به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، همه کارشناسان و متولیان بحث حجاب و عفاف در کشور در این نکته اتفاق نظر دارند که مهمترین عامل اثرگذار در این حوزه که میتواند به رفع چالشها و مشکلات بیانجامد مسئله فرهنگ عمومی است و مشکل بیحجابی یا شل حجابی باید با روش فرهنگی چارهجویی شود.
بیگمان یکی از مهمترین نهادهای فرهنگی کشور صداوسیما است که طیف وسیعی از مخاطبان را در سراسر کشور همراه دارد و میتواند در حوزه فرهنگسازی و گفتمانسازی نقش بیبدیلی ایفا کند. هرچند با توسعه شبکههای اجتماعی و رسانههای تعاملی این جایگاه با چالش مواجه شده است ولی هنوز رسانه ملی از برد وسیعی در عرصه پیامرسانی برخوردار است.
پس از ذکر این مقدمات شایسته است این پرسش مطرح شود که آیا رسانه ملی در طی چهار دهه گذشته توانسته به وظایف خود در عرصه عفاف و حجاب عمل کند و آیا اساساً برنامه جامعی در این حوزه دارد یا خیر؟ در همین راستا خبرگزاری مهر با حجتالاسلام مسعود اسماعیلی، عضو هیأت علمی گروه فرهنگ پژوهی پژوهشگاه به گفتوگو پرداخت که حاصل آن را در ادامه میخوانید؛
* بفرمایید رسانه ملی در حوزه عفاف و حجاب از چه ظرفیتهایی برخوردار است و به چه میزان توانسته از آن بهره برداری کند؟
عرصه اثرگذاری رسانه ملی، فرهنگ ملی و عمومی است که اهمیت فوقالعادهای دارد. میتوان گفت اصلیترین سطح کلان فرهنگ که نزدیکترین عرصه به خود فرهنگ نیز هست، فرهنگ ملی است که عینیت زمانی آن تحت عنوان فرهنگ عمومی خوانده میشود. رسانه ملی به دلیل وسعت جامعه هدف خود و فراگیری ملی آن، یکی از مهمترین منابع مولِّدِ فرهنگ است تا جایی که ممکن است شکلگیری بسیاری از اجزاء فرهنگ عمومی را به آن منسوب کنیم. بنابراین رسانه ملی آرمانی، رسانهای است دارای بیشترین تأثیر در میدان فرهنگ که میتواند عرصه فرهنگ ملی و عمومی را تحت تأثیر جدی قرار دهد و حتی دگرگون کند.
رسانههای امروزی، رسانههای دوسویه و تعاملی هستند که به دلیل چنین خصلتی، نمیتوان از منظر تکنولوژیک، رادیو و تلویزیون کلاسیک را دارای بخت تأثیر جدی در مخاطب دانست. بنابراین وقتی سخن از رسانه ملی میرود، در شکل مطلوب، رسانهای اعم از شکل سنتی صدا و سیما مد نظر است اما همین رسانه سنتی نیز با برخی تدابیر و تمهیدات، میتواند به عنوان بخشی از یک رسانه بزرگتر که دارای اجزائی مانند رادیو، تلویزیون، شبکههای اجتماعی، پایگاههای اطلاعرسانی، سایتهای اینترنتی، بازیهای رایانهای و آنلاین است، محسوب شود.
سرعت و کثرت اطلاعات جایگزین مطابقت با واقعیت
اساساً فلسفه اطلاعات در دوره پستمدرن، کاملاً دگرگون شده است و هرچه ما به عنوان فیلسوف، دانشمند و افراد واقعگرا، عقیده داشته باشیم مهمترین مؤلفه در تبادل اطلاعات، واقعنمایی یا مطابقت با واقع است، باز مخاطب عام ما به هر دلیل، بیشتر به دنبال مؤلفههای دیگری است و برای مثال، سرعت، کثرت و تنوع اطلاعات را بر صدق آن ترجیح میدهد. در چنین وضعیتی، صدق به معنای تأیید اکثریِ یک داده توسط حجم بسیاری از پیامها است یا دستکم اگر معنای صدق چنین نباشد، ملاک آن خواهد بود. پایبندی به صدق معرفتی، تعهدی است که خود رسانه در مقام تولیدکننده محتوا دارد؛ اما در مقام عرضه به مخاطب، نمیتوان با صِرف پایبندی به واقعیات، انتظار جلب نظر مخاطب و تأثیر حداکثری را داشت؛ هرچند باز قابل تأکید است که این پایبندی امری لازم و ضروری است اما کافی نیست.
