تشیع و الحاد در ایران

حجت‌الاسلام مهدی جهان

عضو شورای علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

در اصطلاح فلسفه و کلام اسلامی، هرگونه بازگشت از راه حق، «الحاد» نامیده می‌شود و کس که از راه حق بازگردد را «ملحد» می نامند البته «الحاد» دو اصطلاح خاص و عام دارد.

مفهوم شناسی الحاد و مفاهیم وابسته

در لغت به معنای از حدود حرم(کعبه) گذشتن و میل به ظلم کردن و هتک حرمت آن و شریک قراردادن برای خدا یا شک کردن درباره‌ی خدا است.

«الحاد» در اصل از ماده‌ی «لَحْد» (بروزن‌مهد)، به معناى حفره است که در یک طرف قرار گرفته و به همین جهت به حفره‌اى که در یک جانب قبر کنده مى شود، «لحد» مى‌گویند همچنین هرکارى که از حدوسط، تمایل به افراط و تفریط پیدا کند نیز «الحاد» گفته می شود پس شرک و بت پرستى نیز بر همین نظر «الحاد» است. منظور از «الحاد» در اسماء خدا این است که الفاظ و مفاهیم آن را تحریف کنیم و یا به گونه‌ای خدا، توصیف شود که شایسته آن نیست، همانند مسیحیان که قول به تثلیث و خدایان سه‌گانه دارند. یا این که صفات خدا، بر مخلوقاتش تطبیق شود، همچون بت پرستان که نام بت‌هاى خود را از نام‌های خدا مشتق مى شود، مانند: بت «اَلّلات» و بت «العُزّى» و بت «مَنات» که به ترتیب از «الله»، «العزیز» و «المَنّان» مشتق شده است و یا همچون مسیحیان که نام خدا را بر عیسى و روح القدس گذاشته‌اند و یا این که صفات خدا را آن چنان تحریف کنند که به «تشبیه» به مخلوقات یا «تعطیل» صفات و مانند آن بیانجامد و یا تنها به «اسم» قناعت کنند بدون این که این صفات را در خود و جامعه خویش بارور سازند.

اصطلاح خاص

در اصطلاح خاص؛ انکار وجود خدای یگانه و بازگشت از دین اسلام و خدایی که طبق ادیان توحیدی وجود آن مسلم است را الحاد می‌گویند که مشهور‌ترین معنا برای اصطلاح «الحاد» است پس ملحد کسی است که وجود خدای یگانه را باور ندارد و البته دهری نامیده‌اند چون امور طبیعی را به دهر نسبت می‌دهد و دهر را به عنوان مبدئی ازلی و ابدی به جای خدای یگانه می‌پذیرند.

شرک و باور داشتن به بیش از یک خدا، نیز الحاد در معنی انکار وجود خدای یگانه به شمار می‌آید. الحاد، در معنی خاص خود، به معنی بازداشتن از آئین اسلام و کفر ورزیدن نیز هست. از این دیدگاه تقریباً الحاد مرادف کفر به شمار می‌آید. هم‌چنین الحاد در این معنی شامل ارتداد نیز می‌شود و مرتد، یعنی مسلمانی که از آئین اسلام روی بگرداند نیز ملحد شمرده می‌شود.

اصطلاح عام

در اصطلاح عام؛ به ناباوری نسبت به هر یک از باورهای اصولی اسلام، بازگشت از راه صواب و در افتادن به گمراهی و بی‌راهی گفته می‌شود. بدین معنی که اگر کسی به وجود خدای یگانه باور داشته باشد، اما اصلی از اصول دین اسلام را مورد انکار قرار دهد، یا اعتقادی از اعتقادات و یا رایی از آراء پذیرفته شده در این آئین را منکر گردیده و مردود شمارد، به الحاد متهم می‌گردد و ملحد خوانده می‌شود. از این دیدگاه، چنانچه کسی با اعتقاد به وجود خدا، علم یا قدرت گسترده‌اش را نپذیرد و به طور مثال او را آفریدگار جهان نداند، و یا عادلش نشمارد، الحاد ورزیده و ملحد محسوب می‌شود. معمولاً مراد از الحاد، نخستین معنی خاص آن است و آنچه عوام و حتی خواص به طور کلی از الحاد اراده می‌کنند، چیزی جز انکار وجود خدا نیست و ملحد در نظر آنان دقیقاً منکر وجود خداست.

