برای حرکت به سمت نظام اسلامی از کجا شروع کنیم؟

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی «درآمدی بر مسأله نظام سازی» سه شنبه ۱۶ اسفندماه سال جاری توسط گروه مدیریت اسلامی با همکاری گروه سیاست پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.

در این کرسی علمی- ترویجی دکتر حسین بابایی مجرد به عنوان ارائه دهنده، حجت الاسلام سیدکاظم سیدباقری و دکتر محمدرضا احمدی به عنوان ناقد حضور داشتند.

گزیده ای از متن ارائه شده توسط دکتر حسین بابایی مجرد، عضو هیأت علمی گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه را در ادامه می‌خوانید؛

در ابتدا باید چند مقدمه عرض کنم؛ نکته اول اینکه ما در کشورمان با موقعیت‌های مختلف مسئله مواجهیم و در این موقعیت‌های متنوع مسئله در مجموعه‌ای از شدن‌ها درگیر هستیم و موقعیت ما دائم در حال تغییر است. در نسبت این موقعیت متحولانه گاهی ممکن است حاضر در موقعیت باشیم یعنی درگیری عاطفی با موقعیت‌ها پیدا کرده باشیم یا اینکه در موقعیت حاضر نباشیم و نسبت به موقعیت ذهنیتی پیدا کنیم. مثلا در موقعیت سیل و زلزله و … گاهی انسان در درون موقعیت حاضر است و گاهی مفاهیمی شنیده است. این دو موقعیت کنش‌های مختلفی را برای انسان خلق می‌کند. این مقدمه لازم برای هر نوع پژوهشی است که در حوزه مسئله انجام می‌شود.

نکته دوم اینکه ما در کشور ایران با یک مسئله‌گریزی مواجهیم و این مسئله‌گریزی را میان مسئولین می‌بینیم، در میان نخبگان علمی و عامه مردم هم می‌بینیم. نوع آموزش‌هایی که همه این طیف‌های متنوع و متکثر نسبت به مسئله‌مندی دیدند طوری نبوده که آنها را درگیر موقعیت‌های مختلف مسئله کند. در واقع ما با بانکدارها و تحصیل‌دارهایی مواجهیم که اطلاعات را از جایی به جایی انتقال می‌دهند و در آنجا بایگانی می‌کنند. در حوزه پژوهش عمده رویکردها رویکرد کارگری دانش است یعنی با کارگران دانش و پژوهش مواجهیم که پژوهش آنها ناظر به مسئله نیست.

هر تغییری باید از مجرای تغییر نظم اجتماعی بگذرد

نکته سوم این است که در این شرایط نامسئله‌گی و بی‌مسئله‌گی، شهید صدری پیدا می‌شود که مسئله‌مندی را در سه حوزه دسته‌بندی می‌کند؛ حوزه اول حوزه سیستم و نظام است، یعنی ایشان حساسیت خود را نسبت به سامان سیاسی که در کشورهای مسلمان وجود دارد و قواعدی خلق می‌کند که متناسب با آن رفتار اجتماعی شکل بگیرد، ابزار می‌کند. حوزه دوم که ایشان بر آن تاکید دارد حوزه ساختار است، یعنی منابع و قواعدی که در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها و در هنجارهای جمعی انسان‌ها تبلور دارد. در حوزه سوم بر بحث سوژه تاکید دارد، سوژه یعنی انسانی که مبتنی بر طبیعیات و ویژگی‌های خودش در این ظرف سوژگی قرار گرفته و با موقعیت مسئله وارد درگیری می‌شود. او بر این سه مقام تاکید می‌کند تا پویایی اجتماعی را برای تغییر صورتبندی ابتدایی کند و تاکید می‌کند هر تغییری باید از مجرای تغییر نظم اجتماعی بگذرد. باید نظم اجتماعی تغییر کند تا به سمت نظام مطلوب به نام نظام اسلامی حرکت کنیم. پس خاستگاه او خاستگاه نظم اجتماعی است.

اتفاقی که بعد از شهید صدر به صورت غالب در میان اندیشمندانی که به موضوع نظام می‌پردازند افتاد این است که دچار نوعی تقلیل‌گرایی می‌شوند و نوع نگاهشان به نظام‌سازی تکنیکال و فنی است به این معنا که تک‌بعدی و خطی نسبت به نظام‌سازی حرف می‌زنند. لذا ما در این وضعیت به سر می‌بریم که فکر می‌کنیم از طریق تغییرات از بالا به پایین و بروکراتیک امکان ایجاد نظم جدید فراهم است بدون اینکه نسبت به پویایی نظم قبلی توجهی داشته باشیم.

با موضوعات بی‌زمان و بی‌مکان مواجهیم

نکته بعدی در مورد چیستی نظام‌سازی است. ما در مورد مفاهیم مهمی مثل علوم انسانی اسلامی، نظام‌سازی و … با یک ناهمزبانی و ناهمزمانی مواجهیم. ناهمزبانی به جهت اینکه افرادی که به سوژه نگاه دارند اختلافات قابل توجهی دارند پس خاستگاه مشاهده و خاستگاه نظری برای دیدن موقعیت متفاوت است. اگر این تفاوت را بپذیریم باید ناهمزبانی را رفع کنیم به این صورت که این افراد در یک فرایند مستمر با هم گفت‌وگو کنند. کرسی آزاداندیشی که رهبری فرمودند ناظر به این مقام است. ما دائم باید بر آتش کرسی آزاداندیشی بدمیم. اساسا نگاه رهبری به این کرسی‌ها روشی است نه محتوایی، یعنی فرم این نشست‌ها را اصلاح کنید تا عطش علمی در بازار معرفتی قرار بگیرد. مضاف بر این ما ناهمزمان هم هستیم یعنی به موضوعات مهم این دستی از سیر تاریخی نگاه نمی‌کنیم و با موضوعات بی‌زمان و بی‌مکان مواجهیم. مثلا نظام‌سازی از نظر تطورات زمانی هنوز برای ما مشخص نشده است و ندیدیم این منطق از کجا شروع شد و چه تطوراتی کرده است.

