دکتر کمیل خجسته
مدیر گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در خصوص ناآراميهاي پاييز ۱۴۰۱
وقايع اخير يک داستان دنبالهدار با دو منشا است. نديدن هرکدام خطاي تحليلي ايجاد ميکند. خطاي تحليلي موجب خطاي رفتاري ميشود. از اين جهت شناخت آنچه که اين روزها با آن روبرو هستيم مقدم بر هر چيزي است.
اعتراض؟
براي تقريب ذهني ميشود با يک مثال بحث را شروع کرد. جمهوري اسلامي رقيبي دارد که دائم براي تاثيرگذاري بر جامعة ايراني روشها و تاکتيکهاي مختلفي را پياده ميکند. در همين قلم حجاب، به اقدامات آنها نگاه کنيد. ۱. تقويت و سرمايهگذاري روي يک سلبريتي ضد حجاب به عنوان نقطة کانوني اين پروژه؛ ۲. ايجاد کمپينهاي ديجيتالي مانند آزاديهاي يواشکي و چهارشنبههاي سفيد و… ۳. ايجاد رخداد در ميدان واقعي مانند دختر خيابان انقلاب؛ اين موارد سه خط تلاش بههم پيوسته براي پروژة حجاب بود. البته آنها خطوط تلاششان را به همين اکتفا نکردند. ۴. در يک مقياس بزرگتري براي مخاطب جهاني که ايران هم شامل ميشود، ادبيات جهاني جنسيتي و دگرباشي را راهاندازي کردند. براي اين کار گروههاي موسيقي غربي و شرقي فعال شدند. ساخت انيميشنها، فيلمهاي سينمايي و سريالهايي که نتفليکس و آمازون پرايم و… به پشتيباني استوديوهاي فيلمسازي هاليوودي شروع به ساختنش کردند. پشت سر اين فيلمها و انيميشنها؛ ۵. فرش قرمزهاي سلبريتيهاي جهاني، پوشش آنها و تقويت مد و فشن؛ ۶. پرکردن ويترين مغازههاي لباس از همان مد و لباس بند پنج. اين در حاليست که بنابه گزارش مرکز آمار ايران سال ۱۳۹۹، ۴/۸۳ درصد از افراد ۱۵ ساله و بيشتر، پوشاک خود را براساس ويترين فروشگاههاي پوشاک انتخاب ميکنند.
در مقابل حداقل اين شش خط تلاش امريکاييها در موضوع حجاب چه روشهايي را «مسئول» جمهوري اسلامي برگزيده است؟!
الف. عدم نوآوري در روش
بيش از يک دهه است که روش غالب براي ايجاد محيط امن اجتماعي استفاده از «گشت ارشاد» و مانور «ون گشت ارشاد» بوده است. حتي تاکتيکي هم که به اين مسئله نگاه شود جمهوري اسلامي با صحنة از قبل باختهاي با استفاده از اين روش روبرو بوده است. در يک محيط تقابلي براي حريفي که چنين با انگيزه عليه هويت و فرهنگ جامعة ايراني کار ميکند مانند اينست که بازيکني با مشت باز و نقشة از پيش افشا شده وارد ميدان رقابت شود. اين روش براي امريکاييها به فرصتي براي پيادهسازي يک «تاکتيک بدل» تبديل ميشود. يعني دائم روي آن ميتواند طرحهاي مختلف رسانهاي اجرا کند و افکار عمومي را با خود همراه کند. کما اينکه در همين تابستان هم بارها شاهد کنشهاي رسانهاي آنها با محوريت ون گشت ارشاد بوديم.
ماجراي حجاب يک نمونه و مثال از عدم نوآوري در روشها بود. عدم نوآوري در روش و عدمبهروز بودن حاکميت در موارد مختلف موجب عدم پاسخگويي، از بين رفتن کارآمدي و در نهايت آزار جامعه ميشد.
ب. تصميمات پرخطاي هزينهساز
کنار اين عدم نوآوري در روش، تصميمهاي خبرساز عجيب در مشهد مانند ماجراي استاديوم بازي ايران-لبنان و اسپري فلفل به زنان متقاضي حضور در استاديوم، ابلاغ دادستاني مشهد مبني بر عدم ارائة خدمات حاشية خيابان کافيشاپها، عدم ارائه خدمات شهري به برخي از شهروندان در مشهد و… در همين تابستان جاري کنشهاي اجتماعي و رسانهاي زيادي را ايجاد کرد. جالب اينکه برخي از آن تصميمها برگردانده شد اما اثر رسانهاي و اجتماعي خودش را گذاشت و اين حتما در ايجاد گولة برفي اعتراض موثر بود.