ایران و شیعه

تاریخ مردمان ایران زمین، بدون توجه به جریان «مکتب شیعه» و لوازم علمی و عملی آن، قابل ادراک نیست، چون هر مکتبی، مجموعه‌ای متشکل، مجتمع و گروه در اجتماع است که علاوه بر مبانی فکری، از نوعی رفتار ویژه‌ی اجتماعی نیز برخوردار است که لوازم علمی و عملی نامیده می‌شود و در تاریخ «مکتب‌شیعه» جریانی است که در تاریخ ایران پیوستگی پیدا کرده است.

تلازم تاریخی، ذائقه‌ی فکری و تمایلات اسطوره ای میان ایرانیان و «مکتب شیعه» داستان همدلان همراهی است که احتمال جدایی ایشان بسیار دور از ذهن است. تلازم تاریخی ایرانیان و «مکتب شیعه» از صدر اسلام و روایات و معارف نبوی در تمجید و تفاخیر به ایرانیان و جغرافیای ایرانی آغاز میشود؛

پیامبراکرم (ص) در آیه‌ی سوم از سوره‌ی جمعه «وَ آخَرِينَ مِنهُم لَمَّا يَلحَقُواْ بِهِم وَ هُوَ ٱلعَزِيزُ ٱلحَكِيمُ» را تلاوت کرد و حاضران پرسیدند: «منظور از گروه دیگر در آیه کیست؟» و پیامبر(ص) در پاسخ آن‌ها، دست بر شانه‌ی «سلمان» گذاشت و فرمود: «اگر ایمان در ستاره ثریا قرار گیرد، مردانی از این گروه به آن دست می‌یابند». همچنین در آیه سی‌و‌هشت، از سوره محمّد(ص) می‌فرماید: «هَا أَنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ ۚ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ» البته اکثر مفسّران شیعه و اهل سنّت، در ذیل این آیه نقل کرده‌اند که پس از نزول این آیه، جمعی از اصحاب از پیامبر(ص) پرسیدند: «این جمعیتی که خداوند در این آیه به آن‌ها اشاره می‌کند، چه کسانی هستند؟» پیامبر(ص) به سلمان، که در نزدیکش بود، نگاه کرد و دست به زانو (یا شانة) او زد و فرمود: «منظورخداوند، این مرد و قوم اوست. سوگند به آن که جانم در اختیار اوست، اگر ایمان به ستارة ثریا بسته باشد، گروهی از مردان فارس، آن را به چنگ می آورند» و در نهایت به تعلق خاطر تاریخی ایران به سیدالشهداء حسین بن علی (ع) و هجرت امام علی بن موسی الرضا (ع) و توجهات سیاسی و اجتماعی به امام زمان و مهدویت ایرانی می‌رسد.

از سوی دیگر فضای فرهنگی و اجتماعی غرق در فساد طبقاتی ساسانیان به اسلام و نوع اسلام علوی تمایل پیدا کرد تا در سالهای پایانی ساسانیان، خلاء فرهنگی و اجتماعی ایرانیان با مفاهیم و معارف اسلام مترنم به اندیشه های علوی پوشانیده شد.

دائقه فکری ایرانیان با گزارش های علمی از متون دینی نشاندهنده ی تمایلات عقلانی ایران باستان و وجود اندیشمندان عقلگرای مانند بزرگمهر و پولُس است و در سوی دیگر آموزه های اسلامی مخصوصا با گرایش به امامان شیعی و متکلمان شیعه‌ی تابع ایشان مانند: «فضل بن شاذان»، «ابوسهل نوبختی»، «شیخ صدوق» و «شیخ طوسی»، بیانگر ذائقه‌ی فکری ایرانیان است که با «مکتب‌شیعه» سنخیت  و سازگاری دارد.

