به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، خبرگزاری رسا، درگفتوگوی تفصیلی با حجت الاسلام قاسم ترخان مدیر گروه تخصصی علوم انسانی قرآنی پژوهشگاه به تعریف حوزه انقلابی پرداخته و چگونگی نقش آفرینی حوزه انقلابی پس از تحقق انقلاب اسلامی را مورد بررسی و کنکاش قرار داده است که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
لطفاً تعریفی از حوزه انقلابی بیان کنید؟
تعریفی که من از حوزه انقلابی دارم این است که حوزه انقلابی را در مقابل حوزه سکولار قرار میدهم و آنچه که مد نظر من می باشد این است که حوزهای را انقلابی می دانم که دغدغه تمدنی دارد و به خاطر اینکه دین را جامع می داند، معتقد است که باید در عرصه های تمدنی ورود پیدا کند؛ یعنی هم در کف جامعه حکومت تشکیل داده و تلاش کند که تمدنی نوین و اسلامی را شکل دهد و هم در واقع مدیریت جامعه را برعهده گرفته و برای مدیریت آن برنامه داشته باشد که همه اینها به مبحث تمدن منتج می شود.
اگر حوزهای دارای چنین دغدغهای باشد، حوزه ای انقلابی خواهد بود؛ به عبارت دیگر حوزهای که معتقد است که دین باید وارد کارزار جامعه شده و فقهی را تدریس می کند که پاسخگوی همه ابعاد جامعه و زندگی بشر در عرصههای مختلف فردی، اجتماعی و تمدنی باشد و من به تعبیر عرصه های فردی، اجتماعی و تمدنی تاکید می کنم.
بحث اجتماعی متفاوت از بحث تمدنی است؛ چراکه تمدن هدف نهایی است که باید محقق شود و حوزه انقلابی در مسیر تحقق تمدن اسلامی حرکت کند.
به نظر شما حوزه های امروز را می توانیم حوزه انقلابی بنامیم؟
پاسخ این سوال مثبت است و من اگر بخواهم جواب دقیقی را ارائه دهم باید بگویم که حوزه های علمیه درگذر تاریخ، دوران متفاوتی را طی کرده و شدت و ضعف های مختلفی را تجربه کرده اند؛ یعنی دوران های مختلف می تواند برای اینکه حوزه های علمیه به چه میزان مصداق حوزه انقلابی هستند، تاثیر گذار بوده و متفاوت باشند و دورهای که امروزه حوزه های علمیه در آن به سر می برند، جزء آن مصادیق بارز و برجسته حوزه انقلابی است که ما در دوره های تاریخی آن را کمتر مشاهده کردهایم.
از منظر تراثی شیعه مبانی انقلابی بودن حوزه های علمیه چیست؟
به نظر من باید این مبانی را بسیار وسیع در نظر گرفته و مبانی مختلفی را هم می توان مطرح کرد که من به چند مبنا که به نظر خودم مبنای اصلی است اشاره میکنم.
یکی از آن مبانی جامعیت دین و مبنای دین شناختی است؛ یعنی اگر در مبنای دین شناختی، حوزه این گونه اعتقاد داشته باشد که دین، جامعیت لازم را نداشته و تنها در عرصه فردی حضور پیدا می کند، در این صورت طبیعتاً به دنبال عرصه های اجتماعی و تمدنی حرکت نخواهد کرد.
در مبنای دین شناختی می توان مباحث اهداف رسالت و جامعیت دین را این گونه توضیح دهیم که اساساً حوزه های علمیه در راستای فلسفه بعثت انبیا تاسیس شده اند؛ یعنی وقتی به آموزههای قرآنی نگاه می کنیم می بینیم که برای پیامبران الهی اهدافی ترسیم شده است که از جمله آن اهداف خارج کردن مردم از ظلمات و داخل کردن آنان به نور است(آیه۱۱ طلاق) یا آیه ۲ سوره جمعه که هدف از تلاوت آیات را تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت مطرح میکند (آیه۱۲۹بقره).
اگر اخراج مردم از ظلمات به نور، هدف و مبنا باشد، تحقق چنین هدفی وابسته به این است که آیات تلاوت شده و تزکیه و حکمت اتفاق افتد تا خارج شدن از ظلمات به سوی نور محقق گردد.
