جریان شناسی فکری-رفتاری عاملان حمله تروریستی شاهچراغ / چرا در زمانه ما «اماکن مذهبی» هدف تروریست ها قرار می گیرد؟
عواقب به محاق رفتن عقلانیت
نوشتاری از حجتالاسلام دکتر سیدسجاد ایزدهی رئیس پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه منتشر شده در روزنامه ایران
۲۲ مرداد ماه برای بار دوم حرم شاهچراغ در شیراز مورد حمله گروه های تکفیری قرار گرفت و طی آن تعدادی از هموطنان مان شهید و زخمی شدند. نفس این رخداد و اینکه چرا ترور در زمانه ما به اماکن معنوی و قدسی رسیده است، بهانه ای شد برای فهم منطق داعش و اینکه آنها چگونه و بر اساس چه منطقی انسان های بی گناه و بی پناه را با هدف «رفتن به بهشت» به قتل می رسانند!
واقعیت این است که ترورهایی از جنس حادثه شاهچراغ هم در ایران و هم در دنیای اسلام مسبوق به سابقه است و حتی ردپای آن را می توان نخستین بار در صدر اسلام و در «ماجرای حکمیت» ردگیری کرد. در جریان جنگ امیرالمومنین(ع) با معاویه در صفین، ابوموسی اشعری نماینده سپاه امام علی(ع)، و عمرو عاص حکم سپاه معاویه شد تا برای حل اختلاف میان مسلمانان با یکدیگر گفت وگو کنند. اما این درخواست حکمیت با حیله معاویه و عمرو عاص به بیراهه رفت.
در صفین خشک مغزان و آنان که از عقلانیت بهره چندانی نداشتند، با حربه دشمن فریب خوردند و با شعار «لا حکم إلا لله» معاویه و عمروعاص؛ بدین معنا که حکم را فقط خدا باید بدهد و نه بشر، عملا دست از جنگ کشیدند و امیرالمومنین(ع) را مجبور کردند جنگ را تمام کند. بعدها که فهمیدند شعار حکمیت یک فریب بود، مجددا بر اساس منطق خودشان حکم کردند که هر کس منطق ما را نپذیرد، باید به قتل برسد. این افراد باوجود اینکه علیه امام زمان خویش شمشیر کشیدند و او را وادار کردند که از یک پیروزی مسلم عدول کرده و عملا تن به یک شکست دهد، اساسا مسیر تاریخ را هم تغییر دادند.
داعش در سوریه و عراق نه فقط شیعیان که بسیاری از مسلمانان اهل سنت را به شهادت رساندند و منطق شان این بود، کسانی که با داعش و حاکمیت آنها همراهی ندارد، سزاوار مرگ هستند.خوارج، بر اساس پندارهای غیرعقلانی، افراطی گری مذهبی را در جامعه ترویج داده و در جامعه اسلامی همواره ایجاد فتنه می کردند. این منطق در زمان ما نیز در اقدامات گروهک های تکفیری و داعش بازتولید می شود. اگر در گذشته افرادی همچون معاویه و عمرو عاص چنین فتنه هایی را راهبری و طراحی می کردند، در زمانه ما نظام سلطه امریکا، به اذعان و اعتراف خودشان این امور را به دست گرفته اند و مسلمانان ناآگاه و به ظاهر مذهبی و خشک مذهب را به بهانه دینداری، علیه مسلمانان دیگر می شورانند.
نکته اخلاقی مغفول در حرکات این گروهک های افراطی، نادیده گرفتن افراد بی پناه و عادی است. حتی در جنگ که اساسا بر منطق کشتن استوار است، یکسری اصول و حقوق بشردوستانه حاکم است و اتفاقا نظام های حقوقی غرب و اسلام این اصول را به رسمیت شناخته و مورد تاکید قرار می دهند و بر اساس آن، زنان، غیرمسلح ها، کودکان، افراد مسن و حتی طبیعت و محیط زیست باید از مصایب جنگ بر حذر و دور بمانند، آسیب ندیده و شکنجه نشوند. خوارج در همان زمان هم عملا این منطق را نادیده می انگاشتند و بر اساس شواهد تاریخی، مسلمانانی را که مثل آنان فکر نمی کردند، به شکل بی رحمانه ای به قتل می رساندند.
گروه های تکفیری و در راس آنها داعش که عملا دست پروده امریکا هستند، در مسیر منطق خوارج حرکت می کنند و با ایجاد اخافه در جهان اسلام، ناامنی ایجاد می کنند. این در حالی است که در منطق اسلام، مروت و جوانمردی تقدیس می شود و ترور و ناجوانمردانه کشتن، مذموم و منتفی است.
بنابراین، اقدام داعش مبنی بر کشتن انسان های بی دفاع و شهروندان عادی که عملا هیچ خبری از جنگ و درگیری ندارند، آن هم در مکان های معنوی و قدسی که محل امن عبادت و راز و نیاز است، اساسا در اسلام جایگاهی ندارد.
پرسشی که در این فضا مطرح می شود، این است که چرا در زمانه ما با وجود رشد دانش حقوق و گسترش قوانین بشردوستانه، هنوز این سطح از جنایات بازتولید می شود؟ واقعیت این است که ناآگاهی مبتنی بر عدم فهم درست از دین و سرسپردگی به حاکمان ظالم از دلایل این جنس از خشونت ها است که طی آن عملا عقلانیت، فطرت و کرامت انسانی به محاق می رود.