یادداشت دکتر محسن ردادی
عضو هیات علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده در روزنامه ایران روز دوشنبه ۱۷ بهمنماه ۱۴۰۱
جوانان و بهطور مشخصتر دهه هشتادیها از گروههایی بودند که جریانهای معاند در خلال اغتشاشات اخیر بر آن انگشت گذاشته و کوشیدند به نوعی این نسل را غیرانقلابی و در تقابل با ارزشهای انقلاب معرفی و برجسته کنند؛ این در حالی است که جناح انقلابی هم کار و برنامهای برای جذب جوانان دهه هشتادی نداشت. بنابراین زمینهها فراهم بود تا نسل چهارم و پنجم انقلاب به سمت ضد انقلاب کشیده شود اما این پروژه از اساس شکست خورد. برنامه نخست ضدانقلاب معطوف به ریزش جوانان انقلابی بود، بدین معنا که آنان را از دفاع از جمهوری اسلامی بازدارند اما برخلاف چنین تلاشهایی، شهید عجمیانها، شهید آرمان علیوردیها با به میدان آمدنشان به جریانهای معاند نشان دادند که جوانان دهه هشتادی پای کار انقلاب بوده و به آن ملتزم هستند. در گام دوم، معاندان کوشیدند تا قشر خاکستری را جذب کنند و به خیابان آورند اما به قول رهبر معظم انقلاب، جوانان دهه هشتادی در قشر خاکستری، تو دهنی سختتری را به این جریانها زدند و پاسخ قاطعی به آنان دادند.
نشانههای یک جوان انقلابی
۴۴ سالگی پیروزی انقلاب اسلامی فرصتی مغتنم برای پرداخت به این پرسش است که چقدر انقلاب اسلامی در چهارمین دهه خود توانسته تعامل سازندهای با نسل چهارم و پنجم انقلاب برقرار کند و تا چه اندازه در انتقال ارزشهای انقلابی موفق عمل کرده است؟ اغلب وقتی از «نسبت جوانان و انقلاب» سخن به میان میآید، دو نگاه و رویکرد برجسته میشود؛ برخی بر این باورند که جوانان امروز با ارزشهای انقلاب اسلامی بیگانه شدهاند و از شکاف نسلی و ارزشی صحبت میکنند و معتقدند که نتوانستهایم آنگونه که باید ارزشهای انقلابی و گفتمان انقلاب را به نسل جدید منتقل کنیم. اما در مقابل، گروه دیگری بر این باورند که در انتقال این ارزشها به جوانان موفق عمل کردهایم و آنان به فهم درستی از آرمانهای انقلاب اسلامی رسیدهاند؛ اما نه به آن شیوه و طریقهای که نسلهای قبلی ارزشهای انقلاب اسلامی را درونی کرده بودند؛ به بیان دیگر، جوانان امروز به شیوه خودشان انقلاب را فهمیدهاند و برای آن ارزشها تلاش میکنند.
به نظر میرسد دیدگاهی که بر شکاف نسلی تأکید دارد تحلیلی سطحی و سادهانگارانه را ارائه میکند و میکوشد تا صرفاً از رهگذر مقایسه «ظاهر» و «سبک زندگی» دو نسل انقلابی و نسل امروز، به شکاف نسلی و فاصله گرفتن از ارزشهای انقلابی نسل جدید حکم دهد. این در حالی است که اگر عمیقتر نگاه کنیم همان جوانهایی که به لحاظ ظاهری و سبک زندگی با انقلابیهای چهل سال پیش تفاوت دارند، در بزنگاههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اتفاقاً انقلابیتر از نسلهای قبلی ورود کرده، بسیج شده و میجنگند و در اغتشاشات برای دفاع از جمهوری اسلامی حضور پیدا میکنند و به آن ملتزم هستند. در این فضا، خیلی شتابزده و سطحی است که انتقاد دهه هشتادیها از وضعیت عدالت یا حتی آزادی در جامعه را به بریده شدن این نسل از ارزشهای انقلاب ربط دهیم. واقعیت این است که نسلی که بعد از گذشت ۴۴ سال، ارزشهای انقلابی همچون «آزادی» و «عدالت» را به پرسش میکشد و به کیفیت تحققپذیری آنها و به اختلاسها و فسادها نقد دارد اتفاقاً بیش از نسلهای گذشته انقلابی است.