ج. انباشت چالشهاي اقتصادي
« امروز مسئلهي اصلي ما، مسئلهي اصلي مسئولين اجرائي کشور و کساني که به نحوي در اين مسائل، در ادارهي کشور دخالت دارند، عبارت است از اقتصاد… ما در اين ده سال گذشته، در دههي ۹۰، در واقع مواجه بوديم با انباشت چالشهاي اقتصادي … بايد انشاءالله دربارهي مسائل اقتصادي درست فکر کرد، درست عمل کرد و حرکت کرد تا براي ملّت وسايل آسايشي در اين زمينه انشاءالله به وجود بيايد.» ارزيابي رهبر انقلاب اسلامي از مسير دو دولت فعلي و سابق را در زمينة حل مساله اقتصادي از سه ديدار فهميد. آخرين ديدار با دولت سابق، سخنراني اول سال و سخنراني با دولت در هفته دولت در سال ۱۴۰۱ نشان ميدهد که:
- شکست ايدة دولت قبل در اعتماد به غرب؛
- وجود رويکردهاي دلگرمکنندة جديد در مسئولين اجرايي؛
- لزوم تمرکز رئيس دولت جديد بر چند مسئلة محوري اقتصاد؛
- انسجام مجموعهي مديران اصلي اقتصاد کشور.
اين سه محور در حالي خودنمايي ميکرد که هنوز اتفاقات آبان۹۸ از ذهنها فراموش نشده است. نظرسنجي ايسپا در اسفند ۹۸ نشان ميدهد که حدود هفتاد درصد مردم معتقد بودند که در وضعيت فعلي، راه ديگري جز اقدامات اعتراضي براي مردم باقي نمانده است. دولت پيشين دولت تک گزينهاي بود که اصرار به اين داشت که همة راهها از مذاکره با امريکا ميگذرد. چون تکية تنها به اين مسير، کارآمد نبود، لذا اقدامات جبراني براي اصلاح روند نمودارهاي نظرسنجي ايسپا نشد. از طرف ديگر هرچند دولت جديد يکسال و اندي است که بر سر کار آمده است، اما هنوز نتوانسته ايدة محوري خود را به مردم معرفي نمايد. همانطور که رهبر انقلاب اسلامي در ديدار شهريور هيئت دولت به آن اشاره کردند. اين دو اتفاق موجب شده مردم احساس نکنند که مسائلشان در حال رفع شدن است و به اصطلاح جامعه معترض بدون چشمانداز باقي ماند. در حاليکه در ديدار پرستاران سال ۹۸ رهبري بر وجود اعتراض مردم تاکيد کردند که «مردم يک مطالباتي دارند؛ در اغلب موارد هم حق با مردم است؛ مطالباتي دارند، توقّعاتي دارند، انتظاراتي دارند و اگر نشود اعتراض ميکنند … بصيرت مردم، اينجا بود که بمجرّد اينکه ديدند حساب، حساب تخريب و زدن و آتش زدن و نابود کردن و زيربناها را خراب کردن است کنار کشيدند. مطالبات مردم، بود و هست امّا حاضر نشدند با فتنهگر همراهي کنند.» در واقع همچنان محيط اعتراضي بر جامعه حاکم بود.
د. فشار رسانهاي
مرکز اعتدال سعودي، آلبانينشينهاي منافق، اينترنشنال سعودي، بيبيسي انگليس، ايندپندنت انگليس، صداي امريکا، لشکري از سلبريتيهاي دو تابعيتي همه بخشي از ارتش آشکار رسانهاي امريکا است. اوباما به نوشتة نفيو در کتاب هنر تحريمها از اين ارتش توقع داشت تا مردم ايران با احساس درد از فشار تحريمي تسليم خواستة او شوند.
ترامپ در کمپين فشار حداکثرياش بهدنبال اين بود تا با ترکيب تحريم، فشار رسانهاي و آشوب خياباني مردم را به ستوه آورد و پروژة آشوب را رقم بزند.
بايدن هم چارچوب فشار حداکثري ترامپ را با اضافاتي حفظ کرد. کما اينکه بايدن در هنگام اغتشاشات در مهرماه خبر داد که سفرش به منطقه نه براي انرژي بلکه براي ايران بوده است.
خلاصة عملکرد اين ارتش رسانهاي اين بود که بتواند در جامعه ايجاد احساس بنبست در کشور و حل ناشدني بودن مسائل مردم در ايران را بوجود آورد. اين فضاي رسانهاي به همراه سه بند قبلي اشکال دروني موجب شد تا اعتراض به وضع موجود رنگ جديتري به خود بگيرد.