آیه ۲۵ سوره حدید اقامه عدل و قسط را مبنا می داند و حوزه های علمیه برای این تاسیس شده اند که اهداف رسالت پیامبر گرامی اسلام را محقق کنند و تحقق حداکثری این اهداف بدون پی ریزی و تحقق تمدن توحیدی امکان پذیر نیست؛ یعنی اگر ما بخواهیم شرایط تحقق هدایت انسان ها و اخراج مردم از ظلمات به سمت نور و اقامه قسط و عدل تحقق پیدا کند، این در هر زمانی که تمدن توحیدی محقق می شود، بیشتر است و در هر زمان دیگری شرایط تحقق برای رسیدن به این اهداف بیشتر فراهم است.
بنابراین اگر کسی چنین مبنایی داشته باشد، طبیعتاً به سمت حوزه انقلابی کشیده خواهد شد؛ چراکه مبنای حوزه انقلابی بر این بر می گردد که آن فرد، رسالت حوزه های علمیه را در راستای رسیدن به اهداف رسالت پیامبر گرامی اسلام می داند.
یکی دیگر از مبانی انقلابی بودن حوزه های علمیه مبانی خدا شناختی همانند توحید در حاکمیت است و طبیعتاً حوزهای که انقلابی است به دنبال حکومت، مدیریت کلان جامعه و تمدن سازی است که این امر ناشی از نوع نگرشی است که حوزه های علمیه به توحید وجود دارد؛ زیرا توحید در حاکمیت را قبول داشته و بر این اعتقاد هستند که باید توحید بر جهان حاکم باشد که نتیجه وجود چنین نگاهی شکل گیری حوزه انقلابی خواهد بود.
یکی دیگر از مبانی انقلابی بودن حوزه های علمیه راه می توان مبنای فقهی دانست که قاعده نفی سبیل است؛ چرا که معنای نفی سبیل این است که ما نباید سلطه کفار را بر خود پذیرفته و زیر یوغ و تسلط آنان برویم و اگر چنین مبنایی در حوزه های علمیه باشد، نتیجه و رو بنای آن، حوزه ای خواهد بود که انقلابی بوده و به دنبال تمدن سازی، حاکمیت توحید و مدیریت کلان جامعه است؛ البته مبانی متعددی را می توان بیان کرد که ذکر تمامی آنها در این مجال نمی گنجد.
باید عالمان و فقیهان شیعه چه صفات و خصوصیاتی داشته باشند تا بتوانند رسالت تحقق و انجام وظایف حوزه انقلابی را انجام دهند؟
اگر هدف تمدن سازی است، باید حوزه های علمیه نیز متناسب با این هدف، نیرو تربیت کرده و آثار لازم برای رسیدن به آن را تولید کنند.
تمدن هم وجهه نرمافزاری داشته و هم دارای وجهه سخت افزاری است و سبک زندگی از وجهه نرم افزاری تمدن اسلامی محسوب میشود و حوزههای علمیه باید ظرفیت و توان این را دارا باشند که سبک زندگی مردم را اسلامی کرده و از خارج شدن مردم از سبک زندگی اسلامی و ورود آنان به سبک زندگی غیر اسلامی جلوگیری کنند.
اگر به دنبال تمدن هستیم، چاره ای جز این نداریم که علوم انسانی و اسلامی تولید کنیم؛ زیرا وجود علوم انسانی و اسلامی است که می تواند به شکل گیری تمدن اسلامی منجر شود.
اگر ما نتوانسته ایم این تمدن را تولید کنیم به این جهت است که هنوز علوم انسانی رایج و متداول، علوم انسانی سکولار می باشد و وظیفه حوزه های علمیه است که علوم انسانی و اسلامی تولید کنند.
اگر ما برای تحقق هدف نهایی که در متن است نیاز به حکومت داریم برای کارآمدی حکومت نیازهای بسیاری اعم از نیازهای علمی و غیر علمی داریم و باید متولیان حوزه های علمیه تلاش کنند تا هم از لحاظ ساختاری و هم از لحاظ تربیت نیروها، یافتن راه حل ها و گره گشایی ها به این عرصه بیشتر ورود پیدا کنند.
باید حوزه انقلابی چه نقشی را در جامعه اسلامی بر عهده گیرد؟ به صورت خاص حوزه انقلابی در نظریه پردازی و تولید علم دینی و فقه حکومتی چه وظیفه ای بر عهده دارند؟
امروزه بحث فقه حکومتی یکی از اضلاع حکومت اسلامی است؛ این که ما بتوانیم فقهی تولید کنیم که به درد حاکمیت خورده و مسائل و مشکلات حکومتی را حل و فصل کرده و رفع نیاز کند؛ اما مهمتر از آن این است که ما بتوانیم در حوزه های علوم انسانی، تولید نظریه کنیم و فقه حکومتی و علوم انسانی ارکانی مهم برای تحقق تمدن نوین اسلامی است.
