به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست علمی با موضوع “گونهشناسی خداناباوری در غرب معاصر” توسط گروه غربشناسی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی و در راستای همایش معرفی، تحلیل و نقد فرهنگ غرب به صورت حضوری و مجازی با ارائه دکتر علی شهبازی، خردادماه جاری برگزار شد.
در این نشست که به عنوان چهارمین پیشنشست همایش «معرفی، تحلیل و نقد فرهنگ غرب» گروه غربشناسی و به طور همزمان در دفاتر تهران و قم پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار گردید، دکتر علی شهبازی به عنوان ارائه دهنده و حجتالاسلام دکتر حمیدرضا شاکرین و دکتر محمد محمدینیا به عنوان داور حضور داشتند.
دکتر شهبازی مطالب خود را با تفکیک «الحاد» از «خداناباوری» آغاز کرد و بیان داشت که به این جهت که اصطلاح خداناباوری میتواند طیف وسیعتری از دیدگاههای نامتعارف درباره خدا را دربر بگیرد، آنرا به الحاد ترجیح میدهد. در ادامه، ایشان خاستگاه خداناباوری را غرب مدرن دانستند و آنرا هم در تناسب با اندیشه مدرن دانستند و هم برآمده از جغرافیای مغربزمین. در توضیح تناسب اندیشه مدرن و خداناباوری ایشان این نکته را یادآوری کردند که از معرفتشناسی دکارت بود که خدا تبدیل به ابژه و موضوع مطالعه ذهن انسانی میشود و زمینه برای سربرآوردن خداناباوری مهیا میگردد.
شهبازی در بخش دوم از سخنان خود به آمارهایی در باب الحاد و شیوع آن اشاره نمود و بر این نکته تأکید داشت که این اطلاعات هنوز به میزان لازم از اتقان و دلالت برخوردار نیستند و جای کارهای میدانی دقیقتر و تحلیلهای جامعتر درباره آنها وجود دارد؛ اما میتوان اجمالاً به نسبت مستقیم میان افزایش سطح رفاه و تحصیلات عمومی و الحاد و همچنین به شیوع بیشتر الحاد میان آقایان و جوانان اشاره نمود که میتوانند دستمایه تحلیلهای مخاطبشناسانه قرار بگیرند.
دکتر شهبازی در ادامه به جنبهها یا منظرهای متنوع در مواجهه و بررسی الحاد اشاره نمود و از آن میان منظرهای تاریخی، فلسفی و علمی را برشمرد. او محور مهم الحاد فلسفی را مسئله شر قلمداد کرد و پاسخهای مبتنی بر الهیات نخبهگرایانه -از جنس فلسفه اسلامی- را برای این مسئله ناکافی دانست و بر فهم عامه در پاسخ به مسئله شر تأکید نمود. همچنین در همین منظر به الحاد فمینیستی اشاره کرد و آنرا نه ناظر به انکار وجود خدا بلکه ناظر به مقابله با دین دانست که مطابق با خوانش فمینیستها رویکرد مردمحورانه دارد و ظلم به زنان را در پی داشته است. ایشان در باب الحاد علمی به سه نوع مبتنی بر علوم فیزیکی، زیستی و عصبشناختی اشاره نمود و تبیین مبنای دین و باورهای دینی بر اساس فعالیتهای مغزی را به عنوان کانون مباحث نوع عصبشناختی الحاد عنوان کرد.
نوع دیگری از الحاد که در این نشست مورد گزارش قرار گرفت، الحاد جدید (New Atheism) بود که زیرمجموعه الحاد مدرن (Modern Atheism) قرار میگیرد. برای جلب توجه مخاطب به زمینه شکلگیری الحاد جدید، دکتر شهبازی این مقدمه را اضافه نمود که طبق اجماع جامعهشناسان موج سکولاریسم در پایان قرن نوزدهم باید بساط دین را جمع میکرد؛ اما جریان بنیادگرای دینی در اوایل قرن بیستم در ایالات متحده و اروپا شکل گرفت. در واکنش به این بنیادگرایی دینی، یک جریان دینستیز تمامعیار با عنوان الحاد جدید از نیمه دوم قرن بیستم ظهور نمود که صورت نوعی ایدئولوژی به خود گرفته است و به عنوان یگ جنبش اجتماعی قابل تفسیر است. حادثه حمله به برجهای دوقلوی تجارت جهانی در ایالات متحده این جریان را وارد دور جدیدی از تبلیغات و فضاسازی رسانهای نمود. عمده مدعیات الحاد جدید را میتوان در قالب این دو ادعا صورتبندی کرد: باور به خدا در عصر علم نامعقول است (که ریشه در آموزههای علمگرایی و طبیعتگرایی دارد) و دین و التزامهای دینی برای زندگی مسالمتآمیز بشر خطرناک است و به ترویج خشونت میانجامد.
دکتر شهبازی ارائه خود را با برشمردن زمینههای پیدایش الحاد پایان دادند و مواردی همچون ۱) نفی حضور خداوند در امور جهان در فلسفههایی از جنس فلسفه مسیحی قرون وسطی (قرن ۱۲ و ۱۳)، ۲) تعارض دین با تاریخ خودش، ۳) موعودباوری و ناکامی دینباوران در رقمخوردن ظهور، ۴) دور از دسترس بودن متون مقدس به جهت فاصله زبانی و محتوایی و ۵) ناکارآمدی حکومتهای دینی را از جمله زمینهها و عوامل پیدایش یا تقویت الحاد قلمداد کرد.
دکتر شاکرین در طرح نظراتشان درباره ارائه دکتر شهبازی به اهمیت عمومیسازی معارف در پاسخ به موج الحاد تأکید کردند؛ منتها این تذکر را هم دادند که این عمومیسازی اولاً باید در طول عمقهای نخبگانی طرح شود و ثانیاً علاوه بر سادهسازی، به نکاتی از جنس ابعاد فرهنگی-اجتماعی و روانشناختی ضرورتِ عمومیسازی نیز باید توجه شود. ایشان همچنین خدای فلسفه صدرایی را واجد حضور لازم برای تأمین تصویر مناسب از خدا دانستند و اتهام نفی تمایز میان خالق و مخلوق به این فلسفه را شاهدی برای این مسئله عنوان کردند. نهایتاً مسئله شر را دارای دو بُعد معرفتی و احساسی دانستند و پاسخهای مبتنی بر حکمت اسلامی را برای بعد معرفتی این مسئله کافی دانستند اما برای فرد یا جامعهای که به نحو وجودی و زیسته با مسئله شر درگیر شده است، راهحلهایی از همین جنس را در فضای فرهنگ عمومی لازم دانستند.