به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دکتر محمد محمدرضایی، سردبیر مجله قبسات پژوهشگاه و استاد تمام دانشکده فارابی دانشگاه تهران در گفتوگو با «فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی» با اشاره به اینکه امروزه مشکلاتی در حوزه نخبگی داریم، گفت: نخبهای که خلاقیت، استعداد و نبوغ دارد؛ ولی به کشور خویش پشتپا میزند و اقدام به مهاجرت و رفتن به کشور دیگر میکند و آن استعداد خویش را برای آنها به کار میگیرد؛ به لحاظ فرهنگی چنین کاری مشکل دارد و متولیان نخبگان ما باید برنامهی دقیق فرهنگی داشته باشند.
وی همچنین ابراز داشت: به نظر من در این حوزه کمکاریهای زیادی صورت گرفته است و فردای قیامت خداوند متعال از مسئولین سؤال خواهد کرد که چرا نخبگان را در حوزه مسائل فرهنگی، اعتقادی و … رشد ندادید؟
نوشتار زیر حاصل گفتوگوی فکرت با این استاد دانشگاه است که تقدیم مخاطبان فرهیخته میشود.
* از نگاه شما نخبه چه تعریف و مختصاتی دارد؟ آیا به صرف علم آموزی و مثلاً حضور در مقاطع بالای دانشگاهی یک نفر نخبه می شود؟
عرض سلام و ادب خدمت خوانندگان محترم رسانه وزین فکرت. تعریف نخبه بدین شرح است: کسی که دارای استعداد، نبوغ، توانایی و فضیلت خاصی در یکی از رشتههای علمی، هنری، ورزشی، جهادی و … است و این استعداد به فعلیت رسیده باشد، بهگونهای که جامعه از آن استعداد و نبوغ بهرهمند شده باشد. حال این استعداد و توانایی را خداوند به برخی از افراد اعطا میکند و نسبت به آنها عنایت خاصی دارد که لازم است چنین استعدادهایی شناسایی، هدایت و حمایت شود تا بتواند به فعلیت برسد.
اما در پاسخ به بخش دوم سؤال شما، باید گفت که از لحاظ علمی ممکن است یک فرد دارای پیشرفت باشد و در مقاطع بالاتر تحصیل کند و به مدارک دکتری یا فوق دکتری رسیده باشد. حال از لحاظ طی کردن این مراحل و دریافت مدارک، قطعاً دارای توانایی و استعداد بوده است. از طرفی خداوند متعال نیز به آن شخص قدرت حافظه، صبر و بردباری به او اعطا کرده است. بنابراین در یک حد شاید بتوانیم او را یک نخبه بدانیم؛ اما نخبه مد نظر ما این است که دارای یک خلاقیت خاصی باشد. فرد ممکن است حافظه خوبی داشته باشد؛ لکن هیچ ابتکار و خلاقیتی در طول عمر خود به انجام نرسانده باشد و صرفاً از یک سطح علمی بالایی برخوردار باشد. لذا اگر شخصی باشد که علاوه بر سطح علمی، دارای خلاقیت، ابتکار و نظریهپردازی در رشته خویش باشد، به معنای واقعی نخبه هستند و جامعه میتواند از این استعداد استفاده کند. بنابراین با صرف اینکه کسی در مقاطع بالای تحصیلی قرار بگیرد، در زمره نخبگان واقعی قرار نمیگیرند. مثلاً امروزه کسی از دانشگاه دکتری میگیرد و فارغالتحصیل میشود؛ قطعاً نخبه مدنظر ما نیست، ولی اگر همین فرد فارغالتحصیل شده در شرکتهای دانشبنیان دارای خلاقیت و ابتکاری داشته باشد که جامعه از آن استفاده میکند، نخبه است. مثلاً در همین مسئله کرونا دیدیم که دانشمندان جوان ما تلاش کردند و واکسن و داروهای متناسب با این ویروس را تولید کردند، که نام نخبه را میتوان بر این دانشمندان اطلاق کرد.
* نهادهایی چون خانواده، نظام آموزشی و فرهنگی کشور چه نقشی در نخبه پروری و معرفی نخبگان جامعه دارند؟
همه ما وظیفه داریم؛ اعم از خانواده، مسئولین آموزشی، پژوهشی، فرهنگی و بهطور کلی مسئولین کشور باید اقدام به شناسایی نخبگان و فردی که شامل آن استعداد و نبوغ است، کنند. سپس آن فرد را هدایت و حمایت کنند تا آن نبوغ بتواند به فعلیت تبدیل شود. بنابراین این وظیفه همه است تا به نخبگی در جامعه کمک کنیم.
