عقلانیت و اجتهاد، به از بین بردن خشونت و توسعه صلح کمک می‌کند

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،  بر کسی پوشیده نیست که یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های جهان امروز، اوج‌گیری تنش‌ها و تضادهای فکری، ایدئولوژیک، و ژئوپلیتیک است که البته جلوه‌ها و نمودهای عینی از درگیری (چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم) را از خود برجای می‌گذارد. در این فضا، در طی سال‌های گذشته، محققان و متخصصانِ مخصوصاً حوزه روابط بین‌الملل، تمرکز ویژه‌ای را بر عوامل و مؤلفه‌های صلح‌ساز در محیط بین‌المللی معطوف کرده‌اند و سعی داشته‌اند تا جای ممکن زمینه‌های تقویت صلح و دوری از تنش در حوزه بین‌المللی را فراهم سازند.

اسلام دین رحمت، گذشت و عفو است. اسلام دین الفت و تعاون، و دین صلح و امنیت است. اگرچه در اینکه کدام یک از این دو امر جنگ یا صلح اصل و دیگری فرع است مورد اختلاف واقع شده است. کسی که احاطه‌ای در کتاب و سنت داشته باشد پی می‌برد که اسلام مردم را ترغیب به جنگ نکرده و به عنوان اصل اولی آن را به رسمیت نشناخته است. همان گونه که تشریع جنگ نیز به جهت میل و رغبت در خونریزی نبوده است. و نیز نمی‌توان تشریع آن را به جهت سیطره بر زمین‌ها و مسکن‌ها دانست، یا اینکه به غنایم جنگی دست یافت، آن گونه که در تمام جنگ‌های صلیبی و بین‌الملل اول و دوم این گونه بوده است.

یکی از مولفه‌هایی که مخصوصاً در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه، در زمینه صلح سازی و تقویت بنیان‌های ثبات نقش داشته و البته که از وزن کنشگری قابل ملاحظه‌ای در گستره جغرافیای جهانی جهت تحکیم صلح و کاهش خشونت بین‌المللی برخوردار است، “قدرت نرمِ عالمان دینی شیعه” در میان طیف‌های گسترده‌ای از افکار عمومی است.

از این رو، خبرگزاری مهر در گفتگویی با حجت الاسلام دکتر سید سجاد ایزدهی، رئیس پژوهشکده نظام‌های اسلامیِ پژوهشگاه به واکاوی ابعاد مختلف نقش قدرت نرم علمای شیعی در افزایش صلح و کاهش خشونت در جهان پرداخت. آنچه در ادامه می‌خوانید قسمت نخست این گفتگو است:

*عمده مؤلفه‌های قدرت نرم علمان دینی شیعه را چه می‌دانید؟

مسائلی از این قبیل که قدرت نرم در اسلام مهم‌تر است یا قدرت سخت و اینکه کدامیک اصالت دارد و کدامیک بر دیگری اولویت دارد و اینکه اساساً چرا اخیراً قدرت نرم در مقابل قدرت سخت مطرح می‌شود، همه اینها بحث‌های مفصلی هستند. با این حال، اجماع بحث‌های مربوط به این حوزه معطوف به این گزاره است که دین اسلام از آغاز، با وجود اینکه قدرت سخت را مد نظر قرار داده است اما استفاده از این قدرت، هیچ گاه پایایی و بقا و استمرار نداشته است مگر اینکه پشتوانه‌ای از “قدرت نرم” داشته باشد و بتواند مشروعیت خود را از این طریق تضمین کند.

*می‌توانید با توجه به تاریخ اسلام نمونه‌هایی بیاورید؟

اگر به صدر اسلام نگاه کنیم، با توجه به تهدیدات گسترده‌ای که در محیط پیرامونیِ گستره جغرافیایی حضور مسلمانان وجود داشته، به خوبی می‌توانیم دلیل برجسته شدن قدرت سخت را متوجه شویم. در این راستا، از همان ابتدا پادشاه سرزمین فارس پیامبر (ص) را تهدید کرده بود و عملاً برای بقای خودش تلاش می‌کرد. سرزمین‌های مربوط به روم هم همین طور بودند و در زمان پیامبر اینها به جنگ تبوک رفتند و یا حتی پیامبر با منطقه جنوب هم درگیری شدید داشت. لذا منطقه ظهور اسلام عملاً درگیری با کشورهای اطراف داشت چرا که آنها اسلام را تهدیدی برای خود تلقی می‌کردند. طبعاً در چنین شرایطی در قبال تهدید سخت نمی‌شود فقط بر قدرت نرم تاکید کرد و طبیعتاً تهدید سخت مستلزم نشان دادن قدرت سخت هم هست. اما نکته مهم این است که منطقِ اسلام قدرت سخت نیست بلکه منطق آن بیان و ذهن و باور در قالب قدرت نرم است.