محتوا در رسانههای جدید و مؤثر، با توجه به شرایطی که گذشت، باید محتوایی بینالاذهانی و مبتنی بر عقل سلیم جمعی و به دور از افراط و تفریط باشد و هرچه دایره شمول مخاطب رسانه، گستردهتر باشد، این محتوا نیز باید برآیند اعتدالیِ سویههای بیشتری باشد. این نکته مهم نیز در جهتگیری محتوایی یک رسانه ملی با توجه به فراگیری آن بر همه سویههای مهم در میان مخاطبان یک کشور تأثیر بسزایی دارد.
لازم به ذکر است که مؤلفهها و شروطی که درباره در رسانه ملی بیان شد، میتواند با تحفظ بر همه بایستههای دینی، تاریخی و هویتی اسلامی ایرانی محقَّق شود و با توجه به پایبندی اکثریت مخاطبان چنین رسانهای به چنان بایستههایی، نمیتوان مراعات جانب این مؤلفهها را با حفظ اصول و تعالیم پیشینی در تضاد دانست. همه شروطی که گفته شد، در واقع شکلهایی از تفسیر ثانوی پیام که در اصل محتوای پیام تغییری ایجاد نمیکند و قالبهایی برای عرضه آن به شمار میرود.
با توجه به این نکات، رسانه ملی در وضعیت مطلوب خود، رسانهای خواهد بود که در مقوله عفاف و حجاب، پیام برآمده از هویت اسلامی – ایرانی را در گستردهترین دایره شمول آن بر مخاطبان ایرانی و در عرصه فرهنگ ملی و عمومی عرضه میکند و از این رو، از تمام ظرفیتهای تکنولوژیک برای بیشترین تعامل با مخاطبان بهره میگیرد و سریعترین، بیشترین، متنوعترین، بروزترین و جامعترین محتوا را در این زمینه عرضه میکند. البته در این راستا بیشترین تکیه بر میراث غنی دانشی، ادبی و دینی بومی به پایبندی رسانه به اصالت و غنای پیامها و جذب مخاطب، کمک شایانی خواهد کرد.
همچنین اهمیت فوقالعاده مخاطب و نوع درک وی از چنین مقولاتی و چگونگی اثرگذاری بر مخاطبان، نیاز به یک مخاطبشناسی میدانی گسترده و دائمی را برای رسانه ملی گوشزد میکند. با توجه به این نکات و با عنایت به اهمیت بسیار زیاد مقولات فرهنگی در جامعه ما، رسانه ملی باید برای این نوع مقولات بهطور خاص از یک مجمع فکری و عملیاتی متشکل از تخصصهای بسیار متنوع بهره ببرد که وظیفه آن، تأمین حداکثری آن نکات و مباحثی که برای رسانه ملی گفته شد خواهد بود و مدیریت رسانه باید تمامی دادهها و محتواها، برنامهها و اشخاص دخیل در تولید و عرضه را با خروجی آن مجمع تنظیم یا تعدیل کند.
فاصله رسانه ملی با وضع مطلوب در حوزه عفاف و حجاب
آنچه در مورد مقولات مهمی چون عفاف و حجاب در جامعه ما در رسانه ملی تاکنون رخ داده است، با وضع مطلوبی که عرض کردم، فاصله بسیاری دارد. در این میان، هرچند تلاشهای فراوانِ مدیران و دستاندرکاران رسانه ملی مشهود است، اما به دلیل عدم رعایت نکات و مباحثی که عرض شد، از تأثیر چندانی در جامعه برخوردار نبوده است. اکنون در حیطه فرهنگ عمومی، شاهد نوعی واگرایی فرهنگی و هویتی در میان اقشار یا تودههایی از اجتماع هستیم که باید بیشترین میدان عمل رسانه ملی میبودند؛ اما شاهدیم که این گروه از مخاطبان بالقوه رسانه ملی، اساساً توجهی به این رسانه ندارند و میتوانند به-سهولت از پیامها و محتواها و برنامههای رسانه ملی صرفنظر کنند که یکی از اصلیترین دلایل چنین وضعیتی، محقق نشدنِ اصول و شرایط یادشده است.