البته ناگفته نماند که نخبه ما نیز باید در همه ابعاد نخبه باشد و اینطور نمیشود که مثلاً فردی در حوزه علم نخبه باشد؛ لکن در حوزه اخلاق نخبه نباشد. لذا یک فرد باید همراستای هم در جهات مختلف بتواند مورد توجه جامعه قرار گیرد. اگر نگاه کنیم مثلاً یک فردی در حوزه صنعت، علم و … نخبه باشد، اما خداییناکرده اگر عِرق ملی به کشور نداشته باشد یا در جهت استقلال کشور گام بر ندارد یا به لحاظ اعتقادی مشکل داشته باشد، شاید ضرر این شخص بیشتر از نفع آن باشد. بنابراین ما باید نخبه را شناسایی، هدایت و حمایت کنیم و سپس دست او را بگیریم تا فرد مفیدی برای جامعه واقع شود. نخبه ما علاوه بر خلاقیت و استعدادی که دارد، باید مظهر ادب، اخلاق و دلسوزی برای نظام و استقلال کشور باشد. انشاءالله که ما بتوانیم به وظایف خودمان جامعه عمل بپوشانیم.
البته در اینجا بنده میخواهم یک نکته را به مسئولانی که متولی حمایت و شناسایی از نخبگان هستند بگویم و نیز یک انتقادی داشته باشم. این مسئولین به نظر من، وظیفه خودشان را به نحو أحسن انجام نمیدهند. به لحاظ فرهنگی، اعتقادی، پروش استعداد و نبوغ باید مسئولان این أمر تلاش و کوشش فراوان نمایند. یک طرحی تحت عنوان «طرح شهاب» وجود داشت که مورد عنایت مقام معظم رهبری نیز قرار داشت. این حکیم الهی و دوراندیش ما – رهبر عزیز جامعه اسلامی – نظرشان بر این مبنا بود که دانشآموزان از همان ابتدا نخبگیشان مورد توجه قرار گیرد و نسبت به شناسایی و هدایت آنها تلاش شود. متأسفانه این طرح آنطور که باید و شاید پیشرفت نکرد و موانعی برای آن ایجاد شد که نتوانستند آن را به خوبی اجرا کنند. بنابراین ما باید به آن عنایت و توجه کنیم و از همان ابتدا به شناسایی نخبگان خود اهتمام ورزیم. همچنین باید در دانشگاه نیز نخبگان را شناسایی و هدایت نماییم. البته برخی از معیارها گذاشته شده است که اینها برای شناسایی نخبگی کافی نیست. (مثلاً تعداد مقاله یا کتاب) نخبه باید حتماً در یک حوزه خلاقیت، ابتکار و نوآوری از خود نشان دهد. نیز متولیان أمر نخبگی باید اشخاص فرهنگی و دلسوز کشور باشند و نباید نخبه را رها کنند و وظیفه فرهنگی خود را به انجام نرسانند.
ما امروزه مشکلاتی در حوزه نخبگی داریم. نخبهای که خلاقیت، استعداد و نبوغ دارد ولی به کشور خویش پشتپا میزند و اقدام به مهاجرت و رفتن به کشور دیگر میکند و آن استعداد خویش را برای آنها به کار میگیرد؛ به لحاظ فرهنگی چنین اقدامی مشکل دارد و متولیان نخبگان ما باید برنامهی دقیق فرهنگی داشته باشند. به نظر من در این حوزه کمکاریهای زیادی صورت گرفته است و فردای قیامت خداوند متعال از مسئولین سؤال خواهد کرد که چرا نخبگان را در حوزه مسائل فرهنگی، اعتقادی و … رشد ندادید؟ چرا نخبه ما مانند یک بسیجی و فرمانده جنگ به این باور نرسیده که برای استقلال کشور خویش باید تمام زندگی و توانایی خود را در این راه فرا گیرد؟
حال سؤال این است که اصولاً فرق یک فرد بسیجی با یک نخبه که به کشور دیگری مهاجرت میکند، چیست؟ بسیجی جان خود را برای استقلال و حفظ تمامیت کشور تقدیم میکند، لکن نخبه برای مقداری زندگی و امکانات بیشتر، به کشوری که برای او زحمت کشیده و استعداد او را کشف کرد، پشتپا میزند و اقدام به مهاجرت میکند. این رخداد از دیدگاه بنده، کمکاری بنیاد ملی نخبگان است و باید آنها را متوجه و بیدار کرد تا اقدام به فعالیت در این حوزه کند.