اگر حوزه های علمیه نتوانند علوم انسانی- اسلامی و دینی تولید کنند، نمی توانند به سمت و سوی تحقق تمدن نوین اسلامی حرکت کنند و به نظر من علیرغم این که فقه حکومتی بسیار مهم است؛ اما بحث ورود به نظریه پردازی در علوم انسانی نسبت به فقه حکومتی ارجحیت بیشتری دارد.
فقه حکومتی در تراز حوزه انقلابی چه ویژگی هایی دارد و چگونه می تواند در نظام سازی اسلامی موثر ظاهر شود؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی مراحل پنج گانه نهضت اسلامی را که مطرح کرده بودند از مرحله تشکیل انقلاب اسلامی تا تشکیل نظام و دولت اسلامی و در مراحل دیگر تشکیل جامعه اسلامی و در نهایت تشکیل امت و ایجاد تمدن اسلامی را شامل می شد.
اگر نتوانیم علوم انسانی و اسلامی تولید کنیم، نمی توانیم امکان تحقق مراحل ذکر شده را فراهم کنیم و اگر برخی از این مراحل ایجاد شده براساس نظریه پردازی های علوم انسانی غرب نبوده است و مثلاً در بحث تشکیل نظام اسلامی مدل حکومتی ما از اساس نظریه پردازی دینی بوده است.
تشکیل دولت اسلامی که مرحله سوم است و همچنین تشکیل جامعه و تمدن اسلامی در صورتی است که ما بتوانیم علوم انسانی – اسلامی تولید کنیم که این امر بر عهده حوزه های علمیه است و دغدغه اصلی حوزه های انقلابی، تولید علوم انسانی – اسلامی و تولید فقه حکومتی خواهد بود.
فقه حکومتی در تراز حوزه انقلابی چه ویژگی دارد و چگونه می تواند در نظام سازی اسلامی موثر باشد؟
به نظر من فقه حکومتی دارای ویژگی هایی است که یکی از آن ویژگی ها بحث کارآمدی است و این که فقه حکومتی توان پاسخگویی به مسائل مورد نیاز و مبتلا به جامعه را داشته باشد.
فقه حکومتی هم به ثابتات توجه دارد و هم به متغیّرات؛ اما آیا نکته ای که بیان میکند امکان تبدیل به قانون را دارد یا نه؟ این موارد از ویژگی های فقه حکومتی است و باید برون دادها و خروجی های آن تبدیل به قانون شود و فقه حکومتی به این نکته توجه دارد.
مسئله و ویژگی بعدی در این مجال، نظام مند بودن فقه حکومتی است، فقهی که همه اجزا و اضلاع را در ارتباط با همدیگر دانسته و بر آن توجه دارد.
در فقه حکومتی از قواعد فقهی اجتماعی استفاده می شود و یکی از چیزهایی که متاسفانه علی رغم این که تاکید شده و بسیاری از بزرگان نیز بر آن توجه کردند «عدم توجه به قاعده عدالت اجتماعی» است.
این که قاعده عدالت اجتماعی هم در استنباط احکام و هم در سنجش احکامی که استنباط شده است و این که ما بتوانیم از این قواعد این چنینی، استفاده کنیم، جزو ویژگی های فقه حکومتی است.
رابطه حوزه انقلابی با نظام اسلامی چگونه باید باشد؟ هرکدام در قبال یکدیگر چه وظایف متقابلی بر عهده دارند؟
به اعتقاد من باید این ارتباط و نیاز به صورت دو سویه باشد؛ یعنی از طرفی حوزه های علمیه و از طرف دیگر نظام اسلامی.
به عبارت دیگر هم حوزه باید بتواند نیاز علمی، کادری و مسائل مورد نیاز نظام اسلامی را تامین و برطرف کند و هم نظام اسلامی لازم است تلاش کرده و به نیازهای حوزه های علمیه را برای تحقق اهداف خود، پاسخگو باشد.
به عنوان مثال باید نظام اسلامی به گونه ای که استقلال و حریت آن زیر سوال نرود، تا حد امکان نیازهای مالی حوزه های علمیه را برطرف کند که البته این امر، مسئله مهمی است که بزرگان نیز درباره آن بحث کرده اند.
