دکتر کمیل خجسته
مدیر گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
تعارف و رودربایستی چرا؟! چه کسی است که فشار این روزها را درک نکند؟! چه کسی است که نگوید کاش دولت فلان کار را میکرد! کاش رییس دولت چنین میکرد. کاش چنین اشتباهی نمیکرد و … این درست است و سر جایش محل بحث است. اما برای عبور از وضع موجود باید به دو نکته مهم توجه کرد.اولا به صورت کلی جهان از نظم و کلیشه حاکم بر خودش درآمده است. همین الان جمهوریخواهها میگویند بایدن تهدید و دشمن امریکا است. آلمانیها در تظاهراتشان میخواهند تا دولتشان تجربه هیتلر را در حمله به روسیه تکرار نکند! خیابانهای فرانسه تجربه جدیدی از مردم معترض را پیدا کرده است. انگلیس پر از اعتصابات است و …. اما این به کنار.ثانیا ایران با دستکاری خصمانه روبرو است. مثلا اینکه وقتی آقای فرزین رییس بانک مرکزی به کشورهای حاشیه خلیج فارس سفر میکند تا بتواند نظام ارزی کشور را سامان دهد. پشت سر او امریکا پول نفت عراق را بلوکه میکند. (خود همین هم جالبست!) امریکا برای تسلط بر دولت عراق، سالهاست سیستمی را چیده است که پول فروش نفت عراق در فدرال رزرو امریکا مینشیند و با تایید امریکا پول به بانک عراق واریز میشود. به همین دلیل بعد از همراهی عراق با ایران ناگهان پول نفت عراق بلوکه شد. از طرف دیگر رابرت مالی به قطر، امارات، عمان رفت و تمام فشارش را به آنها وارد کرد تا مداخلات جدیدی در جریان ارزی ایران صورت بگیرد. یعنی اینکه بانک مرکزی ایران در مقابل تصمیم خود برای مداخله در حوزه مالی با یک اراده جدی قدرتمند و یک مداخلهگری خرابکارانه مستمر روبرو است.
در واقع ما مدتهاست با یک جنگ سه ضلعی روبرو هستیم. پروژههای مرکبی که عمدتا از سه بخش ایجاد شدهاند: تخریب، فشار رسانهای و آشوب. مثلا در مدیریت دلار رابرت مالی در حال تخریب است، رسانه داغش میکند و فردایش فراخوانهای آشوب در بازار صورت میگیرد. در ماجرای مسمومیت هم همین رویه است: مدارس زنجیرهای مسمومشده دخترانه در ضلع تخریب قرار میگیرند. اینترنشنال و منوتو شعارها را به سمت رهبر ایران میبرند و علینژاد و مریم رجوی برای آشوب فعال میشوند. نقشه یک چیز است: تکمیل پروژه مرکب. هر چند پروژه سوریسازی در پاییز امسال موفق نشد اما ضرباتش بر پیکره ایران زخمی هم گذاشت. حالا کفتارها چشمشان به زخم افتاده است و تلاش میکنند سه ضلعی داخلی را با دو ضلع بیرونی تقویت کنند. اول تجمیع آشوبگران خارج از ایران حول پهلوی و دوم همراهسازی کشورهای غربی است تا محیط آشوب و اختلاف برای وارد کردن زخم جدید فراهم باشد.
اما تجربه تاریخی ایران نشان داده است که این پروژه مرکب یک پاشنه آشیل دارد. این تجربه نشان داده که اگر امریکا بتواند در داخل اختلاف داخلی را بالا ببرد شبیه همان اتفاق تلخ سال ۱۳۳۲ش صورت میگیرد. آن زمان وقتی بین صف مردم اختلاف شد؛ پهلوی و شعبون بیمخ با کودتا آرزوی نفت ملی را از ایران ربودند و همه سرمایه و منافع ملت را به امریکا سپردند و بر عکس آن وقتی صف مردم متحد و کنار هم مثل راهپیمایی ۲۲بهمنها قرار گرفت؛ چهلواندی سال هم که بگذرد امریکاییها دستشان از منافع مردم کوتاه میماند.