* از نگاه شما، مدل اعتراضی نخبگان با توجه به قضایای اخیر کشور چگونه باید باشد که در نهایت نفع آن به جامعه رسیده و زمینه ساز اصلاح نقاط ضعف در سیستم حکمرانی کشور شود؟
ما چون به نخبه خودمان یاد ندادیم و اقدام به فرهنگسازی نکردیم تا یک نخبه اعتراض خود را چگونه به گوش مسئولین أمر برساند. اولاً اعتراض راه، روش، اخلاق و ادب دارد. کسی که میخواهد اصلاح کند، اگر یک معایبی را تشخیص میدهد که در سیستم حکمرانی وجود دارد، با نهایتِ ادب، عقلانیت و … باید پیام خویش را به مسئولان امر برساند. اینطور که نمیشود اگر کسی تشخیص داد که جایی ضعف وجود دارد، باید آن را آتش یا تخریب یا بیادبی کرد. این اقدامات بسیار بد است و اتفاقاً همانطور که عرض شد، این اشکال به متولیان فرهنگسازی ما باز میگردد که چرا این فرهنگ اعتراض و ادب و اخلاق را ترویج نکرده و یاد نخبه خود ندادهایم؟ لذا این حرکت و اعتراضی را که در سطح جامعه میبینیم، زیبنده جامعه ما نیست.
اگر کسی میخواهد اعتراضی کند، باید عقلانیت بر او حاکم باشد. باید بهگونهای رفتار گند که اصلاح صورت گیرد. باید دست به دست هم دهیم و اگر ضعفی وجود دارد، به جبران آن تلاش کنیم. همه ملت اعضای یک خانواده هستند، حال اگر کسی به پدر خانواده انتقاد دارد، آیا شیشههای خانه را میشکند؟ آیا فرش خانه را به آتش میکشد؟ اگر فردی چنین کرد به نظر من از عقلانیت ساقط شده است و باید با کمال ادب به پدر خویش احترام بگذارد و دلایل خود را بگوییم و اقدام به اقناع آن کنیم. به نظر من ساحت نخبگان ما مُتبری از چنین برخوردهای زشت و ناروا است. نخبگان باید مواظب باشند تا افرادی که روش درست اعتراض را به کار نمیگیرند، از جمع خود دور کنند.
مسئله دیگر این است که جامعه ما دارای ۸۵ میلیون جمعیت است، حال اگر یک میلیونِ این جمعیت ۸۵ میلیونی مخالف یک نظر و شیوه بودند، آیا باید تخریب کنند؟ ماشین آتش بزنند؟ ساختمانها را تخریب کنند؟ این کارها برخلاف شیوه دموکراسی و عقلانیت است و هیچ کشوری اجازه نمیدهد که بخواند یک افراد بسیار نادری، امنیت یک جامعه را تخریب کنند. لذا من خواهش دارم که دانشگاهیان عزیز و دانشجویان اگر بیان، اعتراض و … دارند، به شیوه عقلانی و همراه با ادب و اخلاق اعتراض خود را منتقل کنند؛ وگرنه با چنین هیاهوها و سر و صداها کاری پیش نمیرود. انشاءالله همه دست به دست هم دهیم و کشور خود را آباد کنیم.
ما دشمنان زیادی داریم که دشمن استقلال، فکر و اندیشه ما هستند و ما باید بسیار مواظب باشیم و کارهایی نکنیم که دشمن شاد شود. مثلاً کسانی که دشمن یک خانواده هستند، ما نباید کاری کنیم تا دل آنها شاد شود. حال امروزه اگر واقعاً کشورهای استعمارگر و قدرتمند دلشان برای حقوق بشر میسوزد، اولین کار این است که بگویند ما از حق وِتو نمیخواهیم استفاده کنیم. حق وِتو، یک قانون ظالمانه و برخلاف حقوق بشر و حقوق مساوی انسانهاست. حال چطور برخی کشورها بهخاطر اینکه بمب اتم و سلاح کشتارجمعی دارند، باید حقشان مقدم باشد؟ این کار برخلاف حقوق بشر است. ما میبینیم که همین آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی، اصلاً دموکراسی ندارند و نظام کاملاً پادشاهی و خشن است و به کسی اجازه نمیدهد که بر خلاف میل پادشاه حرفی بزند. حال این کشورها با هم خوب هستند و یار مهربان یکدیگرند. بنابراین ما باید چشمان خود را باز کنیم و چنین آدمهایی را ببینیم و فریب آنها را نخوریم.