اما اعتراض، ناگهان با اغتشاش و آشوب قاطي شد. چگونه؟
تغيير نسل فناوري
يک مقدمه ديگر را هم بايد توجه داشت و آن اين است که ما وارد تغيير نسلي در حوزه فناوري شدهايم. وب۳ جانشين وب۲ ميشود. در وب دو انقلابي شکل گرفت که موبايلها اينترنتي شدند، پلتفرمها وارد شدند، اقتصاد ديجيتال شکل گرفت و باعث شد در حکمراني تغييراتي ايجاد شود. در وب سه تقريبا با تغييرات بسيار بسيار گستردهتري مواجه ميشويم. تغييرات موبايلي گستردهاي ايجاد شد. در وب ۳ وارد مرحله اينترنتيشدن همه چيز(IOT) و به وجود آمدن داراييهاي ديجيتال مثل توکنهاي غيرمثلي(NFT) ميشويم و به همين نسبت شکل جديدي از زندگي و زيست حاصل ميشود.
اين تغييرات موجب ميشود تا شکلهاي جديدي از قدرت ايجاد شود. مؤلفههاي قدرت در عصر صنعتي را ميتوان در شش حوزه وسعت سرزميني، جمعيت، منابع طبيعي، ظرفيت اقتصادي، ثبات سياسي و تجهيزات نظامي تعريف کرد که اين عناصر، عناصر سازنده قدرت دولتها بودند. حالا با ظهور عصر فناوري ارتباطاتي براي پنج عنصر آن، رقيب يا ما بهازاء به وجود آمده است. مفهوم شبکه رقيب جدي براي جمعيت شده است. دوم اينکه، در کنار منابع طبيعي دادهها و اطلاعات انبوه هم از داراييهاي مهم يک مجموعه حساب ميشود. اگر نفت پايه محوري در عصر صنعتي بود اکنون دادهها و اطلاعات اين نقش را بازي ميکنند. اتفاق مهمي که حاصل شده اين است که متأسفانه عمده مصرف اينترنت ما در پلتفرمهاي اينستاگرام يا تلگرام است و بيگ ديتاها مردم ايران يا همان نفت ديروز در حال خارج شدن از کشور ميباشد. ما امکان هيچ بازآفريني يا تبديل آن به يک امر مولد را دارا نميباشيم. اما آنها در مقابل، داراي قدرت تصرف بر اطلاعات يا تجاريسازي آن هستند.
سوم، بحث ثبات و نظم سياسي ميباشد که هميشه در اختيار دولتها بوده است. اما با قدرتيافتن پلتفرمها آنها حکمراني خود را اعمال ميکنند و گاهي در مقابل دولتها قرار ميگيرند.
مسأله ديگر سرزمين يا همان پلتفرم است. مورد پنجم نيز اقتصاد است. منطق بلاکچين هرچقدر فراگيرتر شود جانشين و رقيب جدي براي سيستمهاي بسته اقتصادي دولتها ميشود.
نکته مهم اين است که پنج عنصر مذکور، توان اين را دارند که تا خيابان با دولتها هماوردي انجام دهد. کاستلز در کتاب «شبکه خشم و اميد» ميگويد: اقداماتي که در محيط مجازي انجام ميشود باعث بهوجود آمدن اقدامي نمادين مثل تسخير التحرير در ماجراي بيداري اسلامي، اشغال خيابان والاستريت و… ميشود. اين نمادي است که جنبش خود را نشان دهد. ولي اين حالت نمادين پايان ميپذيرد و در مقابل قدرت دولتها ناتوان است.
اينگونه ميشود موضوع تغيير نسل فناوري را جمعبندي کرد که اين تغيير نسل موجب جابجايي عناصر قدرت شده و بازيگران جديدي را بهوجود آورده است و از طرف ديگر اين امکان برايش پيش آمده است تا با آن به اشغال خيابان توجه کند. در واقع از طرفي با بحث سياست خياباني آصف بيات، روبرو هستيم و از طرفي ديگر فضاي خودمختار کاستلز را توجه داريم. در اينجا بايد ديد که چگونه فناوري ارتباطاتي موجب اشغال خيابان ميشود؟
اغتشاش
اغتشاش داستان امروز نيست. اين مدل به همان سال ۹۸ برميگردد. زماني که اردوغان نخست وزير ترکيه هشت روز قبل از ماجراي آبان ۹۸ در مصاحبه با ميدلايستآي ترکيه خبر غير منتظرهاي داد. «افرادي قصد دارند اعتراضات عراق را به ايران بکشانند.» هشت روز بعد، عملکرد دولت در ماجراي بنزين فرصت را ايجاد کرد و تهران و شهرهاي ديگري از ايران وارد آشوب سهمگين آبان شدند.