ملاکهای ظاهری نه معیاری برای دینداری و نه ملاکی برای انقلابیگری است
مهمترین خصیصهای که بر اساس آن میتوان جوان انقلابی را از جوان غیرانقلابی تفکیک کرد همان ملاکهایی است که ابتدای انقلاب داشتیم؛ آن زمان منظور از «فرد انقلابی» کسی بود که مکتبی و متعهد باشد و مقصود از مکتبی و متعهد بودن، تعلق افراد به یکسری از آرمانها و شعارها بود. از این رو، اگر همچنان همین ملاک مکتبی و متعهد بودن را معیار انقلابیبودن افراد قرار دهیم فرد انقلابی کسی است که به پنج آرمانِ «استقلال»، «آزادی»، «عدالت»، «رفاه» و «پیشرفت» باور دارد و خود را به آن ملتزم میداند اما از اواخر دهه شصت و هفتاد، ملاک انقلابیگری که بیشتر ماهیتی ارزشی و شناختی داشت جای خود را به ملاک و معیارهای ظاهری اعم از نحوه پوشش و آرایش صورت و… داد. غافل از اینکه این ملاکهای ظاهری نه معیاری برای دینداری و نه ملاکی برای انقلابیگری است؛ چه بسا افراد ضعیفالحجابی که از محجبهها دیندارتر باشند؛ چرا که انقلابیبودن بیشتر از جنبههای ظاهری به «جنبههای شناختی» بازمیگردد.
غفلت نهادهای فرهنگی از ابعاد نظری و شناختی انقلاب
به رغم اینکه در انتقال ارزشها به نسل جوان و دهه هشتادیها ناکام نبودهایم اما این به معنای کارکرد بینقص نهادهای فرهنگی و انقلابی ما نیست. اغلب نهادهایی که متولی انتقال ارزشهای انقلابی بودند کارنامه قابل دفاع و نقش مؤثری نداشتهاند. به نظر میرسد که متولیان فرهنگی در سیاستگذاریهای فرهنگی بیشتر بر جنبههای ظاهری و سبک زندگی توجه داشتهاند؛ البته احتمالاً برای اینکه بتوانند از کارنامه خود دفاع کنند، ناگزیر بودند که بر یکسری شاخصهای عینی تمرکز کنند؛ که این شاخصها در رفتار اشخاص بروز مییابد نه در شناخت، باور و اعتقادات آنان. بنابراین همه تلاش آنان مبتنی بر این بوده تا رفتار و ظاهر افراد را تغییر دهند. اشکال تکیه بر رفتار به جای تکیه بر شناخت و باور، باعث شده تا انتقال ارزشها بدرستی صورت نگیرد. واقعیت این است که ارزشها نه از جنس عین و مؤلفههای ظاهری که از جنس «شناخت» و «اندیشه» است. همین تأکید بر ظاهر باعث شده تا ما در محاسبات قدری دچار خطا شویم.
گفتوگو؛ ابزار تعامل با جوان امروز انقلابی
دو نکته در خصوص تعامل و ارتباط با جوانان و دهه هشتادیها وجود دارد؛ نخست آنکه دغدغهها، دلخوریها و ناراحتیهایشان به رسمیت شناخته شود و با آنان همدلانه گفتوگو شود. دوم اینکه، نباید شیوه انقلابیگری آنان را با نسل اول و دوم انقلاب مقایسه کرد؛ آنها به شیوه خودشان انقلابی هستند. مسأله ما با جوانان، به فقر ارتباطی ما با آنان بازمیگردد؛ صرف تکیه بر سیره شهدا و ائمه(ع) برای انتقال ارزشهای انقلابی، کافی نیست. به شیوه سنتی نسلهای قبلی نمیتوان با دهه هشتادیها وارد گفتوگو شد؛ جوانان زمینه مساعدی برای انقلابی شدن دارند اما باید از طریق گفتوگو این ارزشها را در آنان درونی کرد. ابزارهای تعامل نسبت به گذشته متفاوت شده است. انتقال ارزشهای انقلابی به نسل قبلی بیشتر از رهگذر آموزش صورت میگرفت ولی امروز این شیوه بسنده نیست؛ امروز باید در دو طرف یک میز نشست و توأمان یک اندیشه و پروژه را پیش برد. ارزشهای گفتمان انقلاب اسلامی از طریق گفتوگوی مداوم و قدم به قدم به جوانان منتقل میشود.