اذان) به گوش میرسد. روح کوفتگی، خستگی، ناامیدی از آینده، درماندگی و… در فیلم مکرراً به چشم میآید؛ دلیل اصلی این موضوع، بحران معنایی است که در خصوص مفاهیمی مثل خانواده، زندگی، روابط انسانی و… در اثر وجود دارد.
وی در بخش دیگری از این نشست گفت: اگر از منظر نشانهشناسی سوسوری به فیلم نگاه کنیم، کدهای مهمی را دریافت می کنیم؛ زن و مرد معتادی که به دنبال گرفتن شناسنامه برای فرزند نامشروعشان هستند؛ آنها هویت از دسترفتهشان را از جامعه مطالبه میکنند و در وضعیت آشفتهای که در آن هستند، با سلب قدرت انتخاب و اختیار، خود را بیگناه میانگارند. فیلم یک دستور کلی در آستین دارد و مخاطب را در برابر دوراهیهای مهمی که اتفاقاً پاسخهای قطعی و روشنی در عرف، شرع و قانون دارند، قرار میدهد و در حالت تردید باقی نگه میدارد؛ مثلاً وجدان بشری را در برابر و تقابل با قوانین خشک قرار میدهد. شاید گفته شود که این وضعیت به جهت ضرورت فضای داستانی و روایی اثر است، اما باید گفت عنصر تعلیق حد و مرز خودش را باید داشته باشد.