*بنابراین این قدرت سخت در حوزه دفاع مطرح است. درست است؟

بله. دین اسلام بر قدرت سخت تاکید جدی نخواهد کرد مگر اینکه برای حفاظت از کیان خودش باشد و حتی اگر با قدرت سخت هم همراه شد و جنگ‌هایی هم انجام داد، اما در نهایت عملاً آن چیزی که اسلام را برقرار کرده است، قدرت نرمی است که در اسلام وجود دارد و همین‌ها توانستند پایایی اسلام را در سرزمین‌های دیگر تضمین کند. اگر مؤلفه‌های معرفتی اسلام مانند توحید و عدالت و اخلاق و عدالت اجتماعی و امانتداری و وفای عهد نبود یا حتی بحث معنویت و ایمان در اسلام مطرح نبود، طبیعتاً قدرت سخت اسلامی هم برقرار نمی‌ماند هم چنان که قدرت سختِ اسکندر در ایران از بین رفت. همچنان که نمودهای قدرت سختِ مغول‌ها در ایران باقی نماند. دلیل اصلی این موضوع نیز این بوده که قدرت سخت آن‌ها، از پشتوانه قدرت نرم برخوردار نبوده است.

*وظیفه عالمان دینی در این عصر بر اساس تعالیم اسلام چیست؟

طبعاً علمای اسلام در عصر حاضر چون مبتنی بر مبانی اسلام رفتار می‌کنند، چند پیش فرض اساسی را به عنوان قدرت نرم با خود دارند و باید داشته باشند. باور و اعتقادات به همراه پیش فرض اعتقاداتی هم در این دسته قرار می‌گیرد. یعنی که باور به اسلام به عنوان یک باور موجه عاقلانه، در نقطه مقابل بسیاری دیگر از باورهای تحریف شده قرار می‌گیرد. لذا خیلی از اندیشمندان امروز با خواندن قرآن ایمان به خدا پیدا می‌کنند. دلیل اصلی این موضوع نیز این است که دین اسلام در برابر سایر ادیان دیگر، بسیار باور پذیر، موجه و معقول است و اصلِ این باور، به مثابه و متکی بر قدرت نرم است و خیلی آسان می‌توان موارد مد نظر آن را ترویج کرد. از سوی دیگر، منابع ما مانند نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، که بسیار باور پذیر هم هستند در زمره قدرت نرم ما قرار می‌گیرند. در عین حال، بخش دیگر مربوط به قدرت نرم ما، الگوهای شخصیتی مان در زندگی هستند که از جمله آن‌ها می‌توان به اهل بیت (علیهم السلام) اشاره کرد. اهل بیتی که مردم را به الگوهایی دعوت می‌کردند که واقعاً باور پذیر بوده و قدرت جذب داشته و دارند. اخلاق و رفتار اجتماعی، شعارها و امید به آینده همه اینها مجموعه‌ای از قدرت نرم در اسلام هستند که می‌توانند قدرت بسیج و باور پذیری ایجاد کند. هر چه تعداد این موارد اضافه شود، طبیعتاً قدرت اسلام، عالمان اسلام و نظام اسلامی مبتنیِ بر این قدرت نرم افزون‌تر و مستحکم‌تر خواهد بود.

*به نظر شما علمای شیعی از چه طریق و شیوه‌هایی می‌توانند به کاهش خشونت و افزایش صلح در محیط بین‌المللی کمک کنند؟

اسلام در بُعد بین‌المللی ویژگی “جهانی بودن” را دارد و چون دینِ خاتم است، تمامی مؤلفه هایش را ناظر به خاتمیت و جهان بین بودن ارائه کرده است. یعنی به عنوان مثال، ویژگی قرآن این است که کلامی است که با همه ارتباط برقرار می‌کند، ویژگی مبانی دینی‌مان هم این است که می‌تواند با تمام انسان‌ها در اقصی نقاط جهان ارتباط برقرار کند. اسلام ویژگی چهارگانه‌ای دارد که می‌تواند برای همه انسان‌ها در همه مکان‌ها و همه زمان‌ها و شئون زندگی و مردم استفاده شود.