يک هفته قبل از اردوغان هم رهبر ايران در دانشگاه افسري خطاب به مردم لبنان و عراق هشدار داده بودند که مراقب باشند «دشمن ميخواهد ساختارهاي قانوني را به هم بريزد.» رهبري در همان ديدار بعد از اين موضوع خطاب به نيروهاي مسلح تاکيد کردند که «نيروهايي که حافظ امنيّت هستند آرايش لازم را، نظم لازم را براي مقابلهي با فتنه هم بگيرند.»
هزار کيلومتر آنطرفتر، دوم آبان ماه سيد حسن نصرالله در واکنش به اتفاقات مشابه عراق در لبنان گفت که «تأکيد ميکنم تحليل در کار نيست و در روزهاي گذشته همپوشاني همهي اطلاعات و اسناد ما از منابع متعدد نشان ميدهد امروز شرايط سياسي لبنان وارد مرحلهاي تازه شده؛ يک حملهي جهاني و منطقهاي با بهکارگيري طرفهاي داخلي. ديگر صحبت از جنبشها و اعتراضات مردمي و بهداشت، محيط زيست، فرصتهاي شغلي، گرسنگي، فساد و… نيست. دربارهي چيزي هشدار دهم که در کشورهاي ديگر هم اجرا شده است. اسرائيل و رسانهها و دلبستههايش را ببينيد…. من براي مقاومت نميترسم، براي کشور ميترسم. فارغ از زمينهها و جزئيات حوادث عراق، امروز عراق درگير چيست؟!»
حرف مشترک اردوغان، سيد حسن نصرالله و آيتالله خامنهاي يک چيز بود. رخدادي خشن و با ويژگيهاي مشترک در اين سه کشور در حال بروز است.
يکي بعد از ديگري
فتنه در اين سه کشور يکي بعد از ديگري بروز کرد. هر کدام از آنها در مواجهه با اين پديدة امنيتي سرنوشتي متفاوت يافتند. ايران با وجود تحمل فشار سنگين عملياتي توانست بر فضا مسلط شود. رحماني فضلي، وزير وقت کشور در مجلس بيان کرد که «آنها ميخواستند در ايران جنگ داخلي راه بيندازند. از چند ماه قبل آبان، آموزش نظامي را آغاز کرده بودند و حتي ورود سلاح قاچاق در مرزها بيشتر شده بود ولي ما اين اقدامات را رصد کرده بوديم. گرانشدن بنزين بهانه براي ايجاد آشوب در ايران شد.» ماجرايي که رهبر انقلاب در دي ماه همان سال تعريف ميکنند که «يکي از مسئولان بلندپايهي کشور در ملاقاتي که داشتند با يک سياستمداري از سياستمداران خارجي، به اين مسئول ما گفته بود که آمريکاييها به من گفتند: «کار ايران تمام است.»
دي ماه همان سال امريکاييها حاج قاسم را ترور کردند. البته خون حاج قاسم مانند مرهمي شد تا جامعة تبدار آن روزها زير ساية پرچم ايران به هم وصل و متحد شود. ماندگارترين تصوير آن روزها تابوت حاج قاسم بود که با پرچم ايران پوشيده شده بود و در دستان مردم ايران دست به دست ميشد. هر چند که خون حاج قاسم يک عنصر مهم در بازسازي جامعة ايران بود اما نظرسنجي اسفند۹۸ ايسپا نشان ميداد که ۷۷.۸ درصد مردم ايران در حاليکه به حق اعتراض و انجام آن معتقد بودند اما با اين گويه که دشمنان ايران از اقدامات اعتراضي سوء استفاده ميکنند موافق بودهاند. اين همان گزارهايست که رهبري در ديدار ۱۹ دي با پرستاران در تمجيد از مردم ايران گفتند: «در آبان ملاحظه کرديدمردم مطالباتي داشتند؛ دشمني که افرادي را آماده کرده بود، از اين فرصتِ مطالبات استفاده کرد، فوراً وارد شد، شروع کرد تخريب کردن. بصيرت مردم، اينجا بود که بمجرّد اينکه ديدند حساب، حساب تخريب و زدن و آتش زدن و نابود کردن و زيربناها را خراب کردن است کنار کشيدند. مطالبات مردم، بود و هست امّا حاضر نشدند با فتنهگر همراهي کنند؛ کنار کشيدند، فتنهگر تنها ماند.»
