به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، پیش اجلاسیه کرسی نوآوری «اراده ذاتی خدا و نقش آن در ازلیت جهان» روز یکشنبه ۲۹ مردادماه سال جاری در سالن فرهنگ پژوهشگاه دفتر قم برگزار گردید.
در این کرسی حجتالاسلام و المسلمین محمدحسن قدردان قراملکی به عنوان ارائهدهنده، آیت الله ابوالقاسم ابوالقاسم علیدوست،آیت الله رضا فیاضی، حجج اسلام و آقایان عزالدین رضانژاد و رضا برنجکار به عنوان هیئت داور؛ حجج اسلام و آقایان محمدمحمدرضایی، حمیدرضا شاکرین، محمدعلی اردستانی و قاسم ترخان به عنوان ناقد، جناب آقای موسیوند به عنوان نماینده هیئت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره و جناب حجتالاسلام والمسلمین محمدباقر پورامینی به عنوان مدیر جلسه حضور داشتند.
در این کرسی نوآوری حجتالاسلام و المسلمین محمدحسن قدردان قراملکی عضو هیأت علمی گروه کلام پژوهشگاه به ارائه مطالب خود پرداخت که گزیده ای از اصول و اجزاء نظریه در ادامه می آید:
فرضیه بر این است که در مقام تکوین و ذات الوهی، صفات ذاتی مثل قدرت، علم، حیات چنان که هر کدام ناظر بر ذات و حقیقت وجودی الوهی با تاکید بر بساطت ذات، هستند، صفت اراده خدا به صفت فعلی(خلق و احداث جهان در مقام اثبات و خلق)، منحصر نشده است، بلکه خدا در ذات جامع خودش و قبل از خلقت، واجد وصف اراده به صورت وجود بسیط اندماجی است که اثر چنین صفتی، اراده فعلی می شود.
نکته دیگری که این نظریه را با نظریه فلاسفه جدا می کندکه انکار و نفی ارجاع اراده ذاتی خدا به علم ذاتی است، نگارنده معتقد است که در معنا و حقیقت اراده یک سوق و حیث ایجابی و تمایل به فعل وجود دارد که آن در علم نیست، بلکه در صفاتی چون: جود، حب و عشق نهفته است و لذا می توان از ذات بسیط خدا با عنایت به صفاتی همگن معنای سوق مثل جود، عشق معنای اراده ذاتی را استنتاج نمود.
نکته دیگر این که بنده نظریه ارجاع اراده ذاتی خدا به علم ذاتی را قبول ندارم و معتقدم در معنا و حقیقت اراده یک سوق و نکته ایجابی و تمایل به فعل وجود دارد که آن در علم نیست، بلکه در صفاتی چون: جود، حب و عشق نهفته است و لذا می توان از ذات بسیط خدا با عنایت به صفاتی همگن و مفید معنای سوق مثل جود، عشق معنای اراده ذاتی را استنتاج نمود.
در ظاهر به نظر می آید نقشی که بر اراده ذاتی خدا مثل ازلیت فاعلیت و خلقت جهان بر نظریه فلاسفه(ارجاع اراده به علم و نقش علم عنائی در صدور ازلی) هم مترتب است، پس نظریه مختار در ترتب نقش و کارکرد تفاوتی با نظریه فلاسفه ندارد. در این باره باید گفت بلی کارکرد هر دو نظریه مشترک است، اما نکته مهم در امکان توجیه عقلی و نقلی نظریه مختار(قول به اراده ذاتی خود بدون ارجاع به علم) و عدم توجیه نقلی و عقلی نظریه فلاسفه(ارجاع اراده به علم) است. بنابر این با امکان اثبات نظریه مختار نقش اراده ذاتی هم قابل توجیه و مبرهن خواهد بود، اما با عدم اثبات نظریه فلاسفه(مبنا) نقش اراده ذاتی هم متزلزل می شود.
روشن است بعد از اثبات ذاتی بودن اراده خدا ازلیت فاعلیت خدا و به تبع آن ازلیت جهان لازم می آید.
این گزارش به زودی تکمیل می شود….