*آیا این ویژگی اختصاصی اسلام است یا ادیان دیگر نیز اینگونه هستند؟

بر خلاف دین اسلام، در ادیان دیگر، آنها در حوزه اجتماعی، حکومت و نیازهای اجتماعی ورود نمی‌کنند و تنها در حوزه عقاید و شخصیت و مسائل شخصی فعال هستند. در ادیان شرقی هم روند به همین صورت است. آن دینی که عملاً هم زنده است و هم به صورت جامع همه نیازهای انسانی را پاسخ می‌دهد و هم بازتاب بین‌المللی دارد، فقط و فقط دین اسلام است. مذهبی که عملاً امام زنده دارد و بحث مهدویت آینده در آن مطرح است، قدرت جذب و قدرت باور پذیری مضاعفی دارد. این موضوع به خصوص در حوزه منابع و عقلانیت در سطح بین‌الملل می‌تواند ایجاد قدرت کند.

خیلی اتفاقی نیست که شاهدیم انقلاب اسلامی در فضای تحریم و عدم دسترسی به امکانات گسترده، عملاً دامنه نفوذش توسعه پیدا کرده و می‌کند.در جنگ تحمیلی هم ما با وجود عدم دسترسی به امکانات و تجهیزات مورد نیاز، کاملاً و تنها به واسطه قدرت نرمی و باورهایی که داشتیم، توانستیم پیروز باشیم. در حوزه جریان مقاومت هم قدرت نفوذمان توسعه قابل ملاحظه‌ای پیدا کرده است. آن هم به خاطر موجه بودن منطقِ مقاومت در مقابل نظام‌های سلطه نظیر اسرائیل و آمریکا و قدرت‌های استعماری است. از این رو، در حوزه بین‌المللی، قدرت نرم اسلام و علمایی که در آن فعال هستند، از قابلیت جهانی شدن و تمدن سازیِ قابل ملاحظه‌ای برخوردار است.

*چه مولفه‌هایی می‌توانند قدرت نرم را گسترش دهند؟

باید توجه داشته باشیم که مولفه‌هایی وجود دارند که می‌تواند قدرت نرم را توسعه دهند و عملاً به کاهش خشونت و استمرار صلح و افزایش تعاملات منطقه‌ای و بین‌المللی کمک کنند. اسلام چند ویژگی دارد. اول اینکه اجتهادی دارد که می‌تواند متناسب با مکان، مسائل و زمانه، خودش را باز تولید کند و به نوعی موتور محرک شیعه در مواجهه با مشکلات است. ما می‌توانیم برای بقا و استمرار و تأمین صلح و امنیت از “اجتهاد” کمک بگیریم و مصالح اسلام را در نظر بگیریم. در کنار این مساله باید توجه کرد که در حالی که موضوع اجتهاد در بین اهل سنت بسیار کمرنگ بود، در سال‌های اخیر آنها هم البته با قرائت خود، در حال حرکت به این سمت بوده‌اند.

* «عقلانیت» در اینجا چه جایگاهی دارد؟

عقلانیت موجود در فقهِ اسلامی، تا حد زیادی به از بین بردن خشونت و توسعه صلح کمک می‌کند. در سال‌های اخیر، در مورد جمهوری اسلامی ایران، علی رغم تمام دشمنی‌هایی که علیه آن وجود داشته، همواره بحث تقریب و وحدت جامعه اسلامی مطرح و مورد توجه بوده است و جمهوری اسلامی همواره به دوستی با جهان اسلام توجه کافی نشان داده و از وحدت اسلامی حمایت کرده است. چرا که به این نتیجه رسیده است که با اسلام باید به جنگ علیه کفر رفت نه بر اساس منطق دیگر. عقلانیت حکم می‌کند که بقا و استمرار در گروِ همزیستی مسالمت آمیز با بقیه باشد، امروزه این موضوع موجه نیست که کسی بگوید من فقط با قدرت نظامی می‌خواهم توسعه پیدا کنم.

تا قدرت نرم و باورِ موجه و باور پذیری اتفاق نیفتد، طبیعتاً استمراری در قدرت هم باقی نخواهد ماند. عقلانیت و اجتهاد و مصلحت و ولایت، مهم‌ترین بخش‌های حفظ قدرت، در سایه قدرت نرم هستند. مؤلفه ولایت و ولایت‌پذیری در اسلام، و اینکه در مواجهه با مشکلات، همبستگی داشته باشیم و با محوریت هدایت ولی فقیه، که فردی حکیم و عاقل و مدبر است پیش رویم، نقشی قابل توجه در کاهش خشونت و تقویت صلح در ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی بازی می‌کند.

ادامه دارد…