اثر استخوان لاي زخم
هر چند پروژة آشوب و بيدولتسازي در دو کشور عراق و لبنان هم موفق نشد اما اين ماجرا در هر دو کشور مانند استخوان لاي زخم اثراتش باقي ماند. کار آنقدر در عراق و لبنان عيان بود که حتي برخي با ماسک و گريم جوکر پا به ميدان گذاشته بودند و آنقدر فضا وحشيانه شده بود که آشوبگران وسط خيابانهاي بغداد، بساط چوبة دار را پهن کرده بودند. درست مثل جوکر، خشن، بيرحم، خونريز و برهمزنندة نظم خيابان. در عراق تا بهمن همان سال به دليل همين خشونتها بيش از پانصد و پنجاه نفر کشته شدند. عراق تا اواخر مهر ۱۴۰۱ نتوانسته بود دولت مستقرش را حاکم کند و از آنموقع تا چندماه با دولت موقت امورش را مديريت ميکرد. دامنة اين اتفاقات به درگيريهاي مجدد مسلحانه در خيابانهاي بغداد قبل از اربعين ۱۴۴۴ کشيده شد. اتفاقي که منجر به کشتهشدن بيش از سي نفر و مجروح شدن هفتصد نفر در خيابانهاي بغداد شد.
از سوي ديگر لبنان علاوه بر اينکه همچنان دولت مستقري ندارد و همچنان کابينه دولت موقت آن را مديريت ميکند، درگير مسئله گرسنگي و فقدان انرژي و سوخت است. سيد حسن نصرالله وضع لبنان را چنين توصيف ميکند: «اينها دارند کشور را به سمت گرسنگي ميبرند نه جنگ سياسي. ان شاءالله در لبنان جنگ داخلي نخواهد شد. به هيچ کس اجازه داده نخواهد شد در لبنان جنگ داخلي به راه بياندازد. اما وقتي گرسنگي به اين شيوه گسترش يابد، خطر بزرگي براي امنيت اجتماعي پيش خواهد آمد که شايد بدتر از جنگ داخلي باشد. در جنگ داخلي بالاخره برخي خيابانها، خط تماس [و خط مقدم درگيري] است ولي پشت خطوط تماس، امن است. اما وقتي امنيت اجتماعي از بين رفت، شخص، دانشجو، خانم، زن، مادر، پدر و… هيچ کس نميتواند در خيابان راه برود چون نميداند کي ميخواهند بيايند بدزدندش، غارتش کنند و اسلحه روي سرش بگذارند. پس امريکا و اسرائيل در سياستي که تا اين لحظه در قبال لبنان به کار بستهاند، ميخواهند اين کشور را به گرسنگي و فروپاشي بکشانند.»
کمپين فشار حداکثري
با کنار رفتن اوباما و روي کار آمدن تيم جديد در آمريکا، کمپين فشار حداکثري (Maximum pressure campaign) جاي راهبرد درگيرسازي (Engagment) اوباما قرار گرفت. پروژة فشار حداکثري که ترامپ از آن رونمايي کرده بود همچنان در دولت بايدن در حال پيادهسازي است. جان بولتون در نشست منافقين که دو سال قبل از بروز آشوب آبان برگزار شد؛ در تمجيد از سياستهاي دولت ترامپ گفته بود که «انقلاب سال ۱۹۷۹ آيتالله خميني تا جشن چهلسالگياش دوام نخواهد آورد.» آمريکاييها براي اين کار تلاش کردند تا آرايش صحنه را تغيير دهند. براي اين کار چنين آرايشي را به صحنه دادند:
الف) فشار رسانهاي
- ماهواره: گاردين گزارش ميدهد که امريکا «اينترنشنال را به پشتوانة پول سعودي راه انداخت» . بخشي از کارمندان منوتو و بيبيسي را به اين رسانه آوردند.