آیا دروس فقهی و کلامی رایج در حوزه های علمیه امروز ما را به حوزه انقلابی و روحانیت انقلابی می رساند یا خیر؟ درحالی که دروس فقهی رایج در حوزه ها برای تربیت روحانی انقلابی کافی نیست از نظر شما چه آثار یا سرفصل هایی را می توان برای تقویت نگاه انقلابی در حوزه به دروس اضافه کرد؟
به نظر من علی رغم اینکه دروس خیلی خوب و مفیدی در حوزه های علمیه وجود داشته و تدریس میشوند و کارهای خوبی نیز صورت گرفته است؛ اما هنوز جای خالی بسیاری از دروس و مباحث مربوط به علوم انسانی و اسلامی را احساس می کنیم و در بحث الگوی پیشرفت نیاز به کار بیشتری وجود دارد و همچنین باید در سبک زندگی و بحث سنت های الهی باید کارهای خوبی انجام بگیرد که سنت های تاریخی، اجتماعی و تمدنی به گفته آیت الله جوادی آملی، این سنت ها یک نوع دانش است و جای سوال دارد که چرا حوزه های علمیه به این بحث ورود و توجه کافی نمی کنند.
رکن اساسی مباحث اسلامی سازی علوم انسانی در همین سنت ها نهفته است و ما باید با قدرت به این مسئله ورود پیدا کرده و نظام سنت ها را استخراج کنیم که این امر یک درس است و باید رشته بخش خصوصی را به آن اختصاص دهیم.
در بحث تاثیر عوامل فرامادی در پدیده های انسانی – اجتماعی و رابطه جهان غیب با شهادت نیز باید دید که این ها چگونه تاثیر می گذارند و میزان تاثیرگذاری آنها چه مقدار است و این که آیا امکان سنجش وجود داشته و می شود براساس قواعد و شاخص هایی تشخیص داد یا خیر؟ این ها مواردی است که کمتر به آن پرداخته شده و جای خالی آنها در حوزههای علمیه احساس می شود.
علت رشد برخی جریانات یا محافل غیرانقلابی در درون حوزه چیست؟ به نظر شما با این محافل یا جریانات چگونه باید برخورد کرد که آزادی اندیشه و حریت در حوزه های علمیه خدشه دار نشده و در حین حال حوزه های علمیه در دام سکولاریسم یا اسلام آمریکایی نیفتد؟
به نظر من عوامل مختلفی برای این امر وجود دارد که برخی از آن عوامل به تلقی های نادرست برخی از افراد برگشت می کند؛ چراکه برخی با برداشت های غلط بر این باور هستند که حوزه نباید انقلابی باشد و اساساً فکر میکنند که تنها راه درست نیز همین است.
برخی دیگر از عوامل نیز به عملکردهای مسئولان نظام بر می گردد که متاسفانه نتیجه آن به نا کارآمد بودن نظام منجر می شود و برخی فکر می کنند که راه آسیب ندیدن حوزه های علمیه این است که حوزه باید غیر انقلابی باشد.
برخی دیگر از عوامل نیز به تلاش دشمنان انقلاب اسلامی برای نفوذ در بدنه حوزه های علمیه برای سکولاریسم کردن حوزه ها بر می گردد که باید تک تک این عوامل در جای خود بحث شود که البته میتوان عوامل دیگری نیز بر شمرده؛ اما این چند عوامل ذکر شده از عوامل مهمی است که می تواند سبب رشد و قوت بخشی برخی از جریان های غیر انقلابی در حوزه های علمیه شود.
درباره روش برخورد که باید چگونه باشد، باید بگویم که چون محیط حوزه محیط علمی است و در این محیط بحث تضارب آرا نکته اساسی است، ما باید تلاش کنیم به مناظرات توجه جدی شود و به کرسی های آزاد اندیشی اهمیت بیشتری دهیم.
باید حوزه های علمیه مباحث و روش های این چنینی را با جدیت پیگیری و دنبال کنند؛ اگرچه کم و بیش این موارد موجود است؛ اما نه به آن شدت و حدتی که نیاز حوزههای علمیه است.
به نظر میرسد که اگر چنین روش هایی در حوزه های علمیه به کار بسته شود و تولید آثار بیشتر، شکل گیری مناظرات، تولید کرسی های آزاد اندیشی و امثال این موارد به کار بسته شده و دنبال شوند، امکان رشد بیشتر حوزه و جریان های حوزوی و انقلابی فراهم خواهد شد.