ما امروزه مشکلاتی در حوزه نخبگی داریم. نخبهای که خلاقیت، استعداد و نبوغ دارد ولی به کشور خویش پشتپا میزند و اقدام به مهاجرت و رفتن به کشور دیگر میکند و آن استعداد خویش را برای آنها به کار میگیرد؛ به لحاظ فرهنگی چنین اقدامی مشکل دارد و متولیان نخبگان ما باید برنامهی دقیق فرهنگی داشته باشند. به نظر من در این حوزه کمکاریهای زیادی صورت گرفته است و فردای قیامت خداوند متعال از مسئولین سؤال خواهد کرد که چرا نخبگان را در حوزه مسائل فرهنگی، اعتقادی و … رشد ندادید؟
* نخبگان حوزوی و دانشگاهی چگونه میتوانند بسترساز تحولات مطلوب در کشور بوده و دیگر اقشار جامعه را به سمت اهداف مدنظر راهبری کنند؟
نخبه حوزوی و دانشگاهی باید مظهر عقلانیت، ادب و اخلاق باشند. اگر ما میخواهیم تحولی به وجود بیاوریم، باید اولاً به گونهای سخن بگوییم که تأثیر داشته باشد و به شیوهی مؤدبانه آن را بیان کنیم تا یک الگو واقع شویم. پیامبر گرامی اسلام(ص) الگوی ماست. «لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ» امامان معصوم(ع)، عالمان و دانشمندان الگوی ما هستند. حال شما کجا را سراغ دارید که برای بیان حرفشان به یک شیوه غیرعقلانی رفتار کرده باشند؟ لذا ما باید الگو باشیم. برای الگو بودن باید تأسی به رهبران الهی، پیامبر و … داشته باشیم. پیامبر اکرم (ص) دارای خُلق عظیم بود و میگوید من آمدهام تا مکارم اخلاق را به إکمال برسانم. لذا چنین اقداماتی باید توأم با اخلاق و رقتار مؤدبانه و متخلقانه باشد. انسان با اخلاق خوب و عقلانیت میتواند کارهای بسیاری را انجام دهد. شعار پیامبر و دین ما این است: «فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِينَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ».
امروزه شعارهایی بر سر زبان برخی از افراد مطرح است. آنها نمیفهمند که اصلاً این شعار چیست؟ زندگی چیست؟ آیا منظورمان زندگی حیوانی و انسانی است؟ راه رسیده به این زندگی چیست؟ آیا برای آباد کردن کشورمان باید به صورت مستقل از کشورهای استعماری باشیم؟ کشورهای استعماری نمیگذارند ما پیشرفت کنیم. آنها تمایل دارند همیشه برده باشیم. ما باید برای پیشرفت و مستقل شدن، مواظب باشیم تا خدایی ناکرده برای جبران ضعفها، کاری نکنیم که به استقلال و تمامیت کشورمان ضرر وارد شود.
بنابراین، زمانی میتوانیم بسترساز تحول باشیم، که توأم با عقلانیت، اخلاق و ادب باشیم. انشاءالله که جوانان و آیندهسازان ما مواظب باشند و هر شعاری را بر زبان خود جاری نسازند. آنها باید روی شعارها فکر کنند و بگویند این شعار را چه کسی داده است به ما؟ مثلاً در زمان جاهلیت کسانی را داشتیم که بت میپرستیدند و شعارشان این بود که این بتها باعث عزت و پیروزی ماست. لذا آدمی باید دقت کند، چرا که خداوند متعال میگوید شما باید فکر و اندیشه کنید. حال چرا تفکر و اندیشه نمیکنید؟ هر شعاری را که در یک جمع مطرح کردند، ما نباید آن را بر زبان خود برانیم. باید مواظب باشیم و سؤال بپرسیم که معنا و محتوای این شعار چیست؟ اگر متوجه شدیم و دلیل داشتیم، آنزمان با دلیل و استدلال به دیگری منتقل کنیم. اقداماتمان نباید توأم با خشنونت، آتش زدن، مزاحمت برای دیگران باشد.اسلام دارای یک شعار است که هم اسلامی و هم عقلانیست و آن عبارت است از: «لا ضَرَر و لا ضِرار فی الاسلام». بنابراین آدمی باید مواظب باشد تا کارهایی که انجام میدهد نه ضررش به خودش و نه به دیگری برسد. پس باید مواظب بود و چشمان خود را باز کنیم و از راهی تبعیت نکنیم؛ چرا که خداوند به ما عقل داده است و فردای قیامت ما را مؤاخذه میکند. پس بهتر است کاری را انجام ندهیم و راهی را نرویم که فردا موجب پشیمانی و ندامت گردد. باید همیشه در پیشگاه خداوند این دعا را داشته باشیم که خداوندا عاقبت ما را ختم بهخیر گردان.