به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی «مبانی هستیشناسانه اخلاق اسلامی» سه شنبه ۹ اسفندماه سال جاری به همت گروه اخلاق و گروه تخصصی علوم انسانی قرآنی پژوهشگاه به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.
در این کرسی علمی- ترویجی حجت الاسلام دکتر امیر غنوی به عنوان ارائه دهنده، حجج اسلام دکتر قاسم ترخان و دکتر مسعود اسماعیلی به عنوان ناقد حضور داشتند.
حجتالاسلام والمسلمین امیر غنوی، عضو هیات علمی گروه اخلاق پژوهشگاه، در این نشست سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
بحث مبانی هستی شناسانه اخلاق اسلامی، بخشی از تحقیق بزرگتری است که تحت عنوان مبانی اخلاق اسلامی انجام شده است. در اینجا تلاش بر این بود که مبانی نزدیک به اخلاق اسلامی مورد بررسی قرار گیرند تا مشخص شود که دقیقاً آموزههای اخلاق اسلامی بر پایه پذیرش چه گزارههایی شکل میگیرند و چه نگاهی به هستی، انسان و معرفت، پشتوانه اخلاق اسلامی است. در این نگاه به طور طبیعی هرجا از مبانی سخن میگوییم منظور ما گزارههای توصیفی در مورد انسان، هستی و معرفت انسان است و این گزارهها به صورت مستقیم در شکلگیری اخلاق اسلامی مؤثر هستند.
شکلگیری اهداف برای انسان در عرصه اخلاق
این نگاه توصیفی نسبت به سه مولفهای که بیان شد منجر به پیدایش هدفهای تازهای برای انسان در عرصه اخلاق میشوند و این هدفهای تازه به طور طبیعی به دنبال خود اصول کلی و قواعد کلانی را میآورند که باید رعایت شوند تا انسان بتواند به اهداف خود برسد. البته وقتی قرار است اصول و قواعد کلی، شکل اجرایی بگیرند به طور طبیعی در قالب روشها و شیوههایی، اجرایی میشوند. هر کدام از این شیوهها هم میتواند نوعی آئین نامه و دستور العمل را به دنبال داشته باشد.
ارائه چنین تصویر ساختارمندی از آموزههای اخلاق اسلامی، هدف اصلی تحقیق بنده است اما آنچه محل گفتوگوی ماست قسمتی است که تاکنون دور از فضای اندیشه درباره مبانی اخلاق اسلامی بوده است چراکه معمولاً از مبانی انسان شناسانه صحبت شده و به توصیفاتی توجه میشود که از انسان شده است و این توصیفات در فضای اخلاق اسلامی تأثیرگذار است اما آنچه بنده به آن توجه کردهام بابی متفاوت است و آن اینکه یک سلسله باورهای ما به تحقق اموری در هستی، مستقیماً در شکلگیری دستورات و اهدافی که در اخلاق پیگیری میکنیم اثرگذار هستند.
عوامل مؤثر بر شکلگیری اخلاق اسلامی
بخشی از این موارد مربوط به خداشناسی ماست که در شکلگیری اخلاق اسلامی نقش ایفا میکند و در ارتقای آن هم آثاری دارد. بخشی دیگر دنیاشناسی ماست چون در نگاه دینی، دنیا همانند برهوتی نیست که ما در آن افتاده باشیم بلکه فضایی است که برای رشد و حرکت ما فراهم آمده و امکانات بسیاری در این جهت در آن نهاده شده است بنابراین دنیاشناسی نیز با مقوله اخلاق ارتباط نزدیکی دارد. برای مثال قرآن کریم فرموده که دنیا سرشار از نشانه است. در واقع دنیا شبیه به کارگاهی آموزشی است و انسان میتواند از سراسر زندگی خودش درس بگیرد.
بحث سوم که آن هم با گفتوگوهای موجود در کتابها متفاوت است به آینده انسان و تأثیر آن بر نگاه اخلاقی ما مربوط است. این آینده را از چند حیث به ترتیب زمانی میتواند بررسی کرد که یکی دنیای پس از مرگ و عالم برزخ، دیگری عالم پس از برزخ یعنی عالم بعثت مردگان و روز قیامت و در نهایت هم عالم بهشت و جهنم است. هر کدام از اینها به ما نشان میدهد که باید در این عالم چگونه سلوکی داشته باشیم تا در آن عوالم موفق باشیم چراکه با معرکههایی مواجه هستیم که برای خلاصی و نجات از آنها، محتاج به سلوک متفاوتی در این عالم هستیم و طبیعتاً میتوان دستورالعملهایی در این راستا استخراج کرد. البته بنده موضوع جاودانگی انسان و سلوک را در اینجا مورد اشاره قرار نمیدهم چون نیازمند بحثی مستقل است.