نقطه ضعف اساسی رسانه ملی مانند بیشتر مراکز و سازمانهای دخیل در فرهنگ در این خصوص، عدم توجه به ایجاد گفتمان عمومی در باب حجاب و رسوخ دادن مقوله حجاب در لایههای اندیشهای و ارزشی و احساسی مخاطب عام است
البته بهواقع اکنون مقوله حجاب و عفاف در رسانه ملی به طور گسترده طرح میشود، اما بدون مخاطب شناسی عمیق و دقیق، بدون تعامل دوسویه با مخاطبان، بدون جامعنگری نسبت به همه سویههای موجود در جامعه، بدون تکیه بر میراث غنی علمی، ادبی و تاریخی در این خصوص؛ این برنامهها بیشتر با یک شکل و سیاق کلی نشست و گفتگوی رادیویی یا تلویزیونی و بدون تنوع و نوآوری و بدون انعکاس نظریات کاملاً مختلف و مخالف طراحی و عرضه میشود؛ محتواها اغلب از یک طیف علمی و فکری و بدون استفاده از محتواهای ادبی و علمی مختلف در فرهنگ ملی تنظیم میشوند؛ بهروز بودنِ برنامهها و استفاده از آخرین شیوهها و اَشکالِ ارائه پیام و حتی استفاده از آخرین اطلاعات جهانی در این خصوص، در تنظیم برنامهها و محتواها مفقود است و از سوی دیگر، پیشرفت و ارائه چنین برنامههایی به کُندی صورت میگیرد. الگوسازیها در حد مجریان و یا میهمانان خاص در برنامهها باقی میماند و اغلب عینیت اجتماع به عنوان صحنه اصلیِ الگودهی و الگوگیری، مورد غفلت است. بهرهگیری جدی و گسترده از فضای مجازی و شبکههای پیامرسان در این خصوص، در حداقل صورت میگیرد که نتیجه آن، از دست رفتن طیف عظیمی از مخاطبان است.
*رسانه ملی برای اثرگذاری مثبت در حوزه حجاب باید چه شاخصهایی را مد نظر داشته باشد؟
با توجه به مباحث پیشگفته، شاخصهای مهم به منظور اثرگذاری مثبت در حوزه حجاب، به دو دسته شاخصهای مبنایی و اجرایی قابل تقسیم هستند. هریک از این دو دسته نیز به دو گروه قابل تقسیم اند که در ادامه به توضیح آنها میپردازیم؛
یک؛ شاخصهای مبنایی، به اصول کلی برنامههای رسانه در مقوله حجاب و عفاف مربوط میشوند. این شاخصها به دو گروه اندیشهای و میدانی قابل تقسیم اند؛ در شاخصهای اندیشهای، استخراج اندیشه اسلامی ایرانی و الگویِ زن مسلمان ایرانی، لازم و ضروری است. این الگو باید با توجه به میراث دینی و ملی ما، مستندسازی شود و در قبول آن نزد اکثریت اهالی علم دینی و فرهنگ ملی و صاحبنظران و نیز رئوس حکمرانی کشور شک و شبههای وجود نداشته باشد. به دست آوردن چنین مبنایی و تحصیل قبول همگانی آن میتواند از طرق مختلفی تحقق یابد که مجال بازگویی آن در اینجا نیست. در شاخصهای مبنایی میدانی، مواضع نظری و عملی موجود در سطح عموم جامعه در مورد مقوله حجاب، باید استخراج و طبقهبندی شود و در مورد هر طبقه، مخاطبشناسی دقیقی صورت گیرد و از این طریق، شاخصهای مربوط به هر طبقه احساسات و عواطف، علایق، دلایل، دیدگاهها، … معین شود.