- لايه وب: برندهاي ماهوارهاي خود را در وب توسعه ميدهند. لذا الف) سايت خود را راه مياندازند. نقش سايتها توليد محتوا براي موتورهاي جستجو و ايجاد دسترسي به محتواهاي آرشيوي است. ب) در وب دو از سايت وارد شبکه اجتماعي ميشوند. يعني اکانت اينترنشنال در اينستاگرام، تلگرام و توييتر هم راه ميافتد. ج) در لايه بعد که ورود اکانتهاي متصل رسمي است. مثلا در کنار توييتر اينترنشنال، اکانت پوريا زراعتي، مهرداد فرحزاد، سيما ثابت … قرار ميگيرند يا در کنار اکانتهاي منوتو با اکانتهاي سالومه و احسان کرمي و … روبرو ميشويم. يعني در اين مدل، «انسان رسانهها» نقش روايت، غلطاندن پيام و ايجاد شبکه را به عهده دارند. مثلا اين افراد زماني را مشخص ميکنند که گفتوگويي را در شبکه ماهوارهاي خواهند داشت و تا آن زمان سؤالات خود را زير اکانت توييت بزنند. يا برعکس مثلا در آخر بخش خبري بي بي سي اعلام ميشود براي ديدن آخرين اخبار فلان موضوع مثلا توييتر بهمن کرباسي را دنبال کنيد. اين رفتوآمدها موجب ميشود تا د) شبکه هواداري در شبکه اجتماعي شکل ميگيرد و در نهايت اين برندهاي چند لايه خود را به هـ) اکانت آشوب که نمايندگي و رهبري آشوب را برعهده دارد متصل و حمايتش ميکنند. اين کار را در سال ۹۶ آمدنيوز انجام ميداد و در ۱۴۰۱ش اکانت علي کريمي و بعضي از سلبريتيها بر عهده گرفتند. و) پشتيبان همه اين آرايش ترکيبي و آن چيزي که موجب قدرت گرفتن اکانتها و متنها و هشتگها در اين شبکه ميشود وجود مرکز اعتدال و آلباني بهعنوان مگسهاي انبوهساز و ترندکننده است. سيانان اينگونه مينويسد که «موج هشتگي مهسا اميني در فضاي توييتر، مصنوعي و بات محور است. چه کسي پشت اين همه فعاليت توييتري براي هشتگ مهسا اميني است؟» سيانان با دسته بندي کاربران پشت اين هشتگ پرداخت. از نگاه او «اين دستهها شامل مهاجران، حاميان تغيير نظام از جناح راست و محافظهکار امريکا تا اسرائيل و در نهايت مجاهدين خلق(منافقين) ساکن در آلباني هستند.» ز) همه اين اتفاقات وب بر روي پلتفرمهايي ميافتد که عامدانه بر روي قدرتمند کردن اين شبکه تمرکز دارد. شرکت ايسپيس ايکس زيرساخت اينترنت ماهوارهاي را به دستور امريکا وارد مدار ايران کرد. توييتر بنا به گزارش سيانان محدوديتهاي رباتي و…. را برداشت تا هشتگ مهسا اميني قدرت بگيرد. اينستاگرام اهانت به رهبر ايران را بدون اشکال دانست و اعلام کرد صفحهاي را از اين جهت نميبندد و…
از طرف ديگر توجه ويژة دولت ترامپ به منافقين و سلطنتطلبان در حوزة ميدان عملياتي صورت گرفت. آنها در رسانه دو هدف کلان را دنبال کردند. از يک سو فشار رواني به افکار عمومي وارد کردند تا اين گزاره در ذهنها بنشيند که جمهوري اسلامي بهدليل افکار انقلابياش به بنبست رسيده است و از سوي ديگر «پهلوي» را بهعنوان گذشته مطلوب به عنوان محور تبليغي قرار دادند آنچنان که در ديداري که حضرت آقا در سال ۹۴ با رييس وقت صداسيما داشتند تاکيد کردند که «مردم ما نسبت به رژيم فاسد و مستبد گذشته باورهايي دارند که در جنگ نرم تلاش بر اين است تا اين گذشته زشت و پليد و سياه به گذشتهاي درخشان و زيبا تغيير يابد. آنها ميخواهند با تغيير باور به گذشته، نتيجه بگيرند که لزومي به وقوع انقلاب اسلامي براي از بين بردن آن گذشته، وجود نداشته است.»
ب) فشار تحريم
بعد از شکلگيري اين آرايش، ترامپ حرف از تابستان داغ ايران ميزد. البته تابستان داغ ۹۷ گذشت و در ايران اتفاقي نيفتاد. بعد از آن بود که ترامپ پوستري از خودش در اکانت شبکه اجتماعياش منتشر کرد. تيتر اين پوستر که به تقليد از فيلم «بازي تاج و تخت» درست شده بود؛ «تحريمها ميآيند» بود. اين تحريمهاي جديد بخشهاي كشتيراني، مالي و انرژي ايران را هدف قرار ميداد. آنچنان که در تابستان سال ۹۸ داستان توقيف نفتکش ايراني در جبلالطارق توسط انگليسيها اتفاق افتاد و بعد از آن با اقدام متقابل ايرانيها کشتي انگليسي توقيف شد و نتيجة آن اين بود که نفتکش ايراني آزاد شد و بار خود را به مقصدش رساند.