اهمیت توجه به جهان غیب و شهادت
حجتالاسلام والمسلمین قاسم ترخان، مدیر گروه تخصصی علوم انسانی قرآنی پژوهشگاه نیز در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید:
در فصل سوم این تحقیق، سه عنوان اساسی شامل ویژگیهای مرگ، ویژگیهای برزخ و ویژگیهای روز قیامت وجود دارند، اینها همان مبناهای تحقیق هستند که لازم است مقدماتی درباره آنها بیان میشود. به نظر میرسد اگر این تحقیق یکنواخت شود بسیار بهتر است. در جاهایی هم روی متغیر اثرپذیر، نوعی در هم ریختگی دیده میشود و در برخی از موارد، هدف ذیل مبنا توضیح داده میشود بنابراین اگر اینجا هم یکنواختی صورت گیرد مثمر ثمر نیست بلکه لازم است مواردی غیر از خداشناسی نیز توضیح داده شود تا نتیجه زحمات به شکل بهتری محقق شود.
مسئله دیگر این است که برخی همپوشانیها را در تحقیق احساس میکنیم. مثلا مهر و مهربانی، دو مفهوم جداگانه هستند اما گاهاً به یک معنا به کار برده شدهاند. همچنین برخی از ایرادات محتوایی در این تحقیق وجود دارد که لازم است برطرف شوند مثلاً باید توضیح داده شود منظور از وجود در این تحقیق، وجود حقیقی است یا اعتباری. همچنین در بحث دنیاشناسانه برخی از مبانی بیان شده است که برخی مربوط به جهان یا انسان هستند لذا اینها با مبانی خداشناختی متفاوت هستند که لازم بود در تحقیق به این تفاوتها هم به خوبی اشاره میشد.
در زمینه تناسب هدایت با نیاز سالک نیز معلوم نیست که مبانیای که مورد اشاره قرار گرفته انسان شناسانه یا خداشناسانه هستند. نکته مهم این است که تأثیر این مبانی در اهداف نشان داده شده اما اینکه آیا بین این مبانی و اصول و روش، ارتباط منطقی وجود دارد یا خیر مورد تبیین قرار نگرفته است. نکته مهمتر اینکه جای مفهوم مهمی در این تحقیق خالی است و آن هم جهان غیب و شهادت است بنابراین اگر نگاه قرآنی داشته باشیم و وجود خداوند را بپذیریم قطعاً جهان غیب و شهادت را نیز مورد توجه قرار خواهیم داد. در این صورت دستگاه اخلاقی ما کلاً متفاوت خواهد بود.
لزوم توجه به مقوله انگیزش اخلاقی
همچنین حجتالاسلام والمسلمین مسعود اسماعیلی، عضو هیات علمی گروه عرفان پژوهشگاه، در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید:
معتقدم باید روشن شود که اهداف، اصول و روشهایی که به آن اشاره شد چگونه مبانی هستی شناسانه در اخلاق را پوشش میدهند؟ همچنین اشاره نشده که انگیزش اخلاقی در این تحقیق چه جایگاهی دارد چراکه اگر کسی از زاویه دانش اخلاق این تحقیق را بخواند قطعا دنبال مسائلی همانند انگیزش اخلاقی و تربیت اخلاقی میگردد. همچنین معناشناسی ارتباط زیادی با هستیشناسی دارد که لازم بود در این تحقیق مورد توجه قرار گیرد.
از سوی دیگر بسیاری از موارد مطرح شده در تحقیق رویکرد معناشناسانه دارند اما اشاره نشده که این موارد از منظر معناشناسی مورد توجه قرار گرفتهاند. نکته دیگر اینکه باید به میزان بسیار بیشتری به تأثیراتی که این اصول اخلاقی در جامعه میگذارند پرداخته شود چراکه مبانی برای خواننده کاملاً روشن هستند بنابراین باید تأثیرات برای ما مهمتر باشند چون اگر این مبانی تکراری هم نباشند قطعاً خواننده با اصلِ آنها آشنایی دارد.
از سوی دیگر به نظرم به میزان بسیار کمی به روایات پرداخته شده است هرچند که اگر بخواهیم به طور کامل به روایات بپردازیم تبدیل به کلان پروژه میشود اما ما حجم زیادی از روایات در این زمینه داریم که به نظرم لازم بود بیشتر به آن پرداخته شود. از سوی دیگر باید بیان میشد که این موارد چه تأثیری بر مکتب اخلاقی اسلام دارند.