دو؛ شاخصهای اجرایی نیز به دو گروه شاخصهای محتوایی و شکلی قابل تقسیم است. در گروه شاخصهای محتوایی، مبانی اندیشهای با توجه به مبانی میدانی، تبدیل به محتواهای برنامهای و اجرایی میشود. توجه به میراث غنی دینی و ملی در این تبدیل و نیز تمرکز جدی بر مخاطبشناسی صورت-گرفته بسیار اساسی است. در این سطح، بعد از شکلگیری محتوای اولیه، سوژههای محتوایی نیز با توجه به علایق مخاطبان باید تنظیم شود و بدینترتیب، محتواها تعین نهایی خود را مییابد. به طور خلاصه باید بیشترین کوشش اِعمال شود که جذابیت و تناسب با مخاطب در خودِ مرحله تنظیم و تعیین محتوا رخ دهد. همچنین در گروه شاخصهای شکلی که مربوط به نحوه و شکل عرضه محتوا در قالب برنامههای مختلف میشود، توجه به گونه دیگری از محورهای مخاطبشناسی که بیشتر به جنبههای احساسی و علایق مخاطبان مربوط میشود لازم و اساسی است. در مجموع در شاخصهای اجرایی بیشترین توجه به مخاطبشناسی است.
*نقاط مثبت و منفی عملکرد رسانه ملی در این حوزه را طی سالیان گذشته چطور ارزیابی میکنید؟
تلاش برای عرضه نقاط مثبت و زیبایی عفاف و حجاب و ارائه الگوهایی در این زمینه از نقاط مثبت عملکرد رسانه ملی در این حوزه بوده است. اما این مقدار به هیچ وجه کافی نیست. در مورد مقولاتی نظیر اینکه موضوع به ارزشهای فرهنگی و نوع نگرش به آن بازمیگردد، گفتمانسازی و ایجاد سطحی عمیق از اندیشه و احساسات در آن خصوص، از اهداف اساسی فعالیتهای رسانه ملی باید باشد. در واقع در بیشتر مقولات عمیق فرهنگی در کشور ما، فقدان هدفگذاری یادشده و برنامهریزی جهت دستیابی به آن مشهود است و آسیب اساسی در این نوع مقولات از این ناحیه است. بنابراین نقطه ضعف اساسی رسانه ملی مانند بیشتر مراکز و سازمانهای دخیل در فرهنگ در این خصوص، عدم توجه به ایجاد گفتمان عمومی در باب حجاب و رسوخ دادن مقوله حجاب در لایههای اندیشهای و ارزشی و احساسی مخاطب عام است که در گذشته وجود چنین لایههایی در مخاطبان فرهنگ، به خودکنترلی در مقولاتی چون حجاب میانجامید؛ ولی امروزه عوامل مختلفی دست به دست هم دادهاند که چنین لایهای شکل نگیرد یا از بین برود. در راستای گفتمان سازی و ایجاد لایههای عمیق مقولات فرهنگی، توجه به همه شاخصهای یادشده در مباحث پیشگفته، بسیار لازم و ضروری است.
*فارغ از تولید برنامه، اثرگذاری رسانه در جامعه نیازمند چه لوازمی است؟ به عنوان مثال به نظر میرسد یکی از این لوازم اعتماد اجتماعی به پیام رسانه باشد.
مهمترین لوازم اثرگذاری رسانههای جدید در مخاطب، سرعت، تنوع و جذابیت اصل و سوژه محتوا و نحوه عرضه آن و تعامل گسترده با مخاطبان میباشد. البته اعتماد هم از محورهای لازم و مهم در هر رسانهای است؛ اما به نظر میرسد بیش از اعتمادسازی، آنچه امروزه در رسانه مورد توجه جدی است، ایجاد فضایی برای مخاطب است که از نظر روانی، خود را نیازمند و یا دستکم بسیار وابسته به رسانه ببیند و نتواند از آن صرف نظر کند. البته میزان اثرگذاری رسانهای با چنین معیارهایی، در صورت وجود اعتماد دوچندان میشود. متأسفانه بیشتر رسانههای کشور ما و از جمله رسانه ملی، چنین فاقد چنین لوازمی هستند و روشن است که اعتمادسازی در چنین فضایی هرچند امری ضروری است مثمر نتیجه لازم نخواهد بود.
*در پایان جمع بندی بفرمایید.
در جمعبندی این مبحث به نظر میرسد توجه به معیارهای رسانههای امروزی مانند سرعت، تکثر، تنوع و جذابیت پیام، مخاطبشناسی گسترده و توجه جدی به آن در تنظیم محتوا و شکل پیام و برنامهها، و هدفگذاری جدی در جهت گفتمانسازی عمومی و ایجاد لایههای عمیق اندیشهای ارزشی و احساسی در مخاطب از نیازهای جدی رسانه ملی است که غفلت از این امور به کماثر شدن رسانه ملی در این مقوله منجر شده است.