ج)عمليات آشوب خياباني
جدا از حوزه رسانه در ميدان حقيقي و با هدف اشغال خيابان کار را به دست پهلوي و منافقين سپردند. يکي از آنها سابقة ترور و خشونتهاي بيحد و مرز عليه ملت ايران در دهه شصت و ديگري داراي سابقه شکنجههاي ساواکي داشت. در واقع ميدان عمليات حقيقي را به دست جوکرهاي ذاتي سپردند. چهار ماه قبل از اغتشاشات اخير رهبر انقلاب آبان ماه از مهمترين اميد دشمنان پرده برداشتند که «امروز مهمترين اميد دشمنان براي ضربه زدن به کشور، اميد بستن به اعتراضات مردمي است. اميدشان به اين است که بلکه بتوانند با کار رواني، با فعّاليّتهاي اينترنتي و فضاي مجازي و انواع و اقسام اينها، با پول، با مزدورپروري، مردم را در مقابل نظام اسلامي و جمهوري اسلامي قرار بدهند.»۱۴/۳/۱۴۰۱ آنها منتظر بهانهاي بودند تا با فعالسازي اعتراض اجتماعي بتوانند پروژه آشوب خود را آغاز کنند.
«فعاليت در خيابان و ميدان حقيقي» را ميشود با بيانيه وزارت اطلاعات در هشتم مهرماه توصيف کرد که در اغتشاشات تا آن تاريخ «۴۹ نفر از عوامل و مرتبطين گروهک منافقين، ۷۷ نفر از گروهکهاي کومله، دمکرات، پاک، پژاک، ۵ عضو داعش همراه با ۳۶ کيلوگرم مواد منفجره، سه نفر از سران بهاييت و دو نفر از تيم رسانهاي آنها، ۹۲ نفر از وابستگان پهلوي، ۹ تبعة بيگانه از اتباع آلمان، لهستان، ايتاليا، فرانسه، هلند، سوئد و…، ۲۸ نفر از اراذل و اوباش سابقهدار و… بازداشت شدهاند.» و ميتوان نطق مريم رجوي در همين ايام اغتشاشات در جمع نمايندگان مجلس ايتاليا را بازخواني کرد که گفت «سازمانيافتگي جنبش عمدتا توسط سازمان مجاهدين و شبکه سازمانيافته کانونهاي شورشي صورت ميگيرد.»
آرايش همان آرايش سال۹۸ است. صحنه همان قدر خشن است و تلاش براي تسخير و تخريب خيابان با همان الگوي ۹۸ جوکر صورت ميگيرد. اما به اين آشوب نسبت به آشوب ۹۸ دو عنصر جديد اضافه شده بود. عنصر اول جريان مسلح تجزيهطلب در خارج از مرزها به سمت داخل ايران فعال شد. کومله، پژاک، پاک تجزيهطلب در سمت کردستان، جيش الظلم در سمت سيستان، اتفاقات آذربايجان عنصر جديد پروژة آشوب بود. عنصر دوم فعالشدن ضدانقلاب خارج از کشور و رونمايي از چهرة جديد آن بود. حامد اسماعيليون در کانادا با حمايت نخستوزير کانادا محور حرکات ضدانقلاب خارج از کشور قرار گرفت.
هر چند ند پرايس سخنگوي کاخ سفيد در دورة بايدن اعلام کرد که فشار حداکثري شکست خورده است. اما دولت بايدن همان مسير فشار حداکثري را با تغييري ادامه داد. آنها همان آرايش سهگانة ترکيبي دوره ترامپ را با سه تغيير ادامه دادند. اين فشار سه رکن داشت: ۱. فشار رسانهاي؛ ۲. فشار تحريمي؛ ۳. آشوبسازي خياباني به همراه و رکن جديد متفاوت با فشار حدکثري؛ ۴. مذاکره براي بازگشت به برجام؛ ۵. تلاش براي ايجاد اقدامات منطقهاي.
اين مورد آخر را بايدن درباره سفر تابستان۱۴۰۱ش خود در دوران ناآراميها و ناظر به آن بيان کرد که «همه فکر ميکنند من براي مسئله نفت به منطقه رفته بودم اما براي ايران اين سفر را انجام دادم.»
اغتشاش و آشوب با مرزبندي با آن در کف خيابان پايان ميپذيرد. اما اين همة پايان ماجرا نيست…
چه ميشود؟
اينجور نيست که با مرزبندي کل ماجرا پايان ميپذيرد. بله لايه اغتشاش پايان ميپذيرد، لايه اعتراض هم بايد پايان بپذيرد. تجربة ديرين انقلاب هم نشان داده است که مردم رابطة امام و امت را از رابطة ديوانسالاري جدا ميبينند. اينکه اينبار صف اغتشاش شعارش را بلافاصله و از همان روز اول تند و بدون عفت کلامي خطاب به رهبري و ولايت فقيه برد شايد بدين خاطر بود که بتواند اين رابطه امام و امت را با بهره از بستر اعتراض بشکند.