امتداد فلسفه‌ی جهان اسلام در میان شیعیانی مانند: ابوعلی‌سینا، شیخ اشراق، خواجه‌نصیرالدین‌طوسی و صدرالمتالهین و درخشش متکلمان و فقهای شیعه در اندیشه‌ی «عقل‌محور» شاهد دیگری به تمایلات و مدارات شیعی و ایرانی است.

تمایلات اسطوره ای بعد دیگری از روابط و تعامل فکری و علمی شیعه و ایرانیان است. داستان های اسطوره ای ایرانیان همواره حکایت بزرگمردی، احسان و مردمداری است و شخصیت های اسطوره ای ایرانیان جهات و مروتی بسیار زیادی دارند، «حکایت‌هزارو‌یک‌شب»، «قصه‌های‌شاهنامه» و حتی پیشینه‌ی ادبیات پیشآریایی و سانسکریت نیز گویای وجوه انسانی و ایمانی مردمان در ایران باستان است و در سوی دیگر شخصیت پردازی «پیامبراکرم» (ص) و امامان شیعه مناسبت بسیاری با اسطوره‌های ایرانی دارند بنابراین این مناسبت‌ها، وجه تشابه میان ایرانیان و شیعیان است که اسطوره‌های هماهنگ و یگانه‌ای را پدید آورده است.

تاریخ ایران با شیعه و لوازم آن معیت و سنخیت دارد بگونه ای که فرض جدایی ایرانیان از شیعیان ممکن نیست. تلازم تاریخی ایرانیان با فرهنگ و اجتماعی متمایل به حسنات و طرد قبیحات شیعی مانند حسن عقلی و عدالتگری علوی، کرامت حسنی، جربزه و شجاعت حسین و حتی عقلانیت امامان دیگر (علیهم‌السلام) داستان انتخاب تاریخی ایرانیان است همچنین اندیشه‌های عقلگرای جهان اسطوره‌ای واحد میان ایرانیان و شیعیان وجهی برای تاکید بر انتخاب ایرانیان است که با گذراز ظاهرگرایی، متمایل به عقلانیت، سعی دارد تا جهان تمدنی خاصی را تشگیل دهد.

تجدید حیات ایرانیان با تفکر شیعی و ظهور حکمرانی آل بویه و صفاری که مبتنی بر انسان‌سازی و فتوت بوده است، نوید یک تمدن عالی را می‌دهد که در عصر صفویه این مهم اتفاق می‌افتد. ایرانیان با اندیشه‌های صفوی به جهانداری می‌رسند و حکمرانی شاهان صفوی مبتنی بر اصول اعتقادی شیعیان به تمدن‌سازی و حکمرانی‌تمدنی می‌رسد. توحید‌ربوبی، رسالت‌نبوی، حجیت‌اخروی، عدالت‌ضروری و امامت‌علوی و خاندانشان، اصول اعتقادی شیعیان است که حکمرانی شیعیان مبتنی بر آن اصول قرار گرفته است و تمدن شیعی به آن متکی است.

ایرانیان بر اساس اعتقادات ملی و مذهبی با روش خاصی، دین اسلام را پذیرفته‌بودند و «توحید»، «نبوت» و «معاد» به همراه دو اصل ترقی طلبانه با عنوان «عدل و امامت» را در بالاترین سطح از مذهب که یقین و شهود است، بحث می‌کند.

اصول اعتقادی شیعی در ایران با نگرش منتظم و ساختارمند به فروع دین حوزه‌ی نظر و عمل انسان را شامل می‌شود. در این چنین سبک و نوع اندیشه ای امکان انکار خداوند و فرض بی خدایی یا حتی بدون نبوت بودن محال است. بنابراین اصول اعتقادی ایرانیان با مذهب شیعه با شیوع و گسترش ملی در ایران اجازه‌ی، اندیشه‌های الحادی و انکاری را نمی‌دهد.