من در مورد نظام‌سازی چند سوال مهم مطرح کردم؛ اول باید این نکته را عرض کنم که نظم و نظام با هم متفاوت است. یکبار درباره نظم حرف می‌زنیم، مثلا مصالحی را برای ساخت یک بنا در یک اتاق می‌چینیم. این یک نظمی دارد ولی نظام یعنی نظم موجود را در یک فرایند ارتباطی و اتصالی مبتنی بر طراحی و معماری در نسبت یک هدف بالادستی صورت‌بندی کنیم. اگر در مورد نظام‌سازی حرف می‌زنیم درباره این فرایند حرف می‌زنیم.

در این فضا باید از خودمان سوالاتی بپرسیم، وقتی می‌گوییم نظام‌سازی، این «سازی» یعنی چه و چه مدل ساختنی است. آیا معنای ساختن حقیقی است یا مجازی است. سوال دوم اینکه اگر می‌گوییم نظام‌سازی دینی، دینی به معنای چیست یعنی مصالح یک سازه را از قرآن می‌گیریم و در یک طرح پیشینی یعنی پیش از مواجهه با قرآن می‌ریزیم تا آن طرح مبتنی بر این مصالح سامان پیدا کند یا اینکه به قرآن رجوع می‌کنیم تا طرح خود را از قرآن استنباط کنیم حالا ممکن است مصالح از قرآن به دست بیاید یا بیرون از قرآن. حالا اگر این مصالحی که از قرآن وارد طرح می‌کنیم با قرآن هماهنگ نبود چکار کنیم؟ در رویکرد دوم که طرح درون قرآنی داریم روش‌شناسی کشف و استنباط مهم است ولی در رویکرد اول اصالت برای طرح بیرونی است. رویکرد اول واضح البطلان است و ما می‌خواهیم طرح قرآن را برای نظامات کشف کنیم.

اصلاح علمی یا اصلاح امری؟

یک سوال دیگر که از سوالات پایه نظام‌سازی است این است وقتی از نظام‌سازی حرف می‌زنیم ناظر به اصلاح علمی حرف می‌زنیم یا اصلاح امری. به تعبیر دیگر می‌خواهیم از نظام‌سازی حرف بزنیم تا علوم انسانی اصلاح شود یا دنبال اصلاح امور هستیم. در اینجا سه سناریو مطرح است. سناریو اول اینکه اصلاح علوم انسانی و امور انسانی کاملا متقوم بر هم است یعنی نمی‌شود علوم انسانی را بدون اصلاح امور انسانی اصلاح کرد و بالعکس. سناریو دوم اینکه علوم انسانی باید اصلاح شود تا به اصلاح امور انسانی بپردازیم. سناریو سوم اینکه باید امور انسانی اصلاح شود تا علوم انسانی اصلاح شود. برای هر سه نظر مدافعینی داریم. نظریه تقدم اصلاح علوم انسانی بر امور انسانی رویکرد خود پژوهشگاه است. آقای رضا داوری مدافع منطق تقدم اصلاح امور بر اصلاح علوم است یعنی علوم اجتماعی امروز علوم نظم جهان مدرن است و اگر شما دنبال تغییر علوم انسانی هستید باید اول نظم جهان مدرن را تغییر دهید. نمی‌شود همه چیزتان از جهان مدرن باشد بعد بگویید من که غرق در جهان مدرن هستم حرف از علوم انسانی اسلامی می‌زنم. پس نظام‌سازی در علوم انسانی فرع نظام‌سازی در امور انسانی است. رویکرد بنده تقوم هر دو بر یکدیگر است و این را با آیات قرآنی اثبات کردم.

قرآن کتاب تحول اجتماعی است و تمام تخاطبات آن تخاطبات اجتماعی است و قرآن مخاطبه فردی ندارد. قرآن انسان‌ها را قدم به قدم در فضای اجتماعی برای تغییر حرکت می‌دهد. به عنوان مثال می‌فرماید: «فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ كَلَّا بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ» در این آیات، قرآن اول در مقام تغییر ذهنی و دانشی مخاطب است و بعد وارد اصلاح عملی می‌شود.

نکته آخر؛ برای اینکه انسان‌ها وارد تحول شوند، این تحول مبتنی بر ایجاد جریان نظم اجتماعی است تا اهدافی که نظام اسلامی می‌خواهد در سطح جامعه محقق شود در این نظم اجتماعی محقق شود. در این بین چیزی که در آیات قرآن مبنا است اقامه عامه است، یعنی تمام تلاش این است عامه قائم شوند تا مبتنی بر قیام عامه این اتفاق بیفتد. خدا انسان را تکامل می‌دهد که کنش اجتماعی خود را مبتنی بر این تکامل انجام دهد. پس خدا می‌خواهد عامه را با رهبر همراه کند و این تغییر اجتماعی و ایجاد نظم اجتماعی کاملا مبتنی بر فرایند تعاملی علم و امر است.