اعتراض مثل درد است. درد براي انسان حکيم به تعبير شهيد مطهري موجب ميشود تا «انسان از بيماري اطلاع پيدا كند و نسبت به آن آگاه شود و به دنبال درمان برود.» مسئول جمهوري اسلامي بايد به اين توجه کند که در عصر جديدي مسئوليت حکمراني به او واگذار شده است. در اين دوره ديجيتاليسم ابزار قدرت، توسعه و کارآمدي ديوانسالاري است و از سوي ديگر موجب شده تا رابطة با خود مردم هم تحت تاثير اين عصر، نگاه و توقعاتشان تغيير کند. اينکه رهبر انقلاب اسلامي در سال ۱۳۹۹ش در حرم امام خميني(ره) بر حياتي بودن تحول و نوآوري در روشها تاکيد کردند؛ يک توصية زودگذر همينجوري نبود. خلأ عدم توجه به آن توصيهها اينروزها خود را نشان ميدهد. «ما در يک مواردي تحوّل نداشتيم -در موارد مهمّي تحوّل نداشتيم- و در مواردي عقبگرد داشتيم، که اين خيلي موضوع تأسّفبار و ناپسند و غير قابل قبولي است، و برخلاف طبيعت انقلاب است. زنده ماندن انقلاب به اين است که پيدرپي نوآوري و تحوّل داشته باشد.» رهبري يکسال بعد در ديدار دانشجويان در سال ۱۴۰۰ تاکيد ميکنند که «مشکلات ]کشور[ را با يک حرکت عادّي نميشود برطرف کرد، با اين حرکت معموليِ عادّي که در کار ادارهي حکمراني کشور هست نميشود، يک حرکت فوقالعاده لازم است، بايد نوآوري وجود داشته باشد و اين کار بايد انجام بگيرد. اين جزو مسلّماتِ اين دورهي از انقلاب است براي گام دوّم.»
چند پيشنهاد
به نظر ميرسد مهمترين کارهاي پيش روي جمهوري اسلامي عبارت باشد از:
- ترسيم چشمانداز براي جامعه: جامعه به چشمانداز واقعي براي خود احتياج دارد. امارات چشمانداز خود را بر اقتصاد خلاق قرار داده است و براي جامعة خود تصويري از آينده ساخته است. ايران راهبرد کلان خود را بر اقتصاد دانشبنيان قرار داده است. اما هنوز نتوانسته اين راهبرد مترقي و پيشرو را به چشمانداز تبديل کند.
- رونمايي از وعدة محوري اقتصادي دولت: دولت بايد وعده محوري اقتصادياش را زودتر رونمايي کند. همان چيزي که رهبري در ديدار آخر با هيئت دولت به آنها فرمودند و روند رسيدن به آن وعده را با همراهي مردم پيش ببرد.
- تمرکز بر حل گرهها و مسائل بلاتکليف و زيانآور: جمهوري اسلامي از يکسو با سوالات و گزارههايي در داخل خود و از سوي ديگر با مسئلهساختههايي از سوي دشمن در مسير حکمرانياش و پاسخ به مردم روبرو است. بايد آنها را تعيين تکليف کند.
- تعيين تکليف و بهروزرساني مديريت سايبر: رسانه و محيط سايبر از حيث مديريت و تحولات فناوري بايد بهروز شود. نميشود با شمشير به جنگ توپ و سلاح آتشين رفت. زماني در ايران علما حکم جهاد دادند. مردم و علما و عباس ميرزا جان فداي ملت شدند و در مقابل اجنبي ايستادند اما چون سلاح و تاکتيکشان بهروز نبود شد آنچه که نبايد ميشد و دو معاهدة ترکمنچاي و گلستان و تنهاي بر زمين افتاده بر کشور تحميل شد. جهاد تبيين براي موفقيت خود احتياج دارد تا فناوري و روشهايش بهروز شود.
ملت ايران، ملت نجيبي است. حکمراني هم بهخاطر تحولات فناورانه، برخوردها و جنگهاي سخت قدرتها در سطح جهاني، بروز مشکلات غذايي در جهان، تغييرات آب و هوايي و چالش انرژي در جهان و… در کل عالم پيچيده شده است. فعاليت شبانهروزي دشمن عليه ملت و جمهوري اسلامي هم مزيد بر علت انباشت مسائل شده است.
اين يک طرف ماجراست. طرف ديگر اينست که جامعة ايراني همان جامعهايست که از دل آتش آبان ۹۸، گلستان تشييع جنازة حاج قاسم را آفريد و… بهترين اتفاق اينست که معترض به همراه فعال تبديل شود و اين مهم با عزم جدي مسئولين و همراهسازي مردم صورت خواهد گرفت. اينگونه است که محيط اعتراضي به محيط تعاون و همکاري